یک مرد با کلاه و سیگاری برلب و کوبا......اینها تمام تصویر ذهنی من از ارنست چه گوارا بود.راستش رو بخواید هیچ مطلبی در مورد این مرد نخونده بودم و خواندن سفرنامه اون به دور آمریکای جنوبی،بدجوری من را شیفته خودش کرد.انگار که خیلی وقته می شناسمش و اسطورم بوده. با اشتیاق و یک شبه سفرنامه اش رو خوندم و چه قدر دلم سوخت که زود تموم شد.فقط 74 صفحه.سفرنامه پر بود از عشق و محبتی که ارنستو نثار خانواده و مردم و دوست دخترش می کرد.
"ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا (به اسپانیایی: Ernesto Rafael Guevara de la serna) (زادهٔ ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸، روساریو، استان سانتا فه - درگذشته ۹ اکتبر ۱۹۶۷) که بیشتر بهنام چهگوارا یا الچه شناخته میشود، پزشک، چریک، سیاستمدار و انقلابی مارکسیست.
در سال ۱۹۴۸ چه به دانشگاه بوئنوس (Buenos) وارد شد تا پزشکی بخواند. در دوران تحصیل یک سال را مرخصی گرفت تا به همراه دوست خود(آلبرتو گرانادو) به سفری با موتور به دور آمریکای لاتین برود(جهت درمان بیماران جزامی) اما موتور در همان ابتدای مسیر خراب شد و آن دو مجبور شدند ادامه مسیر را پیاده طی کنند.(البته آلبرتو در کاراکاس برای کارکردن ماند و ارنستو تنهایی به سفر ادامه داد) به گفته خود "چه" این اتفاق باعث شد او بهتر و بیشتر با فقر و بدبختی مردم آمریکای لاتین آشنا شود. وقتی دور آمریکا را میپیمود شاهد بد بختی و فلاکت مردم این دیار بود. او برای تامین هزینه های سفر کارگری می کرد.
می گویند:"برای جابه جایی،کنار جاده می ایستادیم و از رانندگان کامیون خواهش می کردیم تا ما را نیز با خود ببرند و برای خواب و غذا نیز به ایستگاه های بازرسی محلی و یا درمانگاه ها وبیمارستان رجوع می کردیم." همچنین از نزدیک فقر و بی سوادی مردم آمریکای لاتین را احساس می کرد. او دلیل این بدبختی را نظام ظالم و دیکتاتوری آن زمان دانست و برطبق مطالعاتی که ازمارکسیسم داشت تنها راه رهایی از این فلاکت را "انقلابی مسلحانه" دانست."
کتاب "خاطرات سفر با موتور سیلکت" رو از اینترنت دانلود کردم با ترجمه رضا برزگر.که الحق و الانصاف ترجمه روان و ملموسی بود.دست مریزاد.پیش گفتار کتاب از زبان پدر ارنستو است.
یک روز ارنستو آمد و گفت:پدر!من عزم سفر دارم.
گفتم:چه مدت طول خواهد کشید؟
گفت:یک سال؛شاید هم بیش تر.آخر می خواهم با موتورسیلکت همه ی آمریکای جنوبی را بگردم.
پرسیدم:دوست دخترت را چه می کنی؟
گفت:اگر دوستم داشته باشد،منتظرم می ماند.
گفتم:خسته می شوی.
گفت:خسته خواهم شد.
گفتم:گرسنه می مانی.
گفت:می دانم.
گفتم:ممکن است بمیری.
گفت:برای مردن آماده ام.
گفت:پس می روی؟
گفت: باید بروم.
بخش هایی از کتاب:
*سفر ارنستو،سفری توریستی نبود.او نمی رفت تا از اماکن تاریخی و بناهای قشنگ عکس بگیرد.او می رفت تا آدم ها را کشف کند.او می رفت تا از نزدیک در شادی ها و غم های مردمی که نمی شناختشان مشارکت کند.او با چشمانش می نوشید بدین سان،عطش دل خود را فرو می نشاند.او همیشه می خواست با شریک شدن در غم های آدم های ناشناخته و دور،مرهمی باشد بر زخم هایشان والتیامی باشد بر غم هایشان.
*برای او(ارنستو) در آمیختن با سرنوشت مردم،سرگرمی و تفنن نبود.
