بهداشت ورزشی و نکات ایمنی عمومی در ورزش
Sport and public health and safety in sports
نکات مهمی که هنگام فعالیت ورزشی باید توجه داشت
بهداشت ، علم حفظ تندرستی است و درباره ی مراقبت از بدن و اصول یک زندگی سالم بحث می کند و هدف آن حفظ سلامتی بدن ( جسمی ، فکری ، اجتماعی ، معنوی ) و پیشگیری از مبتلا شدن به بیماری هاست .
به وجود آمدن شرایط و عواملی را گویند که در نتیجه ی آن ورزشکاران بدون هیچ گونه آسیب دیدگی شروع به ورزش کنند و در حین و بعد از ورزش احساس ناراحتی نکنند . ورزش اصول بهداشتی خاص خود را دارد که رعایت آنها از بروز عواقب خطرناک جلوگیری می کند و مهم است بدانیم چگونه ورزش کنیم تا بتوانیم برای کارهایی که در آینده باید انجام دهیم توانایی داشته و آسیب کمتری ببینیم و زود خسته نشویم .
1- تمرینات گرم کردن باید بتدریج و به آرامی انجام شود .
2- مدت و شدت گرم کردن باید به اندازه ای باشد تا درجه حرارت عضلات و بخش های داخلی بدن را افزایش دهد . اما این به معنی انجام تمرینات طولانی و شدید نیست زیرا خستگی و کاهش ذخایر انرژی را در پی خواهد داشت .
3- برای این که گرم کردن مفید و موثر باشد ، فاصله زمانی گرم کردن تا آغاز تمرین اصلی یا مسابقه باید کوتاه باشد ، اگر چه ممکن است اثر گرم کردن 45 دقیقه پس از پایان آن باقی بماند اما برای دست یابی به بهترین نتیجه ، فاصله پایانی گرم کردن تا آغاز تمرین یا مسابقه نباید از 15 دقیقه بیشتر باشد .
4- گرم کردن عمومی عضلات بزرگ و حرکات کلی را در بر می گیرد نه حرکات ظریف و عضلات کوچک را .
5- شدت گرم کردن به آمادگی فرد بستگی دارد و از 60 تا 80 درصد اکسیژن مصرفی متغیر است .
6- کشش یکی از اجزای حیاتی و جدانشدنی گرم کردن است . کشش انعطاف پذیری را افزایش می دهد و عضلات ، مفاصل و رباط ها را برای تمرین شدید آماده می کند . بنابراین کشش احتمال آسیب دیدگی را کاهش می دهد چون بسیاری از آسیب ها در نتیجه عدم نرمش و انعطاف پذیری ایجاد می شود . تمرینات کششی کلیه گروه های عضلات اصلی و مفاصل بدن را در می گیرد . در کشش صحیح ، بدن ثابـــــت و بی حرکت باقی می ماند و نباید درد یا ناراحتی احساس کرد . برخی کشش را بیش از حد لازم انجام می دهند چون عقیده دارند کشش بیش از حد نرمش و انعطاف پذیری را بیشتر افزایش می دهد . کشش بیش از حد به عضلات آسیب می رساند و در ضمن دردناک و بی فایده است .
اینــــــجا ایــــــران آخـــــــرالـــــــزمان است...
.
اینجا آنقدر ماهواره ها روی پشت بام ها زیاد شده اند...
که صدای شهید خرازی در میان نیزارهای جبهه جا میماند..!!
.
اینـــــــــجا ایــــــــــران آخـــــــرالــــــــــــزمان است...
اینجا دیگر از شهیدی که بخاطر آسایش ما پاهایش را با سیم بستند...
و زنده به گورش کردند یاد نمیکنند..
و بعضی ها میگویند یاد کردن آنها مایه غم و اندوه ما میشود..!!
.
.
.
و بعضی ها اینچنین بسات شادی خودشان را ایجاد میکنند...
