همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

بلرزون آقازاده

آقازاده حزب الله لبنان!

جهاد مغنیه

فرزند یکی از فرماندهان ارشد حزب الله لبنان، شهید عماد مغنیه

شهید شد!

شهید بن شهید!

و هر دو شهید شدند به دست پست ترین انسان های تاریخ بشر، یعنی صهیونیست ها!

جهاد هم آقازاده بود!

یا از ترس و یا از احترام پدرش همه در لبنان خم و راست می شدند!

اما رد پایش تو هیچ قرارداد اقتصادی دیده نشد!

جاهد هم آقا زاده بود!

اما آقا زاده ای که همچون پدرش لرزه بر اندام دشمن می انداخت!

ما هم تو مملکتمون آقا زاده داریم!

این آقازاده خار چشم دشمنان انقلاب بود و آقازاده ما با دشمن دست در دست هم می دهد تا فشار تحریم ها نظام را از پای بیاندازد!

این آقازاده پنجه در پنجه دشمن می انداخت و آقازاده ما در زمان جنگ در دانشکده الهیات مشغول به کسب علم بوده است!!!

البته از قدیم گفته بودند که؛ دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه ...

اما این کجا و آن کجا؟!

البته آقازاده ما هم لرزه می اندازد بر اندام دشمن ولی با این تفاوت که ما دو نوع لرزه بر اندام داریم!

یک لرزه از روی ترس است که ممکن است منجر به خیس شدن شلوار هم بشود و لرزه ای دیگر از روی شادمانی و خوشحالی بیش از حد مجاز است!

جهاد مغنیه چون پدرش لرزه ای بر اندام دشمن می انداخت که منجر به خیس شدن شلوار میشد ولی لرزه ای که آقازاده های کشور ما بر اندام دشمن می اندازند از نوع دوم است که نتیجه خوشحالی بیش از حد مجاز می باشد که ما بندری ها اصطلاحا به آن میگوییم "بلرزون"

امیدوارم خسته نشین

*پنج شنبه ظهر بود که خبر خوبی دریافت کردم . خبر بسیار برای من با ارزش بود و چون میدونم از ارزشش کم میشه ( بدلیل اینکه شاید با شنیدنش برای شما اونقد مهم نباشه)ترجیح میدم فعلا نگم .

 

روز جمعه هم ما عقد کنون دعوت بودیم . خیلی وقت بود لباس نخریده بودم . یکم برای ولخرجی دلم تنگ شده بود . عقد دختر خالَم بود . برای همین یه لباس گرفتم که هم مجلسیه و هم میشه بعنوان مانتو یکیشو پوشید

 

این همون که میشه بعنوان مانتو پوشیدش . خریدمش 38000 تومن

البته شب عقد دادم فرشته پوشید با اصرار چون خودم اینو بیشتر دوس داشتم

 

اینم اونی که خودم پوشیدم

 

یه بدلیجات هم حراجی زده بود سرویس زرد رو خریدم 2000

و جفت گوشواره 1000

 

صبح جمعه بیدار شدیم اینقد کشش دادیم که شد ساعت 11

رفتیم برازجون ، توی راه صدای ضبط تا بینهایت بلند بود و کل میکشیدن خواهرام و جیغ

منم که آقای راننده و میگرنم اوت کرد و تا رسیدم نوافن خوردم و دراز کشیدم

یکم حالم خوب شد مهمونا رسیدن

سفره پهن کردیم و ناهار کشیدیم ( آبگوشت و برنج)

چون من دست به سیاه و سفید نزدم شستن ظرفا که البته دوست هم دارم رو بر عهده گرفتم

اما شما فقط باید کوه ظرف رو میدیدید تا ظرف شستن به معنای واقعی رو متوجه میشدید

هر چی میشستیم تموم نمیشد ( فرشته و یه حاج خانوم کف مالی و منم آبکشی)

دختر خاله بزرگه اومد بش گفتم مامانت از فرصت استفاده کرده

ظرفای سه روز پیش و گذاشته ما بیایم بشوریم

اینقد پای ظرف شستن تو حیاط مسخره بازی در آوردیم

که

پسرخاله "م" اومد نگاه ظرفا کرد و گفت آره این قابلمه ماکارونیه مال هفته پیش بوده ما ماکارونی خوردیم

برادر داماد خاله ام هم که تازه عقد کرده با نگاه حسرت آمیزی به من زل زده بود و از تو حیاط تکون نمیخورد

کور میشدی نمیرفتی این زن و بگیری مشکل خودته حالا بشین نگاه کن و حسرت بخور

( قضیه داره نگم بهتره )

