گروه سازمان بهداشت جهانی به مادران توصیه می نماید تا شش ماهگی به کودکان فقط شیر بدهند و از شش ماهگی تا 2 سالگی از غذاهای کمکی استفاده نمایند.
فرزندی که پس از گذشت چندین سال هنوز از مادر شیر می خورد به طور قطع شیر مادر بهترین نوع تغذیه برای کودک شیر خوار است.اما دیده می شود گاهی فرزندان چندین سال گذشته از عمرشان همچنان به خوردن شیر مادر ادامه می دهند.
دختربچه 5 ساله یکی از آن دسته کودکانی است که هنوز پس از گذشت 5 سال از عمرش از شیر مادر تغذیه می نماید.خانم 44 ساله شارون اسپینک اهل شربرن از توابع المت واقع در شمال یورکشیر می گوید گرفتن دختر 5 ساله از شیر مانند این است که عروسک دوست داشتنی را بخواهید از کودکی بگیرید.کار سختی است.
برخی مواقع تصمیم می گیرم که شیر دادن او را ترک نمایم اما دلم گواهی نمی دهد.حتی برخی مواقع با گاز گرفتن های ممتد او روبرو هستم و درد شدیدی دارد ولی با خود میگویم تا زمانی که خودش کناره گیری نکند به او شیر خواهم داد.خانم شارون در مصاحبه با شبکه تلویزیونی “ای تی وی”می افزاید فکر نکنم بیشتر از سن 11 تا 12 سالگی بتواند ادامه دهد.
کم کم دهانش بزرگ می شود و خودش خجالت خواهد کشید.این در حالی اتفاق می افتد که گروه سازمان بهداشت جهانی به مادران توصیه می نماید تا شش ماهگی به کودکان فقط شیر بدهند و از شش ماهگی تا 2 سالگی از غذاهای کمکی استفاده نمایند.خانم شارون می افزاید دخترش شارلوت عادت کرده است هر موقع می خواهد بخوابد باید شیر بخورد.وی می افزاید خیلی از مادران به صورت پنهانی به فرزندان بیش از دو سال خود هنوز شیر خود را می دهند.
جمع آوری شده توسط گروه سی آرسی
بر اساس تحقیقات جدید دانشمندان دانشگاه میشیگان، خشونت علیه زنان باردار میتواند اثرات منفی ماندگاری بر روی نوزادان متولدنشده آنها داشته باشد. این نخستین بررسی است که خشونت علیه زنان باردار را با علائم ترومای رفتاری و عاطفی نوزادان در نخستین سال زندگیشان مرتبط میکند. علائمی که این نوزادان تجربه میکنند، شامل کابوسدیدن، اذیتشدن توسط صداهای بلند و نور شفاف، اجتناب از تماس فیزیکی و لذتنبردن از تجارب لذتبخش است. به گفته دانشمندان این بررسی برای پزشکان و مادران، آگاهی از خشونت خانگی در دوران بارداری و تاثیر مستقیم آن بر نوزادان میتواند انگیزهای قوی برای کمک به این مادران جهت خروج زودهنگام از وضعیت خشونتبار باشد.
پژوهش انجامشده بر روی 182 مادر بین 18 و 34 ساله، رابطه بسیار قوی بین خشونت مردان علیه مادران باردار و بروز علائم ترومای پس از تولد در نوزادان را نشان داد. دانشمندان دریافتند خشونت علیه مادران باردار میتواند موجب بروز تغییراتی در سیستم واکنش به استرس این مادران شود و سطوح هورمون کورتیزول آنها را افزایش دهد. این امر به نوبه خود سطوح کورتیزول جنین را بالا میبرد. کورتیزول، هورمونی عصبی است که افزایش بیش از حد آن میتواند اثراتی مضر بر روی مغز زنان داشته باشد و چنین موضوعی مشکلات عاطفی نوزادان را پس از تولد توضیح میدهد.
جنگ لبخند هیز کینه ها بودکه دندانهای خودش را برای ملت ما تیز کرده بود. دندان تیز کرده بود برای عشق مادران ، برای غیرت مردان، برای عفت زنان که حالا شده بودند اسلحه ایی برای پیروزی. خداوندا چه بگویم از جنگ ، که چطور ادا شود حق شهید 15 ساله ایی که زیر دستانم به شهادت رسید، چطور بنویسم از احساس غرور مردانی که زیر خروار ها خاک له شد ؟ خدایا من نمی گویم از احساسم ، من از چیزی فراتر از سخن می گویم ، از بغض کینه های دشمن که اتشش تن های عزیزانمان و جگر مادرانمان را سوزاند.
خداوندا دستهایم را یاری کن ، ایران یه تکنسین بیهوشی نبود ، ایران برایش شهید 15 ساله ، ان رزمنده بی پا و دست ، ان زن که تمام کودکانش را از دست داد ، همه و همه حکم ثانیه های نفس های عمرش را داشت ، حکم خون در رگهایش را که اکنون انقدر سرد شده اند که نمی داند زنده است یا نه ؟ نه مانند کسانی که وقتی از جنگ سخن می گویی انگار فقط جز دود و باروت چیز دیگری نمی فهمند وانچنان دردلشان سنگینی می کند که نمی دانند چطور بالا بیاورندش. ولی من در لا به لای سلولهای جنگ از چیزهایی فراتر از حرف می گویم ، از انتخاب پدری که خانواده ا
ش را به خاطر غیرتش رها میکند ، از هوس خاموش شده ی پسر20 ساله ایی که اسلحه شده بود رفیق و عشق جوانیش ، از گودال های پر از شهید یا ازجوانهایی که وجودشان بند بند جا ن و امید کشورشان بود. از اشک مادران بروی استخوانهای زیر اوار و از چشمهای بهت زده که آن همه کینه و آتش را به حافظه ی تاریخیش می سپورد .
وحالا که ایران ترابی مانده است ، مانده است ومی نویسد از جنگ و از زندگیش و از خاطراتش در کتابی تحت عنوان خاطرات ایران .
ایران می نویسد: ( راکتی در نزدیکی پدر و پسر به زمین خورده و ترکش ان سرمرد را ازتنش جدا می کند تن بی سر مرد در حالی که هنوز دستش در دست پسرش بود می دود و بعد از چند قدم به زمین می افتد ، پس هاج و واج ماند ه بود پیکر پدرش را نگاه می کرد و نمی دانست چه کار کند ، چند سرباز به طرف آنها دویدند...........................................)