من از ارزیابی اثار هنری چیزی نمی دانم مثلا نمی فهمم چرا کسی چند میلیون دلار بابت فلان تابلوی نقاشی پول می دهد. همینطور نمی دانم سرفصل های درس زیبایی شناسی چه مطالبی را در بر می گیرد. درباره هنر حرف زیادی برای گفتن ندارم اما، اما بسیار شده است با دیدن زنگین کمانی، با خواندن شعری یا داستانی و البته با شنیدن یک قطعه موسیقی مو بر تنم سیخ شده است و در پس زمینه بغضی، که نه تنها گلو بلکه تمام وجودم را منقلب می کند، قطره اشکی از گوشه چشمم سرازیر شده است.
حس و حال غریبی است که به تور کلمات پا نمی دهد و باید تجربه شود. شاید هنر همین باشد؛ خلق موقعیت ها، منظره ها و نواها با ابزاری چون تصویر و صدا و کلمه. البته چون همیشه موجودات کنجکاوی، با نام دهن پُرکن فیلسوف که نمی توانند خالق آثار مشابه باشند، نشسته اند و درباره چیستی هنر روده درازی می کنند.
علاقه ای به این فلسفه پردازی ها ندارم تازه اگر قرار باشد به چیستی آن حس غریب پی ببرم ترجیح می دهم علم فیزیولوژی بیاید و بگوید در اثر کارکرد سلول های آیینه ای و هم ذات پنداری حاصل از آن غلظت فلان ماده در بدن فرد بالا می رود و آن حس غریب برای فرد ایجاد می شود.
ونگوگ و مارکس حس برابری را در من ایجاد می کنند؛ به کارهای هیچ کدامشان علاقه ای ندارم. ونگوگ به ساز دلم ناکوک است و مارکس به ساعت عقلم. با این همه نام شان برایم تداعی کننده حس تراژیکی است که البته ریشه در زندگی آنها دارد وگرنه با تمام سیب زمینی خور بودنم علاقه ای به رنگ زرد ندارم و همینطور نظریه ارزش کار...
کار من هم دارد به روده درازی کشیده می شود. می خواستم چیز دیگری بگویم. بگذریم. فقط می خواستم شما در در یکی از این حس های خوب شریک کنم: عشق دیرین- سالار عقیلی
فیسبوک مجموعهای از تاپتنهای خود در بخشهای گوناگون را منتشر کرده است . مواردی که 1.2 میلیارد کاربر فیسبوک در سال 2014 بیشتر درباره آنها صحبت کردهاند. فیسبوک حالا به عنوان جامعه آماری از سرتاسر دنیا محسوب میشود.جامعهای با بیش از 1.2 میلیارد نفر جمعیت که شیانه روز در آن در حال بحث کردن و به اشتراک گذاشتن عقاید و نظرات شان هستند. در همین رابطه امسال فیسبوک لیستی منتشر کرده است از بیشترین مواردی که کاربراناش درباره آنها به بحث و تبادل نظر پرداختهاند. از بیانسه و تیلور سویفت و نگهبانان کهکشان گرفته تا جامجهانی و ویروس ابولا و چالش سطل آب یخ.
برای دیدن این لیست متفاوت روی ادامه مطلب کلیک کنید
هر مردی برای تکامل باید هویت خویش را در پدر و مادرش بشناسد.در این حالت مثلث«پدر-مادر-فرزند پسر»باید جای خود را به جفت«مادر-فرزند پسر»بدهدواگر پدر غیبت داشته باشد،انتقال هویت از مادر به پدر انجام نخواهد شدو فرزند پسر در هویتی که از مادرش میگیرد محبوس باقی خواهد ماند.غیبت پدر در این مواقع به طور خود به خودی اثرگذاری مادر را افزایش خواهد داد.در این حالت مسئولیت مادر سنگین و سنگین تر خواهد شد به طوری که گاهی تحمل آن برایش سخت است.در چنین وضعی این مثلث تشکیل نمی شودو نتیجه ساده آن به این شکل خواهد بود که پسران تبدیل به غول هایی با پاهای رسی می شوند.
اگرچه مادران در شکل دادن تصویر مردان نقش هایی مهم بازی کرده اند،اما باید در ذهن داشته باشیم این داستانی سه وجهی است؛مثلث عشق.اگرچه ادبیات "روان تحلیل گری"به اندازه کافی درباره اثرات مادران روی پسران بحث کرده است،در این مورد فراموش کرده عنوان کند که این مادران به دلیل غیبت پدران ،حاضر و قادر مطلق بوده اند.این پدران به قدری غایب بوده اند که گویی اصلا وجود خارجی ندارند.این روزها هنگامی که شکایت بیمارانم درباره مادران شان را می شنوم به وضوح از این نکته آگاه می شوم که پدران آنها غیبت داشته اند.به همین دلیل مسیر بحث را به سویی هدایت می کنم که از رابطه آنها و پدرشان آگاه شوم.چنین کاری ضروری است چرا که حفره سیاهی که توسط این پدران غایب ایجاد می شود،معمولا با مواردی مثل اندوه ،احساس گناه،کمال گرایی و بی اعتمادی پر می شود که ممکن است حتی با سالها روان درمانی نیز پنهان بماند. داشتن مادری سلطه جوبا حمایت بیش از اندازه و سرکوبگر معمولا نشان دهنده این است که پدر در این خانواده غایب بوده است