رمان بانوی جنگل
نویسنده : فهیمه رحیمی
فصل : 5
........................................................................................
ساعت 6 صبح هدیه با نغمه پرنده خوش الحانی بیدار شد.نسیم صبحگاهی که از پنجره نیمه باز داخل شده بود روحش را نوازش میکرد از بستر بلند شد و در کنار پنجره ایستاد و نفس عمیقی کشید .نمیدانست در آن وقت صبح آیا کسی از خواب برخاسته است یا نه. لباس پوشید و به سالن وارد شد
وارد اتاقت میشم...ضلع روبروی در،پنجره های قدی داره، که جلوش یه بالکن کوچیکه...پرده ها کنارند...توی بالکن پر از گلدونه...همون گلدونایی که با عشق بهشون آب میدی و میرسی بهشون....و بعد کوههای شمال تهران، تو قاب پنجره....دیوار سمت چپ پنجره٬ کامل با کتابخونه پوشیده شده...از زمین تا سقف...پر کتاب...دو تا مبل خیلی راحت و نرم چرمی، پشت به در و رو به پنجره وسط اتاقند و جلوشون یک میز چوبی زیباست که روش یک گلدون پر از نرگسهای سفید که مطمئنم باز هم همه گلهای دخترک گلفروش سر چهار راه رو ازش خریدی...و یک سینی با دو استکان کمرباریک چای، یکیش مال تو، یکیش منتظر من...
داری کتاب میخونی...وارد میشم...متوجه حضورم نمیشی...میام پشتت، دستم رو حلقه میکنم دور گردنت...با اشتیاق نفس میکشم تورو، بوی ادوکلنت، بوی افتر شیو صورتت٬ موهای جو گندمیت، همه، منو از من میگیره...چقدر وقته ندیدمت...چقدر این تار موهای سفیدی که پر شده تو سیاهی موهات جذابند...
کتاب رو میذاری رو میز، دستام رو میگیری ... و منو دعوت میکنی که بشینم...با همون صدای بم مردونه و جذابت...
تو تمام این سالها، موی جوگندمی رو دوس داشتم...نیم بوتهای چرم مشکی مردونه رو دوس داشتم...کت و شلوارهای خوش دوخت دودی رنگ رو دوس داشتم...پیرهنهای اسلیم فیت مردونه...زنجیر طلا رو وقتی از لابلای یقه پیرهن دیده میشه...هرچی که تو میپوشیدی رو دوس داشتم...
حالا این تویی...بعد این همه سال...مقابل من...
بی اختیار اشک میریزم...عینکم رو برمیداری از چشمام...اشکم رو پاک میکنی...
و پاک میشود...
هرچه دیده بودم، پاک می شود....
رمان اشک های خفته
نویسنده : زهره افراخته
منبع : www.98ia.com
فصل : 1
........................................................................................
آن قدر زجر و عذاب کشیده بود که وقتی چشمان چمنی رنگش به اتاق کوچک و پنجره رو به کوچه افتاد، خود به خود نفسی آسوده کشید و از سر شوق خنده ای کرد. به سمت پنجره رفت و آن را گشود. هوای آزاد و تمیز به درون اتاق نفوذ کرد. اولین فکری که در سرش خطور کرد تمیز کردن و نظافت اتاق بود. عزیز خانم به طرف او رفت و گفت: «به نظر می رسد که از این جا خوشت آمده است.»
این روش،روش پیش پا افتاده ای هست ولی دیدم افرادی رو که هنوز با اینجور ترفند های ساده ویندوز آشنایت ندارند
برای همین این پست رو گذاشتم
وقتیکه در محیط ویندوز هستید ناگهان پیغام Dont Sent ظاهر میشود و پس از کلیک بر روی این پیغام ناگهان کل محتویات صفحه حذف شده و تنها تصویر پشت زمینه Desktop باقی میماند. در این حالت تنها با فشردن سه کلید Ctrl+Alt+Delete، پنجره Task Manager نمایان میشود و تنها احساس میکنید باید سیستم را Restart کنید. اما راه بهتری نیز در این زمان هست!
بدین منظور:
پس از اینکه این مشکل پیش آمد سه کلید Ctrl+Alt+Delete بزنید.
در پنجره Task Manager، از منوی File بر روی New Task کلیک کنید.
(البته در ویندوز 7 و8 با زدن کلید های ترکیبیCtrl+Alt+Delete
صفحه ای نمایان میشه که شما باید روی گزینه آخر یعنی start task managerکلیک کنید تا پنجره task manager باشه)
اکنون عبارت restore را وارد کرده و Enter بزنید.
خواهید دید محیط ویندوز بازگردانده میشود.
شما به جای restore میتوانید explorer.exe را نیز وارد نمایید.
تهران، میدان ولیعصر، روبروی پست منطقه 14 - ساختمان شماره 3 وزارت صنعت، معدن تجارت |