بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ ﴿یاسین:١٢﴾ ما هر چیزی را در امام مبین گرداوری می کنیم. وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا ﴿نبأ:٢٩﴾ امام مانند یک کتاب است و انسانهای عادی مانند یک کلمه یا جمله ای از آن کتاب. همانگونه که کتاب، محیط بر کلمات و جملات درونش است امام نیز بر تمام انسانها و موجودات احاطه وجودی دارد، احاطه ای از نوع احاطه ذهن ما به محتویاتش. با این مقدمه می توان این فقرات عمیق و زیبای زیارت جامعه را می فهمید.
ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ وَ أَسْمَاؤُکُمْ فِی الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُکُمْ فِی الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُکُمْ فِی الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ وَ آثَارُکُمْ فِی الْآثَارِ وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ (زیارت جامعه)
یایاد شما در قلوب یادکنندگان،و نامتان در نامها،و تن هایتان در تنها،و ارواحتان در ارواح،و جانهایتان در جانها،و آثارتان در آثار،و قبرهایتان در قبرهاست،چه شیرین است نامهایتان،و گرامى است جانهایتان،و بزرگ است مقامتان،و عظیم است مرتبه بلندتاند.
وقتی موجودی مثل امام یا خدا احاطه وجودی بر ما دارند، احساس ما این است که آنها درون ما هستند. بنابر این وقتی فردی متذکر خود یا خدا می شود و به درونش توجه می کند چه بداند چه نداند، به امام هم توجه کرده است. اسم در معنای تکوینی اش همان صفات حقیقی مربوط به یک ذات است نه یک امر لفظی و ذهنی. هر صفتی که درون ماست، پرتوی از صفات امام و آن هم درواقع، پرتوی از صفات خداست.
عالم ماده، معلول عوالم بالاتر است. بنابراین موجودی که احاطه وجودی بر عالم دارد، علت عالم ماده و در نتیجه، علت همه اجساد همه انسانها نیز است. بعبارت دیگر، تمام عالم مادی و از جمله، جسم هر فردی را می توان جسد چنین روح بزرگی دانست. وقتی جسم آنها جسم همه انسانهاست، قبر همه انسانها نیز قبر آنهاست. ارواح و نفوس انسانها نیز پرتوی از ارواح و نفوس امام است زیرا مرتبه عالم مثال نیز که مرتبه وجودی نفوس است، مانند مرتبه ماده، معلول حقیقت امام و محاط در کتاب مبین است.
اگر کسی بواسطه تقوی و پاک شدن از آلودگی دنیا از مرتبه جزیی و محدود اسماء و صفات و نفس خود به مرتبه بالاتر خود که نزدیک تر به مرتبه امام است، برسد، از دغدغه ها و مشکلات مربوط به امور جزیی رها شده و شیرینی این آزادی از قید ماده را احساس می کند. بنابراین اسم آنها (که در حقیقت، مرتبه و برتر ما است) از اسم ما شیرین و نفس آنها از نفس ما کریم تر است.
تقدیم به جان جانان
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد. اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد. بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
توهمانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویا هایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.
دختران عزیز البته بعضیا هرچقدر می توانند بد حجابی کنند : لباس های بدن نما بپوشند,در خیابان عشوه گری کنند,موهایشان را به نمایش بگذارند و….
