آرزوی ستاره برزیلی خط حمله بارسلونا این است که روزی از لیونل مسی و کریستیانو رونالدو جلو بزند.
به گزارش فارس، «نیمار داسیلوا سانتوس جونیور» معروف به نیمار اکنون در بارسا آرزوها و اهداف زیادی دارد. یکی از خواستههایش این است که روزی آنقدر اوج بگیرد که در فوتبال جهان حتی از لیونل مسی و کریستیانو رونالدو فراتر برود.
وی در مصاحبهای با یک نشریه کشورش اظهار داشت: مسی و رونالدو فراتر از همه بازیکنان هستند. رقابت با این دو نفر بسیار سخت است اما این که من بتوانم به سطح این دو برسم، خودم هم نمیدانم اما امیدوارم با تمرینات سخت روزانه آنقدر پیشرفت کنم که از حد این دو فراتر روم.
نیمار از سال 2013 در خدمت کاتالانها است. وی برای آبی و اناریپوشان 39 بازی کرده و 20 گل زده است.
جنگ لبخند هیز کینه ها بودکه دندانهای خودش را برای ملت ما تیز کرده بود. دندان تیز کرده بود برای عشق مادران ، برای غیرت مردان، برای عفت زنان که حالا شده بودند اسلحه ایی برای پیروزی. خداوندا چه بگویم از جنگ ، که چطور ادا شود حق شهید 15 ساله ایی که زیر دستانم به شهادت رسید، چطور بنویسم از احساس غرور مردانی که زیر خروار ها خاک له شد ؟ خدایا من نمی گویم از احساسم ، من از چیزی فراتر از سخن می گویم ، از بغض کینه های دشمن که اتشش تن های عزیزانمان و جگر مادرانمان را سوزاند.
خداوندا دستهایم را یاری کن ، ایران یه تکنسین بیهوشی نبود ، ایران برایش شهید 15 ساله ، ان رزمنده بی پا و دست ، ان زن که تمام کودکانش را از دست داد ، همه و همه حکم ثانیه های نفس های عمرش را داشت ، حکم خون در رگهایش را که اکنون انقدر سرد شده اند که نمی داند زنده است یا نه ؟ نه مانند کسانی که وقتی از جنگ سخن می گویی انگار فقط جز دود و باروت چیز دیگری نمی فهمند وانچنان دردلشان سنگینی می کند که نمی دانند چطور بالا بیاورندش. ولی من در لا به لای سلولهای جنگ از چیزهایی فراتر از حرف می گویم ، از انتخاب پدری که خانواده ا
ش را به خاطر غیرتش رها میکند ، از هوس خاموش شده ی پسر20 ساله ایی که اسلحه شده بود رفیق و عشق جوانیش ، از گودال های پر از شهید یا ازجوانهایی که وجودشان بند بند جا ن و امید کشورشان بود. از اشک مادران بروی استخوانهای زیر اوار و از چشمهای بهت زده که آن همه کینه و آتش را به حافظه ی تاریخیش می سپورد .
وحالا که ایران ترابی مانده است ، مانده است ومی نویسد از جنگ و از زندگیش و از خاطراتش در کتابی تحت عنوان خاطرات ایران .
ایران می نویسد: ( راکتی در نزدیکی پدر و پسر به زمین خورده و ترکش ان سرمرد را ازتنش جدا می کند تن بی سر مرد در حالی که هنوز دستش در دست پسرش بود می دود و بعد از چند قدم به زمین می افتد ، پس هاج و واج ماند ه بود پیکر پدرش را نگاه می کرد و نمی دانست چه کار کند ، چند سرباز به طرف آنها دویدند...........................................)