همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

رپایی ناشناخته در ساحل بوشهر

به هنگام انجام تحقیقات میدانی توسط محققان موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور در منطقه ساحلی بندر امام حسن (ع) در محدوده منطقه نفتی بهرگان در شمال استان بوشهر، مسیر رد پاهای ناشناخته ای در ناحیه بین جزر و مدی مشاهده و ثبت شد.
به گزارش ایرنا از روابط عمومی موسسه تحقیقات شیلات، مسیر حرکتی این رده پاها به نحوی بود که از دریا به خشکی و تا قبل از سکوی ساحلی ادامه داشت و مجددا به سمت دریا رد یابی شد.
بر اساس نتایج بدست آمده از بررسی های انجام شده، مشخص شد اثر و رد پا به جا مانده از سه بخش ناحیه پیشین و میانی با شباهتی به کف پای انسان ولی کمی انحناء دار و ناحیه دمی نسبتا ضخیم و کوتاه قابل تشخیص بوده است.

برای رد پاهای مورد نظر دو اثر راست گرد (پا چپ) و چپ گرد ( پا راست) قابل تشخیص است، دامنه طول تمام رد پا با احتساب بخش دم 49-44 سانتی متر و میانگین فواصل اثر متوالی دو گام با یکدیگر 26 سانتی متر اندازه گیری و ثبت شد، عمق اثر و رد پا بجا مانده از بخش پیشین و میانی 5-3 میلی متر متغیر و بخش انتهایی (دم) فاقد عمق اثر قابل تشخیص بوده است.
هر چند بررسی اندازه گیری های ثبت شده و چگونگی انحنای پا چپ و راست مشخص کرد که این اثر به احتمال بسیار زیاد متعلق به یک نمونه ناشناخته است، اما در تعداد محدودی از رد پاها اختلافاتی به لحاظ فاصله گام های طی شده، فواصل عرضی رد پاهای قرینه با یکدیگر، طول و کشیدگی انتهای باریک دم و حتی قوس و انحنای بخش پیشین و میانی مشاهده شد.
بر اساس مطلعات انجام شده با استفاده از نرم افزارهای تخصصی اندازه گیری نسبت ها و ابعاد، شفاف سازی و تنظیم کنتراس تصاویر و همچنین بررسی منابع مرتبط با کلیدهای شناسایی رد پا حیات وحش، نوع اثر به جا مانده و رد پای مورد نظر با هیچکدام از نمونه های جانوری ایران و منطقه (پستانداران، پرندگان، دوزیستان و خزندگان) و حتی انسانی (با انواع پوشش کفش به دلیل بررسی احتمال رد پا غیر جانوری) مطابقت نداشته است.
تاکنون نیز هیچگونه گزارش مستندی مبنی بر اثر جانوری و یا انسانی مشابه از داخل و خارج از کشور برای آن دریافت و ارایه نشده و به عنوان یک موضوع ابهام برانگیز باقی مانده است.
جزییات پژوهش انجام گرفته همراه با تصاویر متعدد، اطلاعات مربوط به اندازه های ثبت شده و ویژگی های اثر و ردپا و نیز مقایسه های انجام شده با نمونه ردپاهای احتمالی مشابه در منطقه، در قالب گزارش مستند تهیه و تنظیم شده است و موضوع شناسایی اثر و رد پا از سوی فریدون عوفی پژوهشگر و عضو هیات علمی موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور در حال بررسی و پیگیری است.

در آخرین روز زندگیت چکار میکنی؟؟؟

گاهی اوقات در زندگی اتفاقاتی می افتد که در عین سادگی تأثیر بسیار عمیقی روی ما می گذارد . روزی با دوستی مشغول بگو بخند بودیم و نزدیک زمان امتحانات و از نداشتن وقت گله می کردیم و بر همه فرصت هایی که برای درس خواندن از دست داده بودیم حسرت می خوردیم و قول و قرار می گذاشتیم که ترم بعد چنین می کنیم و چنان می کنیم .

 و با وعده اینکه ترم بعد جبران می کنیم خودمان را از همه سهل انگاری هایی که کرده بودیم مبرا کردیم و باز خنده و شوخی، دوستم گفت: «خدا رو شکر که ترم یعدی هم هست و ترم آخر نیستیم  وإلّا به  کدام امید می خواستیم زنده بمانیم ...».

بعد به فکر فرو رفت و گفت واقعا اگر ترم بعدی نبود چه؟ اگر به ترم بعد نرسیدیم و مُردیم چه ؟ اگر امروز آخرین روز زندگیمان باشد چه؟ اگر خوابیدیم و بیدار نشدیم چه؟ و در آخر هم پرسید واقعا اگر یک روز از زندگیت باقی مانده باشد چه کار میکنی ؟

این سۆال چون سوزن در مغز من فرو رفت که وای یک روز خیلی کم است من خیلی کار دارم ، من دل های بسیاری را شکسته ام که نیاز به دلجویی دارد، من غیبت ها کرده ام، تهمت ها زده ام، من محبت های زیادی در دلم دارم و هرگز بروز نداده ام، مدت هاست می خواستم به پدرم بگویم که چقدر دوستش دارم و می خواهم دستش را ببوسم، من مدت هاست شاخه ای گل برای مادرم نخریده ام ، من دلم نمی خواهد بمیرم ... واقعا یک روز فرصت کم نیست؟ این بی انصافی است این همه سال هدر دادن را من چطور در یک روز جبران کنم؟

سرم درد گرفت چرا باید این سۆال را از من می پرسید؟ ولی لحظه ای با خودم فکر کردم این دوست ما یک فرضی را مطرح کرد که در هر صورت روزی اتفاق می افتد، اما من چرا اینقدر به هم ریختم ؟ حضرت عزرائیل که همان یک روز قبل از اینکه به سراغ ما بیاید هم خبر نمی کند وقتی آمد باید برویم اما و اگر هم ندارد ....

