همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

ویژه های ایران / اصرار یک رسانه بر اشتباه خود


ایران / روزنامه وطن امروز متعلق به مهرداد بذرپاش و عضو گروه پایداری بر اشتباه چند روز گذشته خود اصرار دارد. این روزنامه چند روز پیش تصویری از پادشاه عربستان با تیتر غیرمحترمانه و اهانت‌آمیزی منتشر کرد که با واکنش منفی مواجه شد.
ایران و عربستان اگرچه در حال حاضر روابط خوبی ندارند اما در عین حال طبق مصوبات شورای عالی امنیت ملی، اهانت و بی‌احترامی به سران کشورهای دوست و مسلمان ممنوع است به همین دلیل هیأت نظارت بر مطبوعات روز دوشنبه تصمیم گرفت پرونده روزنامه وطن امروز به دادگاه ارجاع شود. این روزنامه دیروز به جای عذرخواهی، تیتر یک خود را به تصمیم هیأت نظارت بر مطبوعات اختصاص داد و نوشت: محاکمه به خاطر «خبر مرگش».

کلاهبرداری 900 میلیون تومانی رمال حیله‌گر از زن جوان

زن رمال با فریب قربانی ساده‌لوح خود و به بهانه دور کردن اجنه از او و خانواده‌اش و درمان بیماری، زن جوان را 900 میلیون تومان سرکیسه کرد.
به گزارش جام جم، چندی پیش زنی با حضور در پلیس آگاهی استان قم از زنی به اتهام کلاهبرداری شکایت کرد و گفت: مدتی بود که متوجه تغییر رفتار همسرم شدم. بعد هم پی بردم او قصد ازدواج با زنی را دارد. قدرت تحمل این موضوع را نداشتم و دنبال راهی برای تغییر تصمیم شوهرم بودم. موضوع را با یکی از دوستانم در میان گذاشتم که او پیشنهاد کرد سراغ یک رمال بروم تا با خرید نسخه های خوشبختی، شرایط زندگی ام را تغییر دهم.
وی ادامه داد: با حضور در خانه زن رمال او مدعی بود با ارواح در ارتباط بوده و می تواند غیب گویی کند و سرنوشت زندگی ام را تغییر دهد تا دیگر شوهرم تصمیم به ازدواج دوباره با هیچ زنی نگیرد. هر بار که سراغ زن رمال می رفتم از من پول می گرفت و نسخه های خوشبختی برایم می نوشت و این کار هشت ماه به طول انجامید.
شاکی یادآور شد: او تهدید می کرد که رفت و آمدم به خانه او را نباید کسی متوجه شود در غیر این صورت فرزند و خانواده ام به دست اجنه کافر شده و کشته خواهند شد. برای این که این حادثه رخ ندهد هر بار پول بیشتری در قبال نسخه هایی که برایم می نوشت می پرداختم. حتی خانه پدری ام را هم فروختم و پول آن را به زن رمال دادم. او در این چند ماه 900 میلیون تومان از من پول گرفت، اما نسخه هایش هیچ تاثیری نداشت و وضع زندگی ام هر بار بدتر می شد.
رئیس پلیس آگاهی استان قم در این باره به جام جم گفت: با تشکیل پرونده قضایی تحقیقات برای دستگیری متهم زن آغاز شد تا این که او، زمانی که شبانه قصد وارد شدن به خانه اش را داشت، دستگیر شد. متهم با انتقال به پلیس آگاهی اظهارات متناقضی را بیان کرد تا این که در مواجهه حضوری با شاکی اعتراف کرد با نوشتن نسخه های دروغین از او کلاهبرداری کرده است.
سرهنگ مهدی قدمی افزود: متهم با کمک دوست مشترکی که با شاکی داشت اطلاعات خانوادگی او را کسب کرده و در جلسات با اشاره به این اطلاعات، مدعی بود از گذشته و آینده زن جوان اطلاع دارد و برای درمان بیماری خواهر شاکی نیز پول گرفته بود.
وی در پایان از افرادی که در دام متهم گرفتار شده اند خواست با مراجعه به پلیس آگاهی قم شکایت خود را مطرح کنند

