این دفعه هم مانند دفعههای قبل . . .
تنها ، بی صدا ، بی منّت و بی جیره و مواجب . . .
عجولانه از محل کار میزند بیرون، شتابان سوار پراید نیمه قراضهاش میشود و در تو در توی شلوغ خیابانهای پایتختِ بلَم بشویی چون تهران و از لابلای دود و دم و صدا خود را میرساند به قرار ، تا باز با ثبتِ لحظات یک شب به یاد ماندنی از مراسم افتتاحیه نمایشگاه کوه بانو ، بتواند چشمان ما را در تماشای آنچه که بزرگانی چون عزیز حبیبی آن را " شب جهانی کوهنوردی ایران " نامیدهاند ، شریک نماید.
تهران کوه :
* گزارش تصویری بهرام از این مراسم بهانه ای شد تا به سهم خودم تشکر کنم از دوستان عزیزم ، بهرام پور علی بابا و فرشید داودی (از گردانندگان اصلی سایت کوهنامه ) که بی جیره و مواجب (و البته با چنگ و دندان) تا این لحظه توانستهاند بنحو شایستهای این سایت ارزشمند را مدیریت نمایند و با پشتکار تحسین برانگیزشان، معتبرترین فضای مجازی خبری کوهنوردی ایران را عرضه نمایند!
* خسته نباشید بچهها ، هم کوه نامهای ها و هم همۀ برگزارکنندگان این مراسم
* " نگاه برتر " آنا فراهانی ، واقعاً خواندنی ست !
* همچنین " برداشت هایی از یک شب بیاد ماندنی " به قلم نیما اسکندری.
کیوان شید (شنبه): نخستین روز هفته به نام کیوان شید نامگذاری شده است که تشکیل شده است از کیوان + شید. کیوان بعد از مشتری بزرگترین سیاره شمرده میشود که ۷۰۰ برابر زمین است. آنرا زحل نیز نامیده اند. شید نیز به چم (معنی) نور و روشنایی است. از این رو روز نخست ایرانی حکایت از سیاره روشن و نورانی را دارد.
مهر شید (یکشنبه): روز دوم از هفته مهرشید است که مهر آن به چم (معنی) دوستی و مهربانی در پهلوی میتراست. مهر برگرفته شده از آئین هفت هزار ساله میترایی است. مهر همچنین ایزد عهد و پیمان است و در اوستا آمده است که هیچ چیز بر ایزد مهر پوشیده نخواهد بود. نامگذاری این روز به مهرشید حکایت از تعهدی است که بین مردمان باید برقرار باشد زیرا در ایران باستان پیمان شکنی و دروغ بزرگترین گناهان به حساب می آمده است. شید نیز به چم (معنی) روشنایی و نور می باشد.
مهشید (دوشنبه): مه بر گرفته شده از ماه است که این نیز از آیین میترایی کهن ایرانی آمده است. خورشید و ماه از تندیس های آئین میترایی بوده است که نشان از قدرت و پویایی جهان آفرینش داشته است. سومین روز هفته در ایران باستان به نام این نماد خداوند نامگذاری شد و آنرا مهشید به چم (معنی) ماه روشن و نورانی نام گذاشتند.
بهرام شید (سه شنبه): بهرام برگرفته شده از ورهرام زبان پهلوی باستان است و از یک سو نام ستاره مریخ است. بهرام ایزد پیروزی در ایران باستان شمرده می شده است و اندیشه نیاکان ما بر این بوده است که خداوند یکتا (اهورامزدا) نیروی هایش را برای اجرا در بین افراد بشر بین ایزدان (فرشتگان) خود تقسیم نموده است تا آنان آنرا برای مردمان پیاده کنند. از این رو بهرام ایزد پیروزی نامیده شده بوده است و چهارمین روز هفته به نام روز پیروزی روشنایی بر تاریکی و غلبه انسان بر بدی ها و اهریمن نامگذاری شده است.
تیرشید (چهارشنبه): تیر برگرفته شده از تیشتر پهلوی است. نیاکان ما تیر را ایزدان و نگهبان باران نامگذاری نموده اند و اینگونه می پنداشته اند که اهورامزدا برای یاری رسانی به کشاورزان و جلوگیری از خشکسالی و باروری زمین و سبز و سالم و پاکیزه ماندن جهان به ایزد باران فرمان میداده است که به یاری مردمان برسد. در کل این روز به نام روز روشنایی باران و خواست پروردگار برای حفظ طبیعت نامگذاری شده است.
اورمزد شید (پنجشنبه): اورمزد نام دیگری از دهها نام اهورامزدا است که همه حاکی از قدرت و توانایی پروردگار است. این نام از واژه های پهلوی ارمزد، هرمزد، اورمزد، هورمزد، اهورامزدا، مزدا گرفته شده است. از این رو پنجمین روز هفته به نام روز روشنایی خداوند نامگذاری شده است. از اینرو این واژه هنوز به گونه ای دیگر در شب های جمعه برقرار است و هنوز تصور مردمان ما بر این است که شب های جمعه روز ارتباط با خداوند و فوت شدگان است.
ناهید شید (آدینه): ناهید همان آنهیته یا آناهیتا است که ایزد آب قرار گرفته است. در اوستا آناهیتا به صورت دوشیزه ای بسیار زیبا، قدی بلند و اندامی تراشیده نام نهاده شده است و نام دیگر ستاره ونوس نیز آناهیتا یا ناهید است. در کل روز جمعه روز روشنایی آب و مظهر بخشندگی و عنایت پروردگار نامگذاری شده است.
رمان : احساس من
نوشته:baranak94
فصل : 4
.......................................................................................
بهرام-ارتین فقط به بهونه کارخونه بهت نزدیک شد
-می دونم
بهرام-با این حساب بازم دوستش داری
-گفتم که دست خودم نیست
در خونه باز شد هم من هم بهرام رومونو برگدوندیم تا ببینیم کی اومده بابا و دایی اومده بودن
دایی -چیزی شده بچه ها
بهرام-نه دایی داشتیم با هم حرف می زدیم
بابا-غزال پاشو برو لباساتو جمع کن ارسان الان می یاد دنبالت
با تعجب زل زدم به بابا
بهرام-چی بابا؟؟؟