بی خیال محرم و نامحرم فقط و فقط در این دنیا خوش باشید و با نامحرمان در خیابان ها اینگونه آب بازی کنید :
در هر صورت هر جور می توانید بدحجابی کنید :
پسران عزیز نیز فقط به فکر شهوت رانی باشند و اصلا به محرم و نامحرم توجه نکنند
دوست دختر و دوست پسر پیدا کنید و به شهوت رانی بپردازید مگر دنیا چند روز است ؟؟
به راستی دنیا چند روز است ؟؟
آیا این شهوت رانی ها دائمی و همیشگی ست ؟؟
خیر دوست عزیزم !! چنین روزهایی نیز در پیش است پس ببینید :
تصویر زیر از مکانی ست که به آن غسال خانه می گویند
و اینجور که گفته می شود همه ما یک روزی روی تخت غسالخانه حمام خواهیم کرد ,حتی شما دوست عزیز
البته از اینجای کار به بعد قادر به انجام کارهای اول مانند شهوت رانی نیستید
در ادامه شما را در پارچه سفیدی به اسم کفن می پیچند و در یک اتاق کوچک مانند اتاق زیر قرار می هند :
می گویند اسم این اتاق کوچک قبر است و خیلی تاریک است
بعد دهنه قبر یا همان اتاق کوچک را می بنند
چقدر دنیا خوب بود لذت داشت !! ولی این اتاق بسیار تاریک است
گفته می شود اتفاقاتی در آن اتاق تاریک می افتد مثلا نسبت به کارهایی که در دنیا انجام داده اید بازخواست می شوید
شرمنده که از اینجا به بعد تصویر ندارم تا تصویری برایتان توضیح دهم
حضرت محمد (ص) شب اول قبر را سخت ترین شب می داند
امام صادق (ع) می فرماید در این شب است که دو فرشته نکیر و منکر قبر نزد شما می آیند و در مورد اعمال تان در دنیا از شما سوال می کنند
من وشما چه جوابی به آنها می دهیم ؟؟؟
واقعا چه جوابی؟؟
کلام آخر: برادران و خصوصا خواهران عزیز پس بیاییم عبرت بگیریم قبل از اینکه خدای نکرده گرفتار عذاب الهی بشیم از خداوند طلب توبه و بخشش کنیم از گناهانی که مرتکبش شدیم و قطعا خداوند بسیار بخشنده و مهربان است. و همیشه بر اعمال خود نظارت کنیم پیش از آنکه کار از کار گذشته باشه و دیگر راه برگشتی نداشته باشیم.
چون حسن بن علی(ع) از دنیا رحلت کرد، شیعیان در عراق به جنبش آمدند و به حسین(ع) نامه نوشتند در خلع معاویه و بیعت با او. اما او امتناع کرد که: میان ما و معاویه پیمان و عقدی است که شکستن آن روا نباشد تا مدت آن سر آید. و چون معاویه بمیرد، در این کار باید نگریست.
معاویه به حمام رفت و لاغری تن خویش بدید. بگریست که رفتنی شده است و مشرف به امر ناگزیر که بر مردمان واقع شود. این ابیات خواندن گرفت:
میبینم که شب و روز
شتابان
می کاهند مرا
پاره ای از تنم را گرفتهاند ازمن
و پاره ای را برایم گذاشته اند
ذره ذره ی تنم
ناله می زند
و زمینم می زند
بعد عمری که سر پا و سالار بودم.
معاویه خطبه خواند و گفت: من چون کشتی هستم به درو رسیده و امارت من بر شما دراز کشید، چنان که من از شما ملول شدم و شما از من، ومن در آرزوی جدایی از شمایم و شما در آرزوی جدای از من. و از پس من کسی بر شما امیر نشود مگر آن که من از او بهتر باشم، چنان که پیشینیان من به از من بودند.
و گفت هر کس لقای خدا را دوست دارد، بار خدایا من لقای تو را دوست دارم، پس لقای مرا دوست دار و آن را برای من مبارک گردان.
