شیعیان نزد امام جدید میآمدند و ابتدا شهادت امام قبلی را تسلیت میگفتند و سپس با امام جدید بیعت میکردند. امام (علیهالسّلام) با تعابیر مختلف به اینها میگفتند خوشحال باشید که با ما هستید و شیعیان هم خوشحال بودند که گمراه نشدهاند و امام بعدی را شناختهاند.
وبگاه "به خوبی فکر کن" نوشت:
موضوع را با سه پرسش و پاسخ از زبان حجتالاسلام دکتر محمد صابر جعفری قائم مقام بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود بررسی می کنیم.
1. آیا شیعیان برای به امامت رسیدن امامی، جشن میگرفتهاند؟
_________________________________________________________________________________
به گزارش "ورزش سه"، ستاره پرتغالی رئال در این فصل در فرم فوق العاده ای قرار داشت و فصل قبل هم به تیمش کمک کرد تا قهرمان چمپیونزلیگ شود؛ هرچند در جام جهانی نمایش های ضعیفی ارائه کرد.
در مقابل، نویر در جام جهانی به قهرمانی رسید و مسی هم تا فینال این رقابت ها پیش رفت اما راموس معتقد است که هم تیمی اش بهترین کاندیدا برای دریافت توپ طلاست.
او به مارکا گفت:" رونالدو شایسته دریافت توپ طلاست. او یک برنده مادرزاد است و شکست خوردن را دوست ندارد. او دوست دارد به همه عناوین برسد. به عنوان یک دوست، از برنده شدن او خوشحال خواهم شد. البته همه ما دوست داریم به عنوان بهترین شناخته شویم. می دانم که امسال بهترین سال دوران حرفه ای من بود و توانستم چهار قهرمانی به دست بیاورم. این جوایز حاصل کار جمعی است. فوتبال یک ورزشی تیمی است و این تیم رئال تاریخ ساز شد.
فکر می کنم این تیم هیچ محدودیتی ندارد. این تیم، بیش از یک گروه بازیکن است.از اینکه چنین هم تیمی هایی دارم، به خودم افتخار می کنم. این جوایز فردی، از کار تیمی به دست می آید."
راموس همچنین کارلو آنچلوتی، سرمربی تیمش، را مورد ستایش قرار داد و گفت:" آنچلوتی بی نظیر است. او در تیم فوق العاده کار کرد. رئال دوباره شادی اش را به دست آورد. او بازیکنان را درک می کند. ما از بودن او خوشحال هستیم. او یک مربی و یک آدم خوب است."
فاطمه ی عزیزم آبجیه گلم که همشهری خودمی چشات روشن عزیزدلم مبارک باشه نی نی نازتم ببوس از طرف خاله هرمیون اینقد اینقدددددددددددد خوشحال میشم بعد یه مدت طولانی هم که شده میاید خبری از خودتون بهم میدید عخش میکنم ان شائ الله همیشه سلامت باشی همراه خونواده ی گلت عزیزممنم یه دنیا خوشحال میشدم با هم دوستای صمیمی بودیم ما که توی دوره دبیرستانم شانس نداشتیم یه دختر خوب دوستمون باشه ولی کلاسای دیگه ماه بودنکاشکی تمام دوستای نتیم دوره دبیرستان باهام دوس بودنبعد چیزه آبجی جونم بهتره فامیلی نگممن قسم نامه امضا کردم واسه مامانم که توی نت چه چیزایی رو رعایت کنماین مامان من حضرت عباس رو گذاشته بالا سرمچه کنیم مادرا همیشه نگران کوچولوهایی همچون من هستنشرمنده عزیزدلم. از بی لیاقتی منه فدای محبتت بشم الان از خجولت از صندلی لیز وخورم برم زیر میزیه دنیا خوشحالم کردی آبجی جونم
بهار خانومم ادامه درسای زبان کره ای رو یه چند وقت دیگه فک کنم بذارم امیدوارم دنبال کنی.چون خودم دیگه نمیخونمش کارام خیلی زیاده ولی خواهرم داره هم زبان کره ای میخونه هم اسپانیایی هم انگلیسیهر سه تاشو داره با هم میخونه وقتی قاتی حرف میزه سه تا رو یه چیز خنده داری از آب درمیاید.کلی میخندم ان شائ الله خواهرم از درسای توی وبلاگ جلوتر رفت بقیشو میذارم.فعلا اسپانیایی و انگلیسیش دو ساله میخونه واسه خودش.تازه کره ای رو شروع کرده.حتما ادامشو میذارم عزیزدلم تا ان شائ الله کامل استفاده کنی
فرزانه خانوم آبجی گلم هر دوجا جواب نوشتم شال رو مث شال با میل که میبافی کور میکنی کورش کن توضیحشو داده بودم
سیده نرجس خاتون آبجی گل و ماهم توی وبلاگت پیام میذارم الان.فدای محبتت عزیزدلم
بچه ها برا بافت موتیف توی قلاب بافی یا هر نقشه ی دیگه ای کلا هر چیزی توی قلاب بافی هر جا باید نصف ببافید موتیفی رو یا هر جای دیگه ای از لباس یا شال یا هر چی دیگه رو خب همون نقشه رو روی کاغذ بکشید بعد نقشه رو نصف کنید هر جور توی نقشه میشه شما هم ببافید مثلا به یه جا میفته که یه پایه نصف میشه خب شما هم پایه کوتاه ببافید پایه با سه حرکت رو با دو حرکت ببافید.توی اموزش قلاب بافی انواع پایه ها هس اونجا رو ببینید فهرست سمت راست وبلاگ.
