همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

چرا امام حسن(ع) با دختر دشمن خود ازدواج کرد؟

یکی از سؤالاتی که در زمینه زندگانی کریم اهل بیت(ع) امام حسن مجتبی(ع) مطرح می‌شود، این است که چرا حضرت با جعده که پدرش یکی از دشمنان ایشان بود، ازدواج کردند؟
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ می‌دهد:
یکی از افراد و شخصیت‌های تاریخی که در دوران امیرالمؤمنین(ع) زندگی می‌کرد و در زیر سایه مهر او امنیت یافته بود، «اشعث بن قیس کندی» بود که برای شناخت او کافی است به خطبه‌ای از خطبه‌های امیرالمؤمنین علی(ع) توجه کنیم:
امام علی(ع) در مسجد کوفه سال ۳۸ هجری سخنرانی می‌کرد، اشعث بن قیس به یکی از مطالب آن حضرت اعتراض کرد و گفت: این سخن به زیان تو است نه به سود تو، امام(ع) که او را به خوبی می‌شناخت نگاه خود را به او دوخت و فرمود: «چه کسی تو را آگاه کرد که چه چیزی به سود یا زیان من است؟ لعنت خدا و لعنتِ لعنت کنندگان بر تو باد ای متکبر، متکبرزاده منافقِ پسر کافر، سوگند به خدا تو یک بار در زمان کفر و بار دیگر در حکومت اسلام اسیر شدی و مال و خویشاوندی تو هر دو بار نتوانست به فریادت برسد، آن کس که خویشان خود را به دم شمشیر سپرد و مرگ و نابودی را به سوی آن‌ها کشاند سزاوار است که بستگان او بر او خشم گیرند و بیگانگان به او اطمینان نداشته باشند».(۱)
از جملات صریح امام(ع) درباره اشعث استفاده می‌شود که او قطعاً یکی از دشمنان حضرت بوده است وگرنه حضرت با دوست خود این‌گونه صحبت نمی‌کند، اما با این حال، چرا فرزندِ حضرت (امام حسن مجتبی(ع)) با دختر چنین شخصی ازدواج کرد؟
در تاریخ داستانی درباره چگونگی ازدواج امام حسن(ع) با جعده دختر اشعث بن قیس نقل شده که در اینجا به نقل آن داستان می‌پردازیم:
درباره نام دختر اشعث مؤرخان اختلاف دارند و او را سکینه، شعثاء و عایشه هم دانسته‌اند، ولی صحیح‌ترین آن جعده است(۲) و سبب ازدواج چنین بیان شده است که امیرالمؤمنین علی(ع) دختر سعید بن قیس همدانی به نام «ام عمران» را برای فرزندش حسن خواستگاری کرد، سعید گفت: به من مهلت دهید در این باره مشورت کنم و از حضور امام بیرون آمد در بین راه به اشعث بن قیس (برادرش) برخورد و جریان را به او گفت، آن مرد منافق از روی نیرنگ به سعید گفت: چگونه دخترت را به حسن می‌دهی که همیشه به او فخر بفروشد و درباره‌اش انصاف نورزد و با او بدرفتاری کند و بگوید: من فرزند پیامبر خدا و امیرالمؤمنینم و او در برابرش چنین فضیلتی نداشته باشد، پس بهتر نیست او را به پسرعمویش بدهی تا شایسته یکدیگر باشند، سعید گفت: کدام پسرعمویش؟ اشعث گفت: محمد پسر من!
آن بیچاره فریب خورد و گفت: دخترم را به پسرت دادم، اشعث شتابزده به نزد امیرالمؤمنین(ع) رفت و گفت: تو دختر سعید را برای حسن خواستگاری کرده‌ای؟! حضرت فرمود: بلی! اشعث گفت: آیا دختری را نمی‌خواهی که در شأن فرزندت باشد؟ حضرت فرمود: آن دختر کیست؟ اشعث گفت: جعده دختر من.
حضرت فرمود: ما با مرد دیگری در این باره گفت‌وگو کرده‌ایم، اشعث گفت: درباره آن گفت‌وگو راهی برای شما وجود ندارد، حضرت فرمود: او رفته است تا با مادر دختر مشورت کند، اشعث گفت: او دخترش را به محمد بن اشعث (پسر من) داد، حضرت فرمود: کی چنین کاری کرده؟ اشعث گفت: قبل از اینکه به اینجا بیایم و چنین بود که امیرالمؤمنین با این پیشنهاد موافقت کرد.
وقتی که سعید فهمید فریب اشعث را خورده پیش او شتافت و گفت: ای مرد یک چشم با من نیرنگ باختی؟ اشعث گفت: کور خبیث تو هستی که خواستی درباره فرزند پیامبر مشورت کنی، آیا تو احمق نیستی؟، اشعث شتابان به حضور امام حسن(ع) رفت و گفت: آیا نمی‌خواهی با همسرت دیدار کنی، چون او می‌ترسید فرصت از دست برود و بعد راه بین خانه امام و خانه خودش را فرش کرد و دخترش را به همسری امام بخشید، به این ترتیب جعده به خانه امام(ع) رفت».(۳)
از آنجا که امام حسن مجتبی(ع) فرزند پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود، هر کسی دوست داشت به گونه‌ای خود را به خاندان پیامبر نزدیک کند، اهل بیت پیامبر(ص) هم به جهت حُسن خلقی که داشتند و حتی نسبت به دشمنان مهربان بودند، با این گونه پیشنهادات مخالفت نمی‌کردند و تا خطایی از کسی نمی‌دیدند او را از در خانه خود نمی‌راندند، علاوه بر اینکه طبق داستان فوق امام مجتبی(ع) در برابر کار انجام شده واقع شدند و تن به این ازدواج دادند، ولی بعضی از تحلیلگران سبب ازدواج امام حسن(ع) با جعده را این گونه بیان کرده‌اند:‌
همان گونه که برخی ازدواج‌های رسول خدا(ص) رنگ سیاسی داشت، پاره‌ای ازدواج‌های امام حسن(ع) هم سیاسی بود، با توجه به نفوذ بسیار زیاد اشعث بن قیس در کوفه به نحوی که در جنگ صفین در به حکمیت کشاندن جنگ تلاش فراوانی داشت و مؤثر هم واقع شد، حضرت با دختر او جعده ازدواج کرد، این ازدواج صورت گرفت و البته بدون فرزند پایان یافت، جعده که نفاق را از پدر به ارث برده بود با توطئه معاویه به دشمن حضرت تبدیل شد و در یک اقدام ننگین امام حسن(ع) را زهر داد.
*پی‌نوشت‌ها:
۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۹، ترجمه: محمد دشتی، ص ۶۴، چاپ دوم.
۲. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبین، ناشر: دارالمعرفه، ص ۵۰.
۳. قرشی، باقر شریف، زندگانی حسن بن علی، ج ۲، ترجمه فخرالدین حجازی، ج۲، ص۵۶۷ به نقل از تاریخ ابن عساکر، ج ۴، ص ۲۱۶.