سرمایه گذاری و سوالهای کلیدی قبل از آن

تک دختر


سرمایه گذاری چیزی نیست که مختص میلیاردرها و ثروتمندان بزرگ باشد. سرمایه گذاری چیزی نیست که مختص میلیاردرها و ثروتمندان بزرگ باشد. هر کسی که هزینه ی زندگی خود و اطرافیانش را تامین می کند، طبیعتاً به فکر سرمایه گذاری هم هست. به امید اینکه بتواند بهترین استفاده را از دارایی و سرمایه و خلاصه دستاوردهای زحماتش داشته باشد.
در فضاهای اقتصادی مثل فضای اقتصادی حاکم بر کشور ما که نوسانات اقتصادی زیاد است، دغدغه ی سرمایه گذاری هم برای ما جدی تر است. تغییر ناگهانی نرخ طلا یا ارز یا مسکن یا هر پارامتر اقتصادی دیگر، ممکن است به سرعت میزان دارایی های ما را کاهش دهد. همچنانکه کسانی هستند که با همین تغییرات، برای خود سرمایه های بزرگی دست و پا کرده اند.
زمانی که نرخ تورم و میزان نوسانات شاخص های اقتصادی بالاست، عموم مردم احساس خوبی به نگهداری پول نقد ندارند و به دنبال گزینه هایی برای سرمایه گذاری هستند تا بتوانند پول ها و دارایی های خود را به شکلی مولد تر و ماندگارتر، تبدیل کنند.
امروز در کشور ما، مردم پول خود را به شکل های مختلف سرمایه گذاری می کنند. از خرید ملک و ارز و سهام تا پس انداز در حسابهای بلندمدت و خرید کالاهای مصرفی با دوام. گزینه های سرمایه گذاری بسیار متعدد هستند و نگرانی های اقتصادی هم ما را به تصمیم گیری سریع در این زمینه ترغیب می کنند.
اگر چه بحث سرمایه و سرمایه گذاری، بسیار گسترده و پیچیده است، اما در اینجا چند سوال را به عنوان سوالهای کلیدی قبل از هر سرمایه گذاری مطرح می شود و امیدوار هستیم که شما هم، بتوانید قبل از تصمیم های مهم در مورد سرمایه گذاری های کلیدی، مروری بر این پرسش ها داشته باشید.
هدف من از سرمایه گذاری چیست؟
هدف همه ی ما از سرمایه گذاریهای اقتصادی یکسان نیست. برخی ممکن است با استفاده از سرمایه گذاری در پی حفظ ارزش پول خود باشند. کارمند یا مدیری که به تازگی سنوات خود را از شرکت دریافت کرده، ممکن است در حال حاضر گزینه ی خاصی برای هزینه کردن آن پول یا سرمایه گذاری بلندمدت توسط آن نداشته باشد. اما می داند که اگر این پول را به همین شکل رها کند، ارزش آن کاسته می شود و به همین دلیل به دنبال گزینه ای برای سرمایه گذاری است.
برخی دیگر ممکن است در پی کسب سود قابل توجه باشند. شاید کسی را دیده باشید که خانه یا ماشین خود را می فروشد به امید اینکه طی یک یا دو سال، آن را چند برابر کند. سفته بازان که قبلاً درباره آنها حرف زدیم، نمونه هایی از این گروه محسوب می شوند.
فرد دیگری ممکن است با هدف کاهش ریسک، به دنبال فرصتهای دیگر سرمایه گذاری باشد. ممکن است شما کارمند یک شرکت بزرگ و موفق با درآمد خوب باشید یا مالک کارخانه ای که سود قابل توجهی دارد. اما همیشه این نگرانی وجود دارد که اگر در رابطه با شرکت مشکلی پیش آمد یا اگر کسب و کار دچار رکود شد، چه راهکاری پیش روی من قرار خواهد داشت؟ به همین دلیل ممکن است مالک یک کارخانه بخشی از درآمد خود را به املاک تبدیل کند یا کارمند یک شرکت، با بخشی از حقوق خود وارد بورس شود و سهم شرکتهای مختلف را خریداری کند. همان ماجرای قدیمی که هر کسی ترجیح می دهد تمام تخم مرغ هایش در یک سبد نباشد.
کسی که در پی حفظ ارزش پول خویش است، سرمایه گذاری های مطمئن و کم سود را ترجیح می دهد. کسی که می خواهد پله های ترقی را سه تا یکی طی کند، احتمالاً به دنبال فرصت های سفته بازی می رود و کسی که به دنبال کاهش ریسک است، منطقی است که در پی سرمایه گذاری هایی باشد که بیشترین استقلال را از کسب و کار فعلی اش داشته باشد (فقط تصور کنید که یک نفر در صنعت خودرو کار کند و برای توزیع تخم مرغ هایش در سبدهای مختلف، سهام چند شرکت خودروساز را هم خریداری کند! اگر شرکت او دچار رکود و مشکل شود، احتمالاً ارزش سبد سهام او هم دیر یا زود، سقوط خواهد کرد).