*ما برای در پیش گرفتن این سفر،شیر یا خط انداختیم،شیر آمد؛ یعنی باید رفت. و ما رفتیم.اگر خط هم می آمد و حتی اگر ده بار پشت سر هم خط می آمد،ما آن شیر را می دیدیم و به راه می افتادیم.انسان،میزان همه چیز است.نگاه من است که به همه چیز معنا می دهد.ما می خواستیم این گونه باشد و شد.مهم نبود که آیا شتاب زده تصمیم گرفتیم بودیم یا نه.مهم آن بود که گام در راهی می گذاشتیم که دوست داشتیم.هنگامی که بازگشتیم،دیگر آن آدم پیشین نبودیم.عوض شده بودیم.سفر،نگاه ما را به اوج برده بود.بزرگ تر شده بودیم.دو نفری که آن روز به سفر دور آمریکای جنوبی رفتند،در آن دوردست ها مردند.آن هایی که بازگشته اند،آدم هایی تازه اند.
*من همواره شیفته ی دریا بوده ام.دریا با من صمیمی است و برایم حرف هایی بسیار برای گفتن دارد.او محرم رازهای دل من است.وقتی سرم را روی سینه اش می گذارم،زیباترین ترانه هایش را برایم زمزمه می کند.دریا به من اجازه می دهد ترانه هایش را هر طور دلم می خواهد ترجمه کنم.من ترجمان ترانه های دل انگیز دریایم.
*راه،هرچه دورتر باشد،دیدنی هایی بیش تر در انتظارمان خواهد بود.
*دلم میان تو و جاد ها سرگردان است/چه قدرتی می تواند مرا از آغوش تو جدا کند؟/تو آنجا ایستاده ای/میان پنجره و باران/و اشک هایت،اندوه تو را می پوشانند/صبر کن/من هم با تو می آیم.(اترو سیلوا،شاعر ونزوئلایی)
*عجب حکایتی است عاشقیت.ناگهان احساس کردم همه ی چیزهای پیرامونم، از تپش های موزون قلبم پیروی می کنند.من به کانون هستی پیرامون تبدیل شده بودم.می دانم،این معجزه ی عشق بود.
*عاشق بودم،اما در شگفتم که چرا گریختم، عاشق که نمی گریزد!من از چیزی می گریختم که حاضر نبود مرا رها کند.هر سفری دو جنبه دارد:ترک گفتن و رسیدن.عشق همواره چیزی را پشت سر خود به جا می گذارد و می رود.
*خانه به دوش ها از زندگی بهره ی بیشتری می برند تا کسانی که خود را در قصرها زندانی کرده اند.زندگی یکنواخت و ولرم بورژوازی آدم را خل می کند.
*نانی که در سبد داشتیم خشک شده و زیر دندان ما صدا می کرد؛گویی با ما حرف می زد و به ما می گفت:"دیگر به دست آوردن من چندان هم ساده نیست.قدر مرا بدانید."
*تفاوت لباس خواب و لباس بیرون ما،فقط یک جفت کفش بود که شب ها پیش از خواب از پا در می آوردیم.
*یکی از زنان مجلس،چنان رقصی کرد که من از رو رفتم.دستش را گرفتم و او را به گوشه ای دعوت کردم.ناگهان متوجه نگاهی نافذ و مزاحم شدم و از خیرش گذشتم.حجاب دیده ی نامحرمان زیادت باد!
*آن روز عصر،عشق و خنده و زندگی با هم درآمیخته بودند.رقص نیز چنان ملاتی بود که هر سه ی این ها را به هم می چسباند.
*زنان و دختران شیلی،چه زشت و زیبا،بسیار اغواگرند.آن ها در چشم برهم زدنی،آدم را قاپ می زنند.ما هم که جوانانی چشم و گوش بسته بودیم!نمی خواستیم منحرف شویم!
*برای بعضی از آدم ها،رنج بهایی است که باید برای تفوّق و چیرگی پرداخت کرد.
*همین برای ما کافی بود.بین میلیاردها احتمال نبودن،قرعه ی بودن به نام ما افتاده بود.
*ماهیگیری نیز به قمار شبیه است،با برد شروع می کنی،اما در انتها بازنده ای.
*شنا نکن،شناور باش!
زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.
روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.
Google Text-to-Speech v3.3.13.1635260.arm نرم افزاری است که به برنامه ها این امکان را می دهد تا متن روی صفحه نمایش را با صدای بلند تلفظ کنند. موتور تبدیل نوشتار به گفتار گوگل قبلا بخشی از تجربه اصلی اندروید بود و حالا به عنوان اپلیکیشنی جدا در گوگل پلی هم قرار گرفته و می تواند هر متنی را که روی نمایشگر قرار دارد با صدای بلند برایتان بخواند.