بعد رفتیم سراغ آرایش ، همیشه به همه میگم اول بزارین خودمو آرایش کنم بعد میرسم به بقیه

اما تا شروع کردم این اومد برام خط چشم بکش ، اون اومد برام خط چشم بکش

حدود 20 دقه از وقتم گذشت به آرایش این و اون

ساعتم داشت 16 میشد

لنز گذاشته بودم و از اونجایی که آب چشمام خیلی غلیظه چشمم وقتی بهم میخورد به زور باز میشد

یه خط سفید داخل چشمم کشیدم دیگه چشم ما باز نشد به زور زدیم خط سفید رو پاک کردیم تا یکم ببینیم

موها رو اتو زدیم قشنگ سیخ سیخ شدن و دم اسبی بستم رفته بودن تو هوا خیلی ناز بود

آرایش تموم شد و لباس پوشیدیم و سوار ماشین شدیم

من پشت سر دامادمون میرفتم . تا رسیدیم محضر فقط دست میزدیم و کلللللللل

خیلی منتظر موندیم تا عروس خانوم اومدن و عقد شدن و باز رفتیم خونه

که من حواسم نبود چراغ قرمز رو رد کردم . خیلی جالب بود من چون همیشه از اون خیابون میومدم تابحال چراغ قرمز نداشت اما جدیدا براش گذاشته بودن وقتی رد شدم دیدم همه ماشینا پشت سرم وایسادن فک کردم تصادفه . بعدش دوهزاریم افتاد

رسیدیم خونه . سی دی ماشینمو در اوردم بردم تو خونه

چون خالَم اینا خانواده بسیار مذهبی هستن میدونستم از این ترانه ها ندارن

تا پسرخالَم سی دی رو گذاشت باباش گفت خاموش کنین

که پسرخاله در کمال تعجب و ناباوری به پدرش اجازه خاموش کردن نداد

ما هم شروع کردیم به کللللللللللل زدن تا مرز خفه شدن

خانواده داماد مثل ما اهل تیپ و اینا ، اما چون عقد قرار بر ساده برگزار شدن بوده به خودشون نرسیده بودن

وقتی ما رو دیدن که لباس پوشیدیم و آرایش

همش میگفتن ، چرا به ما نگفتین جشنه . ما نمیدونستیم جشنه . وگرنه تدارک میدیدیم

میخواستم بگم ما اگه جشن هم نباشه . خودمون جشنش میکنیم

خیلی خوش گذشت البته بجز دهان به دهانیا دختر دائی( عروس خاله، قضیه نوروز که یادتونه؟؟؟)

البته من اصلا حتی سلام هم بهش نکردم

ولی خواهرام خیلی باهاش کل کل کردن ، که بهشون گفتم اینا زبونشون درازه محلشون نزارین

ولی خوشم اومد دخترخالَم بهش گفت ، اگه ما غربتی هستیم عروسمون هم مثه خودمون غربتیه

آی حال کردم با کلام دخترخاله جوونی

شبم ساعت 20 برگشتیم سمت بوشهر ، دختر خاله جوونی هم با شوش پشتمون میومدن

که من چون چند تا سبقت گرفتم ، دخترخاله هم بسیار رو من حساس و البته ترسو

تا رسیدم خونه بهم پیام داد و تذکر که حق نداری دفعه بعد شب رانندگی کنی

منم گفتم : چشمممممم

خلاصه شب خوبی بود و به یاد موندنی

انشااله روزی همه دوستام


و اما امروز (یک شنبه)

صبح بابام من و بیدار کرد که ببرمش خاییز ، ما رو کشته با خاییز ، حالم از اون روستا بهم میخوره بخاطر اقوامای چشم شور و حسود. ولی دلم واسه بابام سوخت گفتم باشه

ولی چون بابام باهاش سفر بری حوصلت سر میره به مامانم گفتم باهامون بیاد

باروبندیل رو بستیم و حرکت کردیم

بابام میخواد اونجا خونه بسازه واسه تفریح ، اما با اتفاقی که امروز افتاد اگه  گلستان هم بشه من دیگه نمیرم