جایگاه این سرمایه گذاری در کل سبد سرمایه گذاری من کجاست؟
چه حجمی از سرمایه من ، قرار است به یک سرمایه گذاری خاص اختصاص پیدا کند؟ آیا قرار است ۹۰٪ کل اندوخته ی زندگی خودم را صرف یک فعالیت اقتصادی یا سرمایه گذاری کنم؟ یا می خواهم با بیست درصد پس انداز ماهیانه ام، یک بازی سرگرم کننده اقتصادی (البته به امید سود مطلوب) داشته باشم؟
بدیهی است که هر چه سهم بیشتری از سبد خود را به یک سرمایه گذاری اختصاص می دهیم، منطقی است که ریسک کمتری را در مورد آن پذیرا باشیم (البته ریسک کم و ریسک زیاد، خود بر اساس ویژگی های شخصیتی افراد، میزان متفاوتی خواهد داشت).
آیا فضایی را که می خواهم در آن سرمایه گذاری کنم می شناسم؟
لازم نیست که همه ی ما متخصص یک حوزه باشیم تا بتوانیم در آن سرمایه گذاری کنیم. اما منطقی است که بکوشیم تا حد امکان در آن حوزه مطلع باشیم. یکی از بدترین شکل های سرمایه گذاری، زمانی است که ما به توصیه یک دوست یا همکار یا خویشاوند یا یک کارشناس خبره، به سرمایه گذاری در حوزه ای ترغیب می شویم که در آن حوزه هیچ تخصصی نداریم.
ما انسانها، در لحظات پرتنش، عموماً نمی توانیم منطقی باشیم و مغزمان به سمت تصمیم های احساسی می رود. فرض کنید گروهی واحدی برای مشاوره سرمایه گذاری در بورس دارد. تا زمانی که اوضاع خوب است، دوستی ما هم حفظ می شود. اگر شاخص ها کمی سقوط کنند، باز هم شما ما را تحمل خواهید کرد. اما فرض کنید که ببینید ظرف مدت سه ماه، سرمایه شما ۴۰٪ کاهش یافته است.
اینجا هر چه که «شاخص کل بورس الان ۵۰٪ کاهش یافته و هنوز سبد سرمایه گذاری شما در موقعیت مناسبی است و از لحاظ منطقی و با توجه به اخبار و اطلاعات در دسترس، بهتر است حداقل دو هفته صبر کنیم و سپس در مورد فروش سهام تصمیم بگیریم»، بعید است شما به این استدلال ها گوش دهید. به احتمال زیاد شما از همکاری با آن گروه سرمایه گذاری پشیمان شده و تصمیم به فروش خواهید گرفت!
به همین دلیل است که خوب است خودتان با مفاهیم اولیه آشنا باشید. شاخص ها را بشناسید. اوج و فرود آنها را ببینید و ارزیابی کنید. مفاهیم اولیه مانند EPS و DPS و تعدیل و گزارش مجموع و افزایش سرمایه ها و … را بدانید تا هم زبان مشترکی شکل بگیرد و هم گفتگوهای شما از جنس «دریافت اطلاعات» باشد و نه «دیکته شدن تصمیم».
نمونه های دیگری هم از سرمایه گذاری در حوزه های ناشناخته وجود دارد که به شکست جدی منجر می شود. یکی از دوستان ما که سالها در یک کارخانه بزرگ صنعتی کار کرده بود تصمیم به سرمایه گذاری جدی و گسترده در یک شرکت نرم افزاری گرفت. او شنیده بود که سود در حوزه ی اپلیکیشن های موبایل خیلی خوب است و شرکت جوانی هم که در این زمینه کار می کرد، هیجان زده از پیشنهاد سرمایه گذاری بزرگ او استقبال کرد.
اما تفاوت های کوچک فرهنگی، آغازگر تنش ها شد. سرمایه گذار که دفتری هم برای خودش در ساختمان شرکت در نظر گرفته بود و هر روز به شرکت سر می زد، به شدت معتقد بود که باید ساعت حضور و غیاب کنار درب ورودی نصب شود و هر یک ربع تاخیر معادل یک ساعت مرخصی در نظر گرفته شود. او معتقد بود که سرمایه گذاری سنگینش، این حق را به او می دهد که مراقب سلامت شرکت باشد و نمی شد توجیه اش کرد که برنامه نویسان، گاهی تا نزدیک صبح کار می کنند و بعد هم می خواهند بخوابند و سر کار نیایند!
مثالهای فردی و سازمانی از سرمایه گذاری در حوزه های نامربوط کم نیست. احتمالاً شما مثال های بیشتری از این دست در ذهن دارید.
افق زمانی من در این سرمایه گذاری چقدر است؟