با بستن خیابان و رقص در آن..!!
آینــــــــــجا ایــــــــــــران آخــــــــــرالـــــــــزمان است..
.
اینـــــــــجا ایــــــــران آخــــــــرالـــــــــزمان است..
اینجا دیگر حرف از پلاک"چفیه"پوتین های پاره شهدا نیست..
اینجا حرف از بزک کردن و تیپ زدن و هفت قلم آرایش کردن است..
.
اینــــــــــــجا ایــــــــــران آخـــــــــرالــــــــــزمان است...
اینجا بعضی از دانشگاههای ما تبدیل شده به مدل لباس...
هنگام رفتن به دانشگاه باید دعای توسل خواند که هنگام برگشتن..
به خانه دینمان را از دست نداده باشیم..!!
.
------------------------------------------
سخت شده نفس زدن...
دنیا پر شده از تهمت"طعنه زدن به دیگران...
ای کاش..به دنیا نیامده بودم...ای کاش...!!
سخت شده زندگی در میان مدعیان پیشرفت و تمدن...!!
در میان کتاب های بسیاری که درباره پیامبر گرامی اسلام و زندگی نامه ایشان نوشته و منتشر شده شاید در کمتر کتابی مانند «بامداد اسلام» به قلم دکتر عبدالحسین زرین کوب (انتشارات امیرکبیر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی) به ظرایف تاریخی اشاره شده و استناد به آن مورد وثوق همه باشد زیرا قدر مشترک چند کتاب معتبر تاریخی را با نثر شیرین پارسی بازگفته است.
به بهانه سالروز ارتحال حضرت محمد (ص)- که پس از 1400 سال همچنان بیش از یک میلیارد انسان نامش را عاشقانه بر زبان می آورند و دیگران نیز در صورت آشنایی با احترام یاد می کنند و بیش از هر شخصیت مذهبی تاریخ بشر لحظه لحظه زندگی او در تاریخ ثبت شده- بخشی از فصل « بیماری و مرگ» بامداد اسلام از منظر تاریخ و بی هیچ تعصب مذهبی و مسلمانی خواندنی است:
.... بیماری پیغمبر اندک اندک رو به شدت نهاد: تب و سردرد. قوای او نیز در این زمان تدریجا به کاستی می رفت؛ موهایش سپیدی گرفته و قامتش به خمی گراییده بود. پیش از وقت، پیری به سراغش آمده بود و البته مرارت های گذشته او آن مایه بود که پیش از وقت، وی را پیر کند. در این هنگام با آسایش و رضایتی که از حُسن ختام رسالت خویش داشت بی دغدغه و بی تزلزل، تن به مرگ داد.
آخرین ساعات حیات پیامبر گرامی اسلام به روایت زرین کوب
در آغاز بیماری به رسم همیشه به نوبت در خانه زن های خویش به سر می برد. زن های وی در این دوران 9 تن می شدند که جز عایشه همه پیش از ازدواج (با پیامبر) بیوه شده بودند. از آن جمله سوده دختر زمعه و ام حبیبه دختر ابی سفیان که شوهران شان در مهاجرت حبشه نصرانی شده و مرده بودند. صفیه و میمونه پیش از وی دو بار شوهر کرده بودند. جویریه و حفصه نیز وقتی به خانه پیغمبر می آمدند بیوه بودند.
ام سلمه نخست زن ابو سلمه خویشاوند و صحابی پیغمبر بود و چون او وفات یافت محمد –ص- زنش را به سرپرستی گرفت. زینب بنت حبش هم در آغاز در حباله (عقد نکاح) زید بن حارثه پسر خوانده پیغمبر بود و ازدواج با او که در قرآن نیز به آن اشارت رفته است، منشاء حکمی شد در باب مساله زنان پسر خواندگان. محبوب ترین زنان پیغمبر (بعد از خدیجه) عایشه بود؛ دختر ابوبکر که در هنگام وفات پیغمبر 18 ساله بود و دختری 9 ساله بود که به خانه وی آمد.... پیغمبر در خانه میمونه بیمار شد و با اذن و رضایت دیگر زنان در خانه عایشه بستری شد... وقتی او را به خانه آوردند بر دوش علی ع و فضل بن عباس تکیه داشت. سرش را بسته بود و پاهایش را بر زمین می کشید....