تصورش را بکنید در این لحظه ای که من و شما داریم این متن را می خوانیم  در گوشه گوشه این جهان چندین نفر دارند جان می دهند آن ها دیگر فرصت ندارند که حتی فکرش را بکنند که ثانیه ای دیگر چه خواهند کرد.

ترس از مرگ و وحشت از آن در وجود اکثر آدم ها هست ، اما واقعا چرا ما به فکرش نیستیم یا به قول امام علی علیه السلام « چرا غافلیم از کسی که لحظه ای از ما غافل نیست؟»

دوستی بود که همیشه  می ترسید لباسی نشسته داشته باشد یا بدنش کثیف باشد با دقتی وسواس گونه به نظافت خودش و محیط اطرافش اهمیت می داد وقتی از او می پرسیدیم که دلیل این همه دقت چیست ؟ می گفت: «شما تصور کنید همین الان حضرت عزرائیل بیاید و دست ما را بگیرد و ببرد ، آن وقت اگر من کثیف و نامرتب باشم آیا کسی که در غسالخانه مرا خواهد شست نمی گوید عجب آدم چرکی بود؟ یا خانواده و دوستان من در حال عزا بخواهند لباس ها و وسایل مرا جمع کنند آیا درست است که بگویند مرحوم فلانی عجب شلخته ای بود و .... ».

دوست ما می خندید و  با لحن طنز گونه ای حقیقتی را می گفت که قرآن کریم و روایات ما بارها و بارها ما را نسبت به آن هشدار داده اند.

حالا شما بگویید اگر فقط یک روز دیگر از زندگیتان مانده باشد و فقط 24 ساعت فرصت داشته باشید و بعد از آن باید به سفر بی بازگشت آخرت بروید چه کارهایی برایتان در اولویت است که می خواهید انجام دهید؟

حرفهای خود را در قسمت نظرات ارائه دهید.

مادر

بی دلی روزی به مادر داد زد

سینه بگشود از درون فریاد زد

که ای عجوزه بخت من را بسته ای 

شیشه عمرم ز غم بشکسته ای

عمر من بگذشت تنها مانده ام

از رحیل دوستان جا مانده ام

بهر چه آوردیم در این سرا 

زادی و حبسم نمودی در بلا

گفت مادر که ای نکو فرزند من

ای عزیز ای دلبر و دلبند من

روزگار خوردیت را یاد آر

کی نمودم من غمم را آشکار

آن زمانی که پدر رفت از میان 

کودکی بودی ضعیف و ناتوان

جمله میراث پدر بودی پسر

نه زمین وملکی و نه سیم وزر

هیچ در انبان نبود آن روز سرد

غیر تصویر غم واندوه و درد

دائی و عمو و عمت بعد از آن

کی گرفتند از دل زارم نشان

کهنه میشستم برای یک قران

خوشه می چیدم برای قرص نان

گاه آبی می نهادم بر اجاق

تا فضای مطبخی گیرد اتاق

حاجی بازار با آن ریش و پشم

گه نشانم  می گرفت از زیرچشم

گربه های بی حیای روزگار 

درب دیزی بسته دیدند از قرار

زین سبب وامم ندادن یک قران

تا بسازم بهر شامت قرص نان

نان نبود اما تنور افروختم

پیکر پاکم به نان نفروختم

درد خود را در درون انباشتم

بذر امید تو را می کاشتم

از طبت شبها ز طب می سوختم 

چشم بر مرز سحر می دوختم

گریه می کردم یواش و بی صدا

زیر لب بستاندمت باز از خدا

شکر طی شد روزگار تلخ من

قلب مادر را مرنجان از سخن

من تو را با خون دل پرورده ام

در جوارت خون دلها خورده ام

هان پسر نان حلات داده ام

منگر امروز این چنین افتاده ام

درس گیر ای نازنین از مادرت

نه قدم در ره خدایت یاورت

کار کن وانگه در آن اندیشه کن

هر هنر داری همان را پیشه کن

فقر را با کار باید ریشه کند

تنبل بی مایه باشد مستمند

تابستان 1391. روح الله محمودی - رها

متن مداحی میثم مطیعی

در دل مانده رؤیایت، بر لب نام زیبایت،‌ اربابم حسین جان

در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
ای نام و نشان من، جان من جهان من
می گیرم سراغت، می گریم ز داغت
خونت جوهر هستی، شورت در سر هستی
آه ای راز عطشان، جانم را بسوزان
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
مصباح الهدایی تو، محبوب خدایی تو
روشن از تو راهم، محتاج نگاهم
ای عشق نخستینم، معیار دل و دینم
جانم را رها کن، نذر کربلا کن
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت
ای خاکت بهشت من، زیبا سرنوشت من
ای حصن حصینم، باقی از تو دینم
نامت محییُ الاموات، مِهرت قاضی الحاجات
جان عالمی تو، اسم اعظمی تو
در دل مانده رویایت، بر لب نام زیبایت
اربابم حسین جان، می میرم برایت

شاعر: میلاد عرفان پور

یا مدبر اللیل والنهار

سلام رهگــــذر

رهگذ  آرامتـــر

خفته اینجا پیکری از غم دلش لبریز

 اشک از چشمان او سرریز

مانده بر لبها، حسرته آبی

فکرش، در پی نانی

رهگذر اینجا نمان

خاک قدمهایت به سان خاک گور

به جسم بی توان و خسته اش انبوه میریزد

تورا باکی زفردا نیست

و او اندیشه اش ته مانده ی بشقاب شام توست