هر کسی از هر راه حل و هر پیشنهادی حرف زد، بلافاصله باید بپرسیم: در کدام افق زمانی؟ همین بحث را در درس چهارم تحلیل تکنیکال هم به شکل دیگری مطرح کردیم. آیا می خواهم هر ماه سودی به دست بیاورم؟ آیا حاضر هستم که تا یک سال دست به اصل پول و سود پولم نزنم؟ آیا امروز این سرمایه گذاری را انجام می دهم که ده سال دیگر، سرمایه ای برای خودم یا فرزندانم داشته باشم؟ قطعاً پاسخ به این سوال می تواند اولویت گزینه های سرمایه گذاری را به کلی تغییر دهد.
چقدر حاضر به پذیرش ریسک هستم؟
risk reward نخستین قانون کلی در بحث سرمایه و سرمایه گذاری این است که سود بیشتر با ریسک بیشتر همراه است. اگر قرار باشد سود یک سرمایه گذاری برای من کمتر از سود سپرده گذاری بلندمدت در بانک باشد، منطقی نیست هم ریسک سرمایه گذاری را بپذیرم و هم از بخشی از سود ساده و سهل الوصول صرف نظر کنم.
از سوی دیگر، اگر کسی معتقد است فرصتی وجود دارد که سود بسیار بالا دارد و ریسک خاصی ندارد، باید به پیشنهاد او به دیده ی تردید نگاه کنم. کمتر کسی چنین فرصتی را به دیگران پیشنهاد می دهد!
به عبارت دیگر، وقتی می پرسند که در این بازار چه میزان می توان سود کسب کرد، بلافاصله این سوال مطرح می شود که شما چقدر می خواهید ریسک کنید؟ این مسئله فقط به بحث مالی و سرمایه گذاری مطرح نیست. در همه ی حوزه های زندگی می توان مصداق هایش را دید.
اگر حاضر باشیم که ریسک اعدام و مرگ را بپذیریم، بهترین گزینه برای کسب درآمد، این است که همین امروز قاچاق مواد مخدر را آغاز کنیم!
وضعیت گذشته آن سرمایه گذاری چه چیزی را نشان می دهد؟
همیشه خوب است که نگاهی هم به گذشته آن حوزه داشته باشیم.
مروری به زندگی فعالان بازی ارز در کشور نشان می دهد که طی دهه های گذشته، بخشی از بیشترین سود اقتصادی برای این افراد حاصل شده است. اما فسادهای این حوزه را هم دیده ایم. سکته ها و باختن ها و پول های سوخته شده را هم دیده ایم. جرم ها و زندان ها را هم دیده ایم.
مرور به بازار مسکن، حقایق دیگری را برای ما آشکار می کند. این بازار با رونق و رکودهای دوره ای همراه بوده و احتمالاً به دلیل ساختار بازار، همواره همراه خواهد ماند. کسانی که نقدینگی خوبی در اختیار داشتند و توانسته اند رکود این بازارها را تحمل کنند، به بیشترین سود دست یافته اند. اما آنها که نقدینگی کافی نداشته اند و با پیش فروش و وام و شیوه های مختلف، تامین مالی انجام داده اند یا سود کمی برده اند یا ورشکست و متضرر شده اند.
وارن بافت می گوید: هر بازاری، همچنانکه آینده ای دارد، گذشته ای هم دارد و نگاه محدود و خوش بینانه به آینده، ممکن است فرصت ها را در چشم ما بزرگ و تهدید ها را کوچک کند.
چقدر راحت می توان از این بازی بیرون آمد؟
یکی از سوال های مهم در هر سرمایه گذاری، امکان خروج از آن است. مایکل پورتر، همیشه از واژه دیوارهای خروج برای این منظور استفاده می کند. برخی از سرمایه گذاری ها دیوارهای کوتاهی دارند و به سادگی می توان از آنها خارج شد (کسی که سکه می خرد). برخی از سرمایه گذاری ها دیوارهای بلندی دارند و به سادگی نمی توان از آنها خارج شد. شاید داستان ۳M را که در سلسله درس های کسب و کار گفتیم به خاطر داشته باشید که یکی از سرمایه گذاران، مجبور شد بیش از ده سال، در شرکت بماند و به رونق شرکت کمک کند تا اصل سرمایه اش قابل بازگشت باشد. مثال هایی از این دست در اطراف خودمان هم کم نیستند.
اگر وارد سرمایه گذاری در حوزه هایی می شویم که دیوارهای خروج آنها بلند است و پول ما به سرعت دوباره نقد نمی شود، باید دلایل و انگیزه های دیگری بیابیم که چنین تصمیمی را توجیه کند. این انگیزه ها ممکن است سود بیشتر، علاقه به یک حوزه ی اخلاقی و ارزشی یا هر انگیزه ی دیگری است که حتی شکست خوردن یا زندگی در حصار دیوارهای آن سرمایه گذاری را برای ما قابل تحمل کند.
متمم