پیامبر(ص) چند سال بعد از حضرت آدم(ع) مبعوث شد؟

سال چهلم ولادت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرا رسید خداوند او را به مقام نبوت مبعوث کرد و آن حضرت را به این مقام ارجمندى اختصاص داد و گرامى داشت تا انسانها را از پرستش بتها به خداى بزرگ رهنمون شوند، و آنها را از اطاعت شیطان به اطاعت خداوند آورد و با فرستادن قرآنى که خداوند را استوار و تبین نمود تا بندگان در پرتو آن پروردگار خود را بشناسند، آنگاه که در جهل و ناآگاهى بودند آن را بپذیرند.

حادثه عظیم بعثت در روز 27 رجب پس از گذشت 5 سال از نوسازى کعبه رخ داد، آن هنگام 40 سال از عمر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى گذشت .

مورخ معروف مسعودى مى گوید: خداوند 82 سوره قرآن را در مکه بر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نازل کرد و بقیه قرآن ((32 سوره )) دیگر را در مدینه بر آن حضرت نازل نمود، نخستین سوره اى که در مکه بر آن حضرت نازل شد سوره ((علق )) بود، جبرئیل این سوره را در شب شنبه و سپس در شب یک شنبه بر آن حضرت نازل کرد و در روز دوشنبه آن حضرت را به عنوان ((رسول )) مورد خطاب قرار داد.