پیغمبر در تب داغی می سوخت چنان که از شدت حرارت کسی دست بر دست وی نمی توانست نهاد. ظرف آبی کنار بسترش بود که گاه از آن به صورت خویش می زد و ناله ای می کرد. فاطمه یگانه فرزندش در نزدیک بستر پدر می گریست. وقتی محمد –ص- بی تابی او را دریافت دختر را پیش خواند و چیزی آهسته در گوش او گفت. فاطمه گریست. پیغمبر دیگر بار او را پیش خواند و باز پنهانی چیزی در گوش او گفت. این بار دختر بخندید. بعدها وقتی عایشه از وی پرسید که آن گریه و خنده چه بود، گفت: آن روز پدرم اول به من گفت که می میرد و من از درد گریستم. بعد گفت که تو هم به زودی به من می پیوندی و من از شادی خندیدم.
بدین گونه بیماری پیغمبر شدت یافت. آخرین روز اما در حالش اندکی بهبودی پدید آمد. مردم شادمان شدند و گمان کردند که از بیماری برخاسته است... این بهبود اما ظاهری و بی دوام بود. پیغمبر باز در صدد برآمد که به مسجد برود و نتوانست. نزد عایشه بازگشت و به بستر افتاد. زن، سرش را در کنار گرفت و پیغمبر محتضرانه دعایی چند خواند. پس از آن ساکت شد و گویی به خواب رفت. هنوز ظهر نشده بود که حرکتی خفیف کرد. بر پیشانی اش عرق نشست و نفسی کشید. آخرین کلماتی که گفت اینها بود: بل الرفیق الاعلی/ بل آن یار برترین....
پس از آن خاموشی گزید و سرش بر سینه عایشه افتاد... و عایشه آن را بر بالش نهاد تا بر خیزد و با دیگر زن ها بر مرگش شیوه کند.
وفات محمد(ص) در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاد به سال یازدهم هجرت. قولی هم هست که 28 ماه صفر بود. اقوال دیگر نیز گفته اند که ضعیف است. هنگام وفات 63 سال داشت و جز فاطمه از وی فرزندی نماند. پسرش ابراهیم که از یک کنیزک مصری - ماریه قبطیه - یافته بود و هنوز دو سالش به پایان نیامده بود که درگذشت و پیغمبر نیز بعد از او یک سالی بیش نزیست. دو دختر دیگرش که به نوبت در حباله عثمان درآمدند پیش از پدر از جهان رفته بودند.
چون پسران خدیجه نیز هم در کودکی فرو شده بودند جز فاطمه (ع) و فرزندان وی از محمد(ص) هیچ کس در جهان باقی ماند. کسان دیگرش عبارت بودند از عمش با فرزندان او و همچنین فرزندان ابوطالب: علی (ع) و عقیل. اما علی در حقیقت هم پسر عم وی بود و هم دامادش و هم بر خلاف عباس در اسلام سابقه قدیم داشت. علی بن ابی طالب (علیه السلام)، اسامه بن زید، عباس بن عبدالمطلب، فضل بن عباس و شقران غلام محمد در غسل و کفن او را یاری کردند. پس از آن چند روزی بر وی نماز گزارده شد. مردم می آمدند و دسته دسته بر وی نماز می خواندند. بعد هم جنازه مقدس را در خانه او و عایشه دفن کردند.