صدقه دادیم و بنزین زدیم و رفتیم اهرم و بعد خاییز

همه چیز با خودمون برده بودیم که نخوایم بریم خونه کسی

گشت و گذار کردیم و من که تو سفر دلم نمیره چی بخورم ، هیچ نخوردم

بارون اومد ، خواستیم برگردیم که بارون بند اومد

باز گشت و گذار رو ادامه دادیم که ابر غلیظی آسمون و گرفت و جاده هم چون خطرناک بود

خواستیم برگردیم داشتیم جمع و جور میکردیم

که سروکله عمه پیداش شد ، وقتی فهمید با ماشین اومدیم

اومد نگاه ماشین کرد و گفت : آره خوبه آدم وسیله داشته باشه . کار خوبی کردی و

خلاصه چشای از حدقه دراومدش ما رو داغ کرد

و اِن یکاد خوندیم و اومدیم سر قدمگاه حضرت ابوالفضل(علیه السلام) باز صدقه دادیم

حرکت کردیم .بارون هم میومد . بوشهر رسیدیم

گفتم : آخیش الان برسم خونه فقط میخوابم ، که حسابی خوابم میاد ( یه انشااله نگفتم)

دقیقا سر پمپ بنزین که وارد خیابون شهید ماهینی شدم داشتم راه خودم میرفتم

که یه ماشین با سرعت زیاد ماشین ما رو چلوند و رفت

منم تا خواستم شماره پلاکش یادداشت کنم فرار کرد

با سرعت 100 دنبالش کردم ، دستم هم همینجور رو بوق

بابام دستم گرفته بود میگفت ول کن خودم پولش میدمت

مامانم میگفت الان میکشیمون

گفتم : تا نگرفتمش دست بردار نیستم

هی میگفتم شما فقط با چشماتون بپایین کجا میره ، سرِ میدون رفاه که خیابون 4 طرفه میشه گمش کردم

تقصیر یه ماشین بود که هر چه بوق زدم نرفت کنار

از بس هم مامان و بابام بجای پاییدنش داشتن به من امر و نهی میکردن

بابام و پیاده کردم گفتم میخوام برم شکایتش کنم ، هر چی بابام گفت : ول کن. گفتم نعععععععععع

تو راه میگفتم : یا حضرت محمد یا حضرت محمد ( اللهم صل علی محمد و آل محمد)

رفتم کلانتری گفتن تا شماره پلاک نداشته باشی نمیشه

سر بریدگی خواستم دور بزنم ، یه ماشین با همون مشخصات و خیلی مشکوک داشت میومد

من وایسادم بیاد شمارشو یادداشت کنم، که احساس کردم میخواد یه جور فرار کنه

راه یک طرفه بود و فقط باید از ما میگذشت ، پیچید سمت اسکله ، چون من نزدیکش بودم داشتم سمتش میدویدم که دوباره پیچید یعنی دستپاچه شد که بره تو دریا ، راهی نداشت لب ساحل نگه داشت

به هر کی میگفتم آقا این منو زده و فرار کرده بیاین باهام ( آخه ماشینو توی یه جای خلوت لب ساحل پارک کرده بود و داخلش نشسته بود منم ترسیدم، گوشی هم نداشتم و مامانم هم تو ماشین بود)نمیومدن

تا بالاخره از یه پسری گوشی گرفتم و هر چی به گوشی خودم زنگ میزدم مامانم جواب نمیداد ( آخه فقط شماره خودم حفظ بودم)

بعد زنگ زدم 110 توضیح هم دادم ، اما گفتن شماره پلاکش بردار و بیار

منم شمارش برداشتم باز رفتم کلانتری ، پلیس باهام اومد که یهو دیدم ماشینه کنارم رد شد

خواستیم دنبالش کنیم با جناب پلیس

که پلیس گفت : آرامش خودتو حفظ کن . خدارو شکر بخیر گذشته . آروم برو تا دوباره اتفاقی نیفته

اونم فرار کرد . ولی شمارشو به یه آشنا دادم برام پیگیری کنه . ازش خسارت نمیخوام ، فقط میخوام گوش مالیش بده

بابام وقتی از مسجد اومد گفت : میگن یه پژو 405 دلفینی ، قرص اکس خورده بوده شلوارشو در آورده بوده و داشته تو دواس ( نام محله ای) میگشته که مردم دنبالش دویدن اونم تو ماشینش نشسته فرار کرده( شاید خودش بوده)

 

و اما شما رو دعوت میکنم به دیدن عکس هایی که تا الان زحمت کم حجم کردن و رتوششون رو کشیدم

با حوصله نگاه کنید تا کمی خوشحال شم

 

هنگامه بیل رو شونش گذاشته و از باغ برمیگرده

اونم آب چشمه ایه که هنگامه ( دختر چوپون) ازش آب آورد برای منزل ( آهای دختر چوپون)

اون گیاهی هم که توی دستمه اینقد معطره که الان جلومه و دارم بوش میکنم

 

خیلی جالب بود خونه هاشون هم پلاک داشت و هم کد پستی

 