این حادثه در وقتى بود که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) در کوه ((حراء)) به سر مى برد کوه حراء نخستین مکانى است که قرآن در آنجا بر پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نازل شد و آن حضرت از اول سوره علق تا آیه 5 مورد خطاب خداوند قرار گرفت و بقیه سوره بعدا نازل گردید.

بسم الله الرحمن الرحیم اقراء بسم ربک الذى خلق # خلق الانسان من علق # اقراء و ربک الاکرم# الذى علم بالقلم # علم الانسان مالم یعلم بنام خداوند بخشنده مهربان # بخوان بنام پروردگارت که جهان را آفرید # همان کسى که انسان را از خون بسته خلق کرد # بخوان که پروردگارت از همه بزرگتر است # همان که بوسیله قلم تعلیم نمود # و آنچه را که نمى دانست یاد داد.

سپس پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) نماز واجب را دو رکعت دو رکعت اعلام کرد، ولى بعدا دستور داد که که در مسافرت دو رکعت دو رکعت بخوانند.

حادثه بعثت آن حضرت ، در راس بیستمین سال سلطنت پرویز و 6113 سال از هبوط آدم (علیه السلام ) مى گذشت .

یک پیشنهاد «یلدایی محمدی(ص)»

از دیرباز شب پایانی پاییز و شب آغازین زمستان برای ایرانیان شبی خاطره انگیز بوده است. شبی موسوم به «شب چله» یا «شب یلدا». شبی که در آن پدربزرگها و مادر بزرگها خانه را برای استقبال از فرزندان می آرایند و فرزندان و نوه ها نیز از آن سو برای دیدار بزرگان خانواده بی قرارند.

ایران کشوری با چندین هزار سال قدمت و تمدن شبی را به شادمانی می نشیند که مردمش بنا به ذوق و سلیقه و طبیعت منطقه ای که در آن زندگی می کنند هر یک برای برگزاری سنت های کهن آداب خاص خود را دارند.

صله رحم، دیدار با بزرگترهای فامیل، خوردن آجیل مخصوص، انار، شیرینی و هندوانه و از همه مهمتر «حافظ خوانی» و «گرفتن فال حافظ» تنها بخشی از رسم و رسومات این شب به یادماندنی است.

از آنجائیکه که صله رحم یکی از دستورات موکد دین مبین اسلام به مسلمانان است می توان نتیجه گرفت که دید و باردید و گعده های خانوادگی در شب یلدا و باخبر شدن از احوالات بستگان به بهانه طولانی ترین شب سال، اتفاقا مورد تاکید و نظر دین مبین اسلام نیز هست.

اما امسال این شب که جایگاه ویژه ای در بین ایرانیان دارد مصادف شده است با ایام پایانی ماه صفر. ماهی که در روایات به ماه غم و اندوه اهل بیت علیهم السلام تعبیر شده است.

به عبارت دیگر یکشنبه و سه شنبه (۳۰ آذر و ۲ دی) ایام رحلت پیامبر (ص) و شهادت امام رضا(ع) و امام حسن مجتبی(ع) است. ایامی که مردم شیعه ایران قطعا زمانی را برای شادی و جشن و پایکوبی به خود اختصاص نخواهند داد و ترجیح می دهند در مراسمات عزاداری و هیئات مذهبی سپری کنند.
یک پیشنهاد «یلدایی محمدی(ص)»

اما آیا برای مردمی که هم بر آداب و رسوم خود پایبندند و هم نمی خواهند به ارادت خود از اهل بیت علیهم السلام دست بکشند، هیچ راهی نیست؟!

نگارنده برای این مهم یک پیشنهاد «یلدایی محمدی(ص)» دارد. پیشنهادی که با عمل به آن هم جایگاه و حرمت ائمه حفظ خواهد شد و هم ملت ایران به شادی های طولانی ترین شب سال خواهند رسید.

بنابر تقویم شب یلدا شب دوشنبه (یکشنبه شب) است. یعنی شب میانی بین دو شب شهادت و ایام عزاداری. اما دو شب بعد یعنی شب سه شنبه مصادف است با شب اول ربیع. شبی که پیامبر اعظم در مورد آن می فرمایند: «کسی که مرا به اتمام ماه صفر بشارت دهد او را به بهشت بشارت می دهم»

پس چه خوب است که جشن شب یلدا موکول شود به دو شب بعد که هم سابقه یک سنت دیرینه حفظ شود، هم هتک حرمت ایام عزاداری پیامبر اکرم صورت نگیرد و هم به نوعی مردم ایران آمدن ماه ربیع را به پیامبرشان بشارت دهند و اهل بهشت گردند.