در وصف سیما و بالای محمد-ص-
پیشانی یی بلند داشت و دست و پای درشت. میانه بالا بود و فراخ شانه. رنگی روشن داشت آمیخته به سرخی و چشمانی سیاه و گشاده با مژه های پرمو. موی سرش غالبا تا بناگوش و به روایتی تا شانه ریخته بود. ریشی داشت انبوه که در نزدیک چانه و بنا گوش به سپیدی گراییده بود.
لباسش بیشتر دو پاره بود که یکی را بر میان می بست و آن دیگر را بر دوش می افکند. گاه نیز پیرهن می پوشد و می گویند پیرهن را دوست می داشت. بعضی اوقات عمامه بر سر می نهاد و گاه قلنسوه نوعی کلاه خانگی. سر را کمتر بالا می گرفت و بیشتر به زمین می نگریست. نه کم سخن بود و نه پرگو.
خنده اش هم مختصر بود و به تبسم می مانست. هرگز با تمام دهان نمی خندید. شیرین سخن بود و در آوازش کمی گرفتگی داشت. در هنگام خشم روی خویش برمی گاشت (برمی گرداند) و در وقت راه رفتن مثل آن بود که از صخره کنده می شود یا چون آبی بود که از کوه فرود آید.
به شست و شو و خوش بویی و پاکیزگی علاقه تمام داشت و در این کار چنان بود که غالبا در هر جا که می گذشت پیش از آن که خودش دیده شود آمدنش را از بوی خوشی که همواره با حضور او همراه بود می دانستند. با این همه در غایت سادگی می زیست. روی زمین می نشست و روی زمین غذا می خورد. در بازارها راه می رفت. عبا بر تن می کرد و با بینوایان می نشست.
می گفت من بنده ام و مثل بنده می نوشم. در معاشرت مهربان و در غذا ساده و قانع بود. با این همه پرهیز رهبانان را دوست نمیداشت. وقتی چند تن از یاران پیش از او سخن از زهد و پرهیز خویش می گفتند. یکی گفت: من زن نگرفته ام. دیگری گفت: من گوشت نمی خورم. سومی افزود که من بر زمین خشک می خوابم و چهارمی گفت من پیوسته روزه دارم و محمد گفت: من اما هم روزه می گیرم و هم می خورم. هم شب زنده داری می کنم و هم می خوابم و زن هم دارم و هر که ازسنت من پیروی نکند از من نیست...
..:: فلسفه اوس ::..
..OS..
با سلام به شما ورزشکاران و ورزش دوستان خصوصا کاراته کاها
♥ سلام ویژه خدمت شما هم باشگاهی عزیز ♥
به دلیل اینکه مهم ترین چیز در یک کلاس کاراته (دوجو) و بین شوتوکان کاران اوس (احترام) است دونستن معنای این کلمه هم خالی از لطف نیست
کلمه اوس دارای معانی زیادی می باشد ودر جای جای یک دوجو (باشگاه) شنیده می شود به همین دلیل فلسفه اوس را مطرح کرده اند.
اوس کاربرد متعددی دارد مثلا:
1زمانیکه به استاد یا سئوالی در کلاس پاسخ می دهید به جای بلهیا فهمیدم اوس می گویند.
2-به هنگام انجام کیهون ( تکنیک ) در کلاس معمولاً هر تکنیک بایک اوس بلند همراه است.
3-به هنگام تمرین جیوکومیته ( مبارزه آزاد ) در کلاس و زمانیکه حریفتان یک تکنیک خوب و سخت را انجام می دهد ، برای تشویق مهارت او اوس می گویند.
4-مبارزین برای احترام دریک مسابقه ( تورنمنت ) به حضار ، داور و یکدیگر قبل و بعد از پایان مبارزه تعظیم کرده و اوس می گویند.
همانطور که می بینید اوس در موقعیت های مختلفی به کار می رود وبه این موضوع که اوس معانی متعددی دارد پی خواهید برد.
اما اوس واقعاً به چه معناست ؟