آبجی ترنم گلم ممنونم عزیزم پس حتما از کارات عکس بفرست برام ببینمشون
فعلا تا همین جا جوابیدم شرمنده دیگه به خدا
دفعه قبل که رفتم فروشگاه که از این نشانه گذار صفحه ها هس اینا رو بخرم .بعد خلاصه توی قفسه های لوازم التحریر دنبالش میگشتم که چشام بهش افتاد وقتی برداشتم عمرا فکر میکردم صابونهاین چین هم چه کارایی میکنه هاچرا خب شبیه هم یه چی رو میزنه روشم نوشته بود ولی خب بهش برنخوردم اه مطمئن بودمپول عسیسم رو دادم واسه صابون هه هه اون صابون گل گلی اینم عسکش
خب بچه ها فهلا یا علی دیگه کم کم نیشا بسته میشه واسه اربعین.به یاد هم باشیم همه واسه هم دعا کنیم هر چقدرم همدیگه رو نمیشناسیم
به نام پروردگار خوبی ها
سلام سلام.شب همگی بخیر و خوبی بگذره
خب..بی خوابی فعلا به هممون چیره شده.خوابمون نمیاد خانوادگی..منم با سیستم داماد گلم می نویسم
خب....امشب یه درسی گرفتم..واقعا راست میگن اگه خدا دری رو ببنده،قطعا دری دیگه رو باز میکنه
دیروز،رفتم مصاحیه برای حوزه ی علمیه...شرایطشو داشتم،اما به خاطر دانشجو بودن،و تداخل امتحانات پایان ترم،به نظر نمیاد پذیرفته بشم
وقتی از اطاق مصاحبه اومدم بیرون،دلم گرفته...واقعا دلم یه محیط دوستانه میخواست.از دانشگاه خسته شدم.خیلی خسته...
دلم یه جایی میخواست که بحث و علم باشه..میدیدم خانم ها،گرم صحبتن و بحث میکنن...
خلاصه...اومدم بیرون...برگشتم تا برم دانشگاه ...ولی رفتم خونه چون حوصله نداشتم......
خلاصه...اون روز گذشت...امروز با دوستم مطهره بانو قرار داشتم،قرار بود واسم کتاب بیاره...
ازم راجب نتیجه ی مصاحبه پرسید،گفتم جریانو....یکم دست دست کرد و گفت:میگم سپید،چرا عضو انجمن علمی نمیشی؟
من:انجمن علمی؟
راستش،از ترم قبل دنبالش بودم...چون در جریان برنامه هاش بودم..میدونستم بچه های کار بکنی عضوشن...ولی نمیدونستم کیارو قبول کنن
از مطهره پرسیدم:میشه منم بیام؟
مطهره:چرا نمیشه؟..یعنی نمیدونستی؟بچه ها می گفتن بهت گفتن،اما سر باز زدی..
من:برا انجمن چیزی نگفتن..برای نشریه گفتن که مسئولیت بگیرم که من برا ارشد دیگه وقتی نداشتم...اما راجب انجمن چیزی نگفتن
مطهره:باشه...پس من اسمتو میدم
من:ااااااااااااااااااااااممم....این خیلی عالیه
خیلی خوشحال شدم...انقدر خوشحال که ذوق کردم.....وقتی اومدم خونه،واسه مامان جریانو گفتم....
یکم که فکر کردم میبینمن انچنان هم بد نشد...من میتونم سال تینده همچنان برای حوزه شرکت کنم...اینجا با بچه هایی هم گروه میشم که میتونم رو علمشون حساب کنم...شاید یتونم یه همکار مقاله ای پیدا کنم
خلاصه....هیچ کار خدا بی حکمت نیس...دیگه دلگیر نیستم....نمیدونم......قطعا معاشرت با این بچه ها،چیزهای زیادی یادم میده....مطمئنم.......................
خدایا...ممنونم بابت این همه توجهی که بهم داری..............خب...امیدوارم منم بتونم شکرشو به جا بیارم...
خب.....مراقب خودتون باشید
در پناه خدا بمونید....بدرود