کوهنوردی ورزشی انفرادی است یا تیمی و گروهی

از آنجایی که راهبری و هدایت گروه تنها در فعالیتهای گروهی معنا می یابد ، نخست باید به این پرسش کلیدی پاسخ دهیم که کوه نوردی ورزشی گروهی است یا فردی؟ نگارنده  بر این باور است که هم می توان تنها به کوه رفت ، هم گروهی . هم می توان سریع صعود کرد ، هم آرام . هم می توان سبکبار و « برهنه» بالا رفت ، هم با تجهیزات کامل . اصلا جاذبه ویژه و منحصر به فرد کوه نوردی در همین گستردگی و جوراجوری آن است . نباید این ویژگی را از کوه نوردی گرفت و آن را به سلیقه شخصی خود محدود کرد . در یکی از برنامه های بلند ، توجهم به کوه نوردی جلب شد که سرعت خوبی داشت . ضمن پرس و جو درباره پیشینه کوه نوردی وی، دریافتم که صعود های انفرادی شاخص و در خور تحسینی داشته است . اما در آن برنامه ، فرد مذکور در برقراری ارتباط با دیگران و هماهنگی با گروه ، بشدت ضعف نشان می داد و پیوسته موجب برخوردهایی در تیم می شد. بعلاوه آمادگی و سرعت صعود وی نه تنها کمکی به تیم نمی کرد ، بلکه عامل بروز ناهماهنگی و فرو پاشی تیم شد .چه بسا کسانی که صرفا برای صعود های انفرادی ساخته شده اند و چه بسیار کسانی که توانمندیهایشان تنها در صعود های گروهی مجال بروز می یابد . پس کوه نوردی در سرشت خود نه صرفا  فردی است نه مطلقا گروهی . این ماییم که بسته به ذوق ، سلیقه و شخصیت مان باید ببینیم مناسب کدام گونه از کوه نوردی هستیم . وقتی بتنهایی صعود می کنیم ، تصمیم گیری بسیار آسان است . اما در قالب گروه ، سهم مان در تصمیم گیری با شمار اعضای گروه نسبت عکس دارد . البته ساختار گروه ، روابط حاکم بر آن و چگونگی هدایت گروه ، بر سهم هر عضو در روند تصمیم گیری تاثیر می گذارد . پس مباحث راهبری برای کسانی که به کوه نوردی به عنوان ورزشی گروهی می نگرند ارزش ویژه دارد ، گرچه بسیاری از مهارتهای راهبری در صعودهای تنها نیز به کار می آیند .

