همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

وقتی نباید بیشتر از ۳۰ دقیقه بخوابید

تک دختر



افرادی که کمتر از ۳۰ دقیقه در روز می خوابند تمرکز بهتر و توان ذهنی بالاتری دارند. بر اساس تحقیقات انجام شده در چین خواب بعدازظهر اگرچه موجب احیای مغز می شود اما می‌تواند خطر ابتلا به دیابت را افزایش دهد.
بررسی بر روی ۲۷ هزار مرد و زن چینی بالای ۴۵ سال که عادت به خواب بعدازظهر داشتند نشان داد که خوابیدن بیش از ۳۰ دقیقه پس از ناهار می‌تواند احتمال ابتلا به دیابت نوع دو را افزایش دهد.
نتایج پژوهش‌های قبلی نشان داده بودند خواب روزانه می‌تواند قدرت مغز را افزایش داده و خطر حملات قلبی و سکته را تا یک سوم کاهش دهد. به گفته محققان، مدت زمان خواب نیمروزی بسیار مهم است. افرادی که کمتر از ۳۰ دقیقه در روز می خوابند تمرکز بهتر و توان ذهنی بالاتری دارند.

نمرودگونه

  واقعا عثن یه وزئی شد... یعنی هر دلیلی ممکن بود برای بیدار شدنم از خواب دلچسب یک بعدازظهر ابری آذری متصور باشم جز اینکه با صدایی شبیه به کشیدن یک کارتن‌ مقوایی روی طبقات خالی کمدی از جنس ام‌دی‌اف، که با ریتمی منظم در گوش چپم تکرار می‌شد، از خواب بپرم.

  افکار مغشوش مبارک که از نیمه تمام ماندن آن سیلان دلفریب بعدازظهر پاییزی مغشوش‌تر هم شده بود فی‌الفور حکم به پدیدار شدن چرک در مجاری گوش همایونی داد.

  گذشت و گذشت ولی صدا با همان ریتم منظم تکرار می‌شد. کارتن‌های مقوایی بود که روی ام‌دی‌اف کشیده می‌شد. آن هم در گوش چپ من.

  کار به چای عصر کشید و نشستم به نوشیدن. همچنان کارتن روی ام‌دی‌اف می‌کشیدند در گوش چپم. در تمام این مدت فکر مغشوش که کم‌کم داشت به این صدای غریب عادت می‌کرد هر چه تلاش کرده بود نتوانسته بود دلیلی برای ظهور چرک در گوش بیابد.

  آن هم در یک بعدازظهر پاییزی که معصومانه شوفاژ گرم را بغل کرده بودم و در رخوت بعدازظهرهای پاییزی غوطه‌ور بودم. از آخرین شیرجه‌ام در استخر هم دو هفته‌ای می‌گذشت و هر چه فکر کردم دیدم منطقی نیست بعد از دو هفته علایم آب در گوش از پرده برون افتاده باشد.

  اندکی با گوش و مجاری ور رفتم. فایده نداشت که نداشت. حتی صدا چنان زیاد شد که رنگ از رخسار پرید و حکم دادم که درنگ جایز نیست و همین امشب باید خوابید زیر تیغ جراحی با آن وضع که وزئی بود برای خودش. کارتن بود که می‌کشیدند روی ام‌دی‌اف.

  در این اثنا به گوش چپ مبارک حسی شبیه به زایمان دست داد. چیزی درونش داشت که می‌خواست فوران کند. بدجوری هم قصد فوران داشت. خشن و پر جنب و جوش. صدا چنان زیاد شد که گوش را به حال خود رها کردم تا طبیعی زایمان کند.
اینگونه شد که مورچه‌ای ریز و قهوه‌ای از درون گوش چپ برون جهید و در طرفه‌العینی بناگوش همایونی را طی کرد و با سرعتی خیره‌کننده این بار در گودال یقهٔ بلوزمان فرو رفت!