و چون بیمار شد - به آن بیماری که در گذشت- پسر خویش ،یزید را بخواند و گفت ای پسرک من، رنج بار بستن و بدین سوی و آن سوی رفتن را از تو کفایت کردم و کارها را برای تو راست نمودم و دشمنان را خوار کردم و گردن عرب را برای تو خاضع ساختم و برای تو آن چیز فراهم کردم که هیچ کس نکرد." پس اهل حجاز را مراعات کن که اصل تو اند و هرکه از حجاز نزد تو آید او را گرامی دار و هرکس غایب باشد از او بپرس و مراعات اهل عراق کن و اگر از تو خواهند که هر روز عاملی عزل کنی، بکن، که عزل یک عامل بر تو آسان تر است از آن که صد هزار شمشیر بر روی تو کشیده شود و اهل شام را رعایت کن که آنها باید راز دار تو باشند و اگر از دشمنی بیم داشتی، به اهل شام استعانت جوی و چون مقصود خویش حاصل کردی آنها را به بلاد شام باز گردان چون که اگر در غیر بلاد خویش بمانند اخلاق آنها بگردد."
"و من نمی ترسم که در این امر خلافت با تو کسی به نزاع برخیزد، مگر چهار کس از قریش؛ حسین ابن علی و عبدالله ابن عمر، عبدالله زبیر و عبدالرحمان ابی بکر. اما ابن عمر مردی است که عبادت او را از کار بیانداخته است و اگر کسی غیر او نماند با تو بیعت کند. اما حسین ابن علی مردی سبکخیز و تند مزاج است و مردم عراق او را رها نکنند تا به خروش وا دارندش. پس اگر بیرون آید و بر او ظفر یافتی، از او درگذر که رحم او به ما پیوسته است و حقی عظیم دارد و خویشی با پیغمبر. و اما ابن ابی بکر هرچه اصحاب بپسندند او متابعت کند و همتی ندارد مگر در زنان و لهو. و اما آن کس که مانند شیر بر زانو نشسته، آماده جستن بر تو می باشد و مانند روباه تو را بازی دهد و اگر فرصتی یافت بر جهد، ابن زبیر است اگر این کار با تو کرد و بر او ظفر یافتی بند از بند او جدا ساز و خون کسان خود را تا بتوانی حفظ کن."
(و گویند یزید هم هنگام بیماری پدر و هم هنگام مرگ او غایب بود و معاویه ، ضحاک ابن قیس و مسلم ابن عقبه یمری را پیش خود خواند و این پیغام را بدان ها گفت تا به یزید برسانند.)
معاویه بمرد ، در نیمه رجب سال شصتم هجرت....
کتاب آه:بازخوانی مقتل حسین ابن علی علیهماالسلام
ویرایش یاسین حجازی
579 صفحه (به پیوست واژه نامه و نقشه)
ناشر: موسسه فرهنگی جام طهور
چاپ پنجم: پاییز 1389
تیراژ: 2000 نسخه
قطع: پالتویی
قیمت: 7500 تومان
کتاب آه همه تصویر و دیالوگ و نامه است: تصویرها و دیالوگ ها و نامه های ردوبدل شده میان شخصیت های دخیل در حادثه کربلای سال شصت و یک هجری. و چیزی بیش از این نیست.
کتاب آه حاصل بازخوانی و ویرایش مقتل «نفس المهموم» است ـ کتابی که غالب نقلهای صحیح مقاتل و کتب تاریخ را در خود گرد آورده و جزءجزء حادثه قتل حسین ابن علی را ـ از شش ماه پیشتر تا چند ماه بعدترش ـ ثبت کرده است.
نفس المهموم بیش از 50 سال پیش به فارسی گردانده شد.
گردی سخت سیاه و تاریک برخاست و بادی سرخ وزید که هیچ چیز پیدا نبود: آسمان سرخ گردید و آفتاب بگرفت چنانکه ستارگان در روز دیده شدند.
هیچ سنگی را برنداشتند، مگر زیر آن خون سرخ تازه بود.
مردم پنداشتند عذاب فرود آمد.
کسی در لشکر آمد و فریاد میزد.
او را از فریاد منع کردند.
گفت " چگونه فریاد نزنم و حال آن که می بینم رسول خدا را ، ایستاده نگاه به زمین می کند و جنگ شما را می نگرد و من می ترسم بر اهل زمین نفرین کند و من با آنها هلاک شوم...