برگرفته از درسنامه سرپرستی و سازماندهی: استاد دکتر ابوالفضل جوادی

نصیرشلال: ورزش قهرمانی کار اشتباهی است

همه به فکر خودشان هستند!
نصیرشلال: ورزش قهرمانی کار اشتباهی است
نایب‌قهرمان المپیک لندن درباره بازگشت خود به تمرین‌های وزنه‌برداری گفت: قبل از بازی‌های آسیایی نیز تصمیم داشتم که بعد از اینچئون به علت آسیب‌دیدگی متعدد و این که از لحاظ ذهنی آماده نبودم، مدتی استراحت کنم و این در برنامه‌ام وجود داشت اما نتیجه نگرفتن در بازی‌های آسیایی نیز قطعا بر این تصمیم تاثیر گذاشت.

نواب نصیر شلال افزود:  البته تصمیم برای کنار گذاشتن وزنه‌برداری کاملا جدی نیست.فصل امتحانات که تمام شود به صورت جدی به این موضوع که به وزنه‌برداری برگردم یا خیر، فکر خواهم کرد.نصیرشلال در پاسخ به این پرسش که آیا او هم مانند کیانوش رستمی به دلیل مسایل مادی و بی‌توجهی، انگیزه‌اش را از دست داده است؟ گفت: شرایط برای ما در حد یک قهرمان نیست، توجهات کم است، همه به فکر خودشان هستند. من که عمر و جوانی‌ام را در ورزش گذاشته‌ام از خانواده، تفریحات و درس گذشتم به عنوان فردی که مدال المپیک هم دارد، هیچ شرایط نرمالی ندارم. بنابراین با خود می‌گویم چرا دوباره باید همان مسیر را بروم، می‌توانم کار درست و حسابی پیدا کنم یا درس بخوانم تا حداقل آینده‌ام تامین شود.
وی ادامه داد: من تنها ورزشکاری هستم که درخوزستان مدال المپیک دارد اما در همین سه چهار ماهی که دور بودم کسی آمده سراغی از من بگیرد؟ به هر حال این شرایط آدم را ناراحت می‌کند.این وزنه‌بردار خوزستانی درباره این‌که چرا زود به فکر جدا شدن از دنیای قهرمانی افتاده است؟ بیان کرد: نگران آینده‌ام هستم. برای من تمرین کردن و مدال گرفتن سخت نیست. من تمرین می‌کنم، مدال جهانی هم بگیرم اما وقتی می‌بینم هیچ تضمینی برای آینده‌ام نیست، چرا دوباره این مسیر را بروم در حالی که یک بار این مسیر را رفتم و مدال المپیک گرفتم. بنابراین می‌خواهم از طریق درس خواندن یا انجام کار اقتصادی، موفق شوم.

نصیرشلال با بیان این‌که مسیر را اشتباه رفته است، تصریح کرد: ورزشکار وقتی مدال گرفت دیگر به او می‌گویند خداحافظ، مگر این‌که وارد سیاست یا جاهای دیگر شود تا بتواند خودش را حفظ کند، در غیر این صورت هیچ چیز برایش فراهم نیست. من مسیر را اشتباه رفتم و ممکن است نوجوانان و جوانان گوش‌شان به حرف‌های ما باشد اما انجام ورزش در حد سلامتی خوب است و من نیز آن را انجام می‌دهم اما برای قهرمانی اشتباه است، چرا که حق و ناحق از لحاظ توجه و رسیدگی در آن وجود دارد. در نهایت وزنه‌بردار آسیب‌های متعدد دارد و بیماری‌هایی نظیر قند و چربی و فشار می‌گیرد، در این مشکلات نیز کسی با او نیست و در نهایت هم فراموش می‌شود