اون گیاهی که برگش تقریبا شبیه کاهو هست اسمش کاسنی شیرین که تقریبا مزه کاهو هم میده

 

 

 

دو درخت کنار که در آغوش هم قرار گرفتند . اون بعبعی هم عاشقش شدم

 

سقف خانه های قدیمی که با تنه و برگهای سوزنی درخت نخل ساخته میشده

 

 

شکوفه های بسیار زیبای بادام کوهی

 

 

شبیه خانه آخر

 

خانه پدریِ پدرم

 

 

کِرم

 

انار با اینکه کوچولو بود ولی دونه هاش شیرین

لیمو

اونم یه میوه بود که کوچیکی هام میخوردم ، الانم خوردم خیلی بدمزه بود

 

 

این پیرمرده اسمش مرتضی ج.ب بود . باهاش کلی حرف زدم

 

 

درست یا غلط باورهای رایج در مورد تغذیه

تک دختر



آنچه تا دیروز سالم و مغذی به حساب می آمد، امروز مضر و بی تأثیر شده؛ شاید هم برعکس. در این گالری خوراکی ها و نوشیدنی های محبوب و مذموم به صف شده اند؛ البته بسته به اینکه به حرف چه کسی گوش کنید. آنچه تا دیروز سالم و مغذی به حساب می آمد، امروز مضر و بی تأثیر شده؛ شاید هم برعکس. در این گالری خوراکی ها و نوشیدنی های محبوب و مذموم به صف شده اند؛ البته بسته به اینکه به حرف چه کسی گوش کنید.
به نقل از دویچه وله، از بسیاری خوردنی ها، نوشیدنی ها یا افزودنی ها چنان بد می گویند که مخاطب جرأت نمی کند به سمت شان برود. در سوی دیگر مواد غذایی با "تأثیرات جادویی" قرار دارند که نوشداروی انواع درد و مرض برشمرده می شوند؛ البته تا امروز!
چای دارچین دوم بدم خدمتتون؟
دارچین برای سلامتی مضر است! یکی از ترکیبات موجود در آن کومارین است که مقدار زیاد آن می تواند به کبد و کلیه ها آسیب بزند. اگر این توصیه را جدی بگیرید، باید از شمار زیادی از خوردنی ها و نوشیدنی ها خداحافظی کنید.
زهر سیاه یا طلای سیاه؟
"قهوه می تواند محرک سرطان باشد"، "قهوه به سلول های عصبی آسیب می رساند"، "قهوه تعادل مایعات در بدن را برهم می زند" – مخلص کلام: قهوه مضر است. تا مدت ها از قهوه بد گفته می شد. حال مشخص شده: قهوه خیلی بهتر از آن است که تصور می شد. شاید هم بتواند از ابتلا به برخی گونه های سرطان هم جلوگیری کند.
کره علفی یا کره از علف خوار؟
بسیاری از کارشناسان تغذیه و پزشکان سال ها فریاد زدند: به جای کره (حیوانی)، کره گیاهی (مارگارین) بخورید. هر چه باشد مارگارین نسبت به کره حیوانی چربی اشباع شده بسیار کمتری دارد. گروهی دیگر می گوید: مارگارین خوراکی غیر طبیعی و محصول کنسرن های صنایع غذایی است، مملو از مواد شیمیایی است، بنابراین خوردن آن ضرر دارد.
تیر غیب طبیعت
وقتی کسی سکته قلبی می کند، همه کاسه کوزه ها سر کلسترول می شکند: کلسترول رگ ها را تنگ می کند. بنابراین تخم پرندگان، پنیر و گوشت بسیار خطرناک هستند. اما بدن به کلسترول نیاز دارد و خود آن را تولید می کند. البته "کلسترول جماعت" هم خوب و بد دارد. امروزه پیشرفت دانش تأثیر زیادی بر بهبود وجهه کلسترول گذاشته است.
"بلای خفته" در چیپس، غذای چینی و سوپ حاضری
گلوتامات؟ نه، نه اصلا! این ترکیبات که به عنوان طعم دهنده به مواد غذایی افزوده می شوند، خطرناک به حساب می آیند. نه فقط به خاطر اینکه کنسرن های تولید مواد غذایی محصولات ناسالم خود را با استفاده از آن خوشمزه تر می کنند، بلکه گلوتامات عامل "عارضه رستوران چینی" خوانده می شود؛ عارضه ای که با تعرق، لرز و احساس بی حسی همراه است. جالب اینکه این پدیده در محیط آزمایشگاهی هرگز اثبات نشده است.
استدلال های یخ زده
بسیاری هنوز هم به ارزