وقتی جسمی خارجی مانند ذرهای شن بین صدف و پوسته او قرار بگیرد جانور لایههایی مرکب از ماده آلی شاخی کونچیولین و بلورهای کلسیت یا آراگونیت را به دور جسم خارجی ترشح میکند. از این لایههای هممرکز رفته رفته مروارید شکل میگیرد. جنس مروارید با جنس دیواره درون صدف یکسان است. شکل مروارید اغلب نزدیک به کره است هرچند به شکلهای دیگر مانند گلابی و دکمه و حتی شکلهای نامنظم هم دیده میشود. درشتی آن به درشتی دانه خشخاش تا تخم کبوتر است. رنگ مروارید اغلب سفید است ولی ممکن است به رنگهای صورتی و زرد و سبز و آبی و قهوهای و سیاه نیز دیده شود. در خلیج فارس و اقیانوس هند و استرالیا صید میشود. در قرن بیستم پرورش مروارید نیز رایج شد. برای تهیه مروارید پرورشی (که گاه مروارید مصنوعی نیز نامیده میشود) با سوراخ کردن پوسته صدف، یک قطعه مروارید بسیار کوچک را در درون صدف قرار میدهند تا جانور لایههایی به دور آن ایجاد کند.
رضا طاهری در کتاب از مرواید تا نفت به شرح کارنامه اقتصادی مروارید در خلیچ فارس می پردازد. و فروش بالای مروارید را بیانگر اهمیت مروارید در زندگی ساحل نشینان خلیجفارس می داند. با گزارهای دیگر میتوان گفت: مروارید درگذشته نقش استراتژیکینفت را درخلیج فارس بهعهده داشته است. تاریخ مروارید و صید مروارید نوشته نشده است اما از دوران هخامنشیان مروارید صید می شده است. درنوشتهها و ادبیات ایرانی هزارساله اخیر شاعران و نویسندگان ایرانی بسیار به صید مروارید اشاره شدهاست. استخری در قرن چهارم در کتاب مسالک الممالک بیان میکند که مرواریدها را از سواحل خلیج فارس به داخل کشور میب ردند و مروارید خلیج فارس بی همتا است . ابوعبدالله ادریسی در نزهه المشتاق که در قرن ششم نوشتهشدهاست به شرح روش سنتی صید مروارید در خلیج فارس می پردازد: «در این خلیج همه مکانهای غواصی وجود دارد، مکان های غواصی سیصد مکان مورد توجه است که همه آن ها معروف و مشهورند.» و ابوعبدالله ادریسی در همان کتاب ذکر می کند:«غواصی در سرزمین ایران نوعی صنعت است که آموخته میشود و در آموزش آن پول فراوانی خرج میگردد. و آن به اینگونهاست که آنها خارج کردن نفس از گوش را تمرین میکنند و میآموزند تا جایی که یک مرد در آغاز یادگیریاش دچارگوش درد میشود و از گوشهایش مادهای جاری میشده و پس از آن معالجهکرده و آن را از درد و ملامت تبری میبخشند. گرانترین غواص کسی است که بیش از همه در زیر آب بماند.»[۱]
بارسلونا در مرحله یک هشتم نهای رقابت های لیگ قهرمانان اروپا، مانند فصل گذشته به مصافمنچسترسیتی خواهد رفت.
تکسیکی بگیریستین مدیر ورزشی منچسترسیتی که سابقه بازی در بارسلونا را نیز دارد در خصوص رویایی من ستیی با نیم سابقش عنوان کرد: دیدار با بارسلونا را دوست نداریم. آنها بسیار تیم قوی هستند و ترجیح می دایم با تیمی به غیر از بارسلونا دیدار کنیم، اما با با شکست بایرن مونیخ و آ اس رم در مرحله گروهی اعتماد به نفس خود را باز یافتیم و امیدواریم بارسلونا را نیز بتوانیم شکست دهیم تا شرایط مانند فصل گذشته نشود.
پدر : father
مادر : mother
خواهر : sister
بزادر : brother
ولی میدانیم grand به منای بزرگ البته از نظر سنی است از همین رو:
پدربزرگ: grand father
مادر بزرگ : grand mother
همچنین ما به تمام زنان فامیل مانند زندایی زن عمو عمه و خاله
میگوییم aunt
ما ب تمام مردان فامیل مانند شوهر خاله شوهر عمه عمو و دایی
میگوییم uncle
در تصویر زیر میتوانید بههتر درک کنید
ادبیات حاکم بر فضای عمومی کشور و مدیران آن به ویژه در دولت و مجلس چیست؟! ادبیات توسعه ای یا شعاری؟!
این یک سؤال راهبردی است اما یافتن پاسخ، کار سختی نیست ؛ کافی است به سخنرانی ها ، مصاحبه ها ، تیترها، سرمقاله ها و بیانیه ها توجه کنیم که آکنده از مفاهیم سیاسی و شعاری است و پر از ادعاهای ارزشی.
به محتوای اختلافات دولتمردان و مجلسی ها و فعالان سیاسی بنگریم که اساساً دعوایی بر سر مفاهیم توسعه ای ندارند ولی تا دلتان بخواهد درباره مفاهیم سیاسی مانند فتنه با یکدیگر بحث می کنند و این که آیا فلانی فتنه گر است یا نه؟ درباره این که اگر با فلان کشور مذاکره یا رابطه داشته باشیم ، عزت مان خدشه دار می شود هم کلی بحث بی حاصل می شود. درباره یک عکس یا یک مقاله که در یک روزنامه منتشر شده است هم می شود برای مدت ها بحث و جدل داشت و حتی پای وزیر و مجلس را هم به میان کشید، این که در گوشه ای از سالن اجرای یک کنسرت در فلان شهرستان هم چه اتفاقی افتاده نیز می تواند دستمایه خوبی باشد که تا مدت ها دعوا و جار و جنجال به راه انداخت و آن را موضوع اول کشور کرد و ... .
اما کمتر پیش می آید که در بین آقایان و خانم های مسؤول، این بحث به طور جدی در بگیرد که آینده نظام بازنشستگی در کشور چه خواهد شد چرا که بحث های سیاسی و جناحی و شعاری، اجازه نمی دهد که یادشان بیفتد 10 سال بعد، کل بودجه کشور باید صرف پرداخت حقوق بازنشستگان شود.
هیچ وقت دغدغه جدی این نبوده است که برای گذر از بحران بی آبی باید صنایع آب بر از دل شهرهای کویری و مرکزی به حاشیه خلیج فارس و عمان منتقل شود و ای کاش روزی می رسید که دعوا و اختلاف بر سر این موضوع و راهکارهای اجرایی اش بود!
اصلاً یادتان می آید که تا مدت ها اختلاف نظرها حول این موضوع باشد که برای نجات تالاب های کشور چه راهی را در پیش بگیریم؟
یا درباره نظام مالیاتی کشور و این که چه راه هایی برای عادلانه کردن سیستم مالیاتی داشته باشیم، بحث های فراگیر انجام می شود و تیتر یک رسانه ها به موافقان و مخالفان راه های پیشنهادی تبدیل می شود؟
چرا به جای دعواهای بیهوده سیاسی، تا کنون مجلسی ها بر سر این موضوع با یکدیگر درگیری فکری نداشته اند که چگونه می توانیم صادرات محصولات مبتنی بر IT مانند نرم افزار و بازی های رایانه ای را گسترش دهیم و درآمد ارزی قابل توجهی داشته باشیم؟
آیا شنیده اید که بحث اصلی مسؤولان این باشد که چگونه می توانیم بخشی از درآمد نفتی مان را در خارج سرمایه گذاری کنیم تا سودآوری مستمر برای کشور داشته باشد؟ مانند خرید سهام شرکت ها و معادن بزرگ، راه اندازی پمپ بنزین در خارج ، مشارکت در مجتمع های تولیدی و ... .
آخرین باری که موضوع اصلی کشور، به جای بحث های سیاسی و شعاری، این بود که "چگونه حمل و نقل ریلی را گسترش دهیم" کی بود؟
اصلاً یادتان هست که وقتی موضوع دانشگاه ها در میان است، به جای بحث هایی مانند این که "در فلان تجمع دانشجویی فلان شعار را دادند و باید برخورد شود"، موضوع اصلی بحث این باشد که چگونه می توانیم آخرین دستاوردها و تجربیات دانشگاه های برتر دنیا مانند هاروارد، آکسفورد، استفنورد و ... را به دانشگاه های کشور منتقل کنیم؟
فضای گفتمانی کشور ، متأسفانه فضای توسعه محور نیست و این علامت وحشتناکی است. نشانه ای از این است که عقلا در حاشیه اند و افراطیونی که تا نوک دماغ شان را بیشتر نمی بینند، گفتمان سازی می کنند و بازی را به دست گرفته اند. نان آنهان در همین دعواهای سیاسی و شعاری است اما هیزم تنوری که نان شان را می پزد، آینده کشور است.
عقلای کشور، خاموش نباشند و بدانند که اگر برخیزند و سخن بگویند، جامعه خسته از افراط و تشنه عقلانیت، در کنارشان خواهد بود زیرا مردم نیز نگران آینده فرزندان شان هستند.