نوش جانتان طعم شیرین بهشت برین الهی.

کارت پستال های جدید رحلت پیامبر اکرم (ص)

ایام سوگواری رحلت پیامبر اکرم (ص) را تسلیت عرض می کنم .
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر
کارت پستال رحلت پیامبر (ص)
تک دختر

ماجرای روز پنج شنبه

ابن عباس نقل می کند: چون بیمارى رسول خدا (ص) شدید گردید، فرمود: چیزى بیاورید تا بر آن براى شما نوشته ‏اى بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: بر پیامبر (ص) بیمارى چیره گردیده، کتاب خدا در دست ماست ما را بس است، پس اختلاف کردند و جنجال بالا گرفت. پیامبر (ص) فرمود: از نزد من بر خیزید درگیرى در حضور من سزاوار نیست.پس ابن عباس بیرون رفت و مى گفت: مصیبت، تمام مصیبت آنگاه رخ داد که بین پیامبر (ص) ونوشتارش حائل گردیدند.

«عن ابن عباس قال: لمّا اشتدّ بالنّبیّ (صلى الله علیه و سلم) وجعه، قال: ائتونى بکتاب اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعده، قال عمر: انّ النّبیّ (صلى الله علیه و سلم) غلبه الوجع وعندنا کتاب اللَّه حسبنا، فاختلفوا وکثر الغلط، قال: قوموا عنّی ولاینبغی عندی التنازع، فخرج ابن عباس یقول: انّ الرزیّة کلّ الرزیّة ما حال بین رسول اللَّه (صلى الله علیه و سلم) و بین کتابه.» (صحیح بخارى، ج 1، ص 120، کتاب العلم، باب 82 کتابة العلم، حدیث 112. و ج 3، ص 318، کتاب المغازى، باب 199 مرض النّبیّ (ص) و وفاته، حدیث 872. و ج 4، ص 225، کتاب المرض و الطب، باب 357 قول المریض قوموا عنّى، حدیث 574. و ص‏774، کتاب الاعتصام، باب 1191 کراهیة الخلاف، حدیث 2169) 

« قال ابن عباس: یوم الخمیس وما یوم الخمیس، ثمّ بکى‏ حتّى‏ بلّ دمعه الحصى‏، فقلت یا بن عباس وما یوم الخمیس؟ قال: اشتدّ برسول‏اللَّه (صلى الله علیه و سلم) وجعه فقال ائتونی اکتب لکم کتاباً لاتضلّوا بعدی فتنازعوا وما ینبغی عند نبىّ تنازع، وقالوا ما شأنه أهجر استفهموه، قال: دعونی... »

ابن عباس گفت: روز پنجشنبه، چه روز پنجشنبه‏ اى سپس گریست تا آب دیدگانش ریگ ها را تر کرد. پس گفتم: روز پنجشنبه چیست؟ گفت: بیمارى رسول خدا (ص) شدید گشت، پس فرمود: بیاورید تا براى شما نوشتارى بنویسم که بعد از من گمراه نشوید. پس نزاع کردند، و نزاع در نزد پیامبر سزاوار نیست، و گفتند او را چه شده است، هذیان مى‏ گوید، از او جویا شویم، فرمود: مرا رها کنید... (صحیح مسلم، ج 3، ص 455، کتاب الوصیّه باب 5 الوقف ح 22)

حالا که به این جا رسیدیم سوالی مطرح می شود: مگر پیامبر(ص) چه می خواست بنویسد که نگذاشتند شاید می خواست در مورد جانشینی خودش چیزی بنویسد؟!! همان گونه در بیماری هنگام مرگ، ابوبکر و عمر این کار را کردند راستی چرا آن جا کسی به آن ها نگفت که بر اثر درد هذیان می گویند!!! و طبق وصیت شان عمل شد و کار امت به اجماع !!! واگذار نشد؟!! شاید آن ها از پیامبر معصوم تر و عالم تر به مصلحت بودند؟!! یا شاید فرمایش پیامبر (ص) به نفع شان نبود؟!!

والسلام علی من اتبع الهدی