البته انتظار پشتیبانی از زبان فارسی را نداشته باشید ولی مثلا موقع یادگیری زبان انگلیسی یا مطالعه کتاب های زبان اصلی، به کمک تان می آید تا در تلفظ صحیح کلمات به مشکلی بر نخورید.
برای فعال کردن موتور متن به گفتار گوگل می توانید به Settings دستگاه خود رفته و در بخش Language & Input وارد Text-to-speech output شده و با انتخاب Google Text-to-speech Engine موتور گوگل را فعال کنید. اگر هم بر روی دستگاه تان فعال نیست باید با مراجعه به گوگل پلی آن را فعال کنید.
این نرم افزار در حال حاضر از زبان های هلندی، انگلیسی (هند)، انگلیسی (انگلستان)، انگلیسی (ایالات متحده)، فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی، کره ای، لهستانی، پرتغالی (برزیل)، روسی، اسپانیایی (اسپانیا)، اسپانیایی (ایالات متحده آمریکا) پشتیبانی می کند.
موتور های DC، ACیا موتور های DCبدون جاروبک می باشد که توسط یک سرو مکانیسم کنترل حلقه بسته، راه اندازی و کنترل می شوند. با استفاده از این موتور ها می توان محور موتور را به دقت کنترل و جابجا کرد در این پروژه ابتدا عملکرد و انواع مختلف سرو موتور ها را مورد بررسی قرار می دهیم ودر نهایت توسط PLCبا استفاده از یک نوع خاص از این موتور ها، آن را کنترل می کنیم.
این موتورها، امروزه کاربرد فراوانی در صنعت دارند، زیرا دارای دقت وسرعت پاسخ گویی بالا می باشند لذا یادگیری راه اندازی این موتورها و طریقه عملکرد آن ها بسیار مهم می باشد از این رو پیشنهاد می کنیم این پایان نامه را با دقت خوانده و اطلاعات لازم برای کاربرد و کارکرد آن را بدست آوردید.
این مقاله به بررسی سیستم های تزریق سوخت بنزین در موتورهای جرقه ای پرداخته است که از دیر باز مورد توجه سازندگان خودرو بوده است ودر این راستا فعالیتهای زیادی انجام شده است که منجر به تولید انواع سیستمهای سوخت رسانی بنزینی انژکتوری Jetronic شده است .
موتورهای انژکتوری با سیستم سوخت تزریقی ابتدا برای موتورهای دیزلی اختراع شد و توسط آلمانی ها و به دستور هیتلر اصلاح گردید تا بتواند مورد استفاده موتور هواپیما های ارتش هیتلری قرار گیرد .
می توان گفت که موتور کاربراتوری به نمونه انژکتوری برتری و ارجعیت دارد . ولی عدم استفاده از کاربوراتور و انتخاب انژکتور توسط آلمانی ها به این دلیل بود که استفاده از کاربوراتور در هواپیما در مناطق نامناسب تمایل زیاد به تولید یخ دارد وهمچنین امتیاز دیگر انواع انژکتوری تاثیر ناپذیر بودن عملکرد آن در حین انجام مانورهای جنگی خطر ناک بود .
تبدیل یک سیستم انژکسیون دیزل به سیستمی که بنزین استفاده کند کاری بس مشکل است چون سوخت گازوییل که یک روغن سبک وزن می باشد باعث می شود که نوعی روغن کاری بین پمپ ها و سیلندر های سیستم انژکتوری انجام شود . در مقابل ، بنزین سوختی بی نهایت خشک است وبه کلی فاقد هر گونه قابلیت روغن کاری می باشد . بنابراین در تبدیل از گازوییل به بنزین نیاز به یک تحقیق بسیار دقیق در زمینه فلزهای مورد استفاده در ساختمان پیستون ها و سیلندرها دارد که نتیجه چنین عملی گران شدن هزینه ساخت می باشد .
تزریق سوخت بنزین در موتورهای جرقه ای بیشتر در مانیفولد هوا یا روی سوپاپ ورودی و بندرت در داخل سیلندر انجام می شود .
عبارتست از :
1- راندمان حجمی زیاد موتور
2- مصرف سوخت ویژه قابل قبول موتور
3- گشتاور زیاد موتور با دور کم
4- احتراق کامل
5- شتاب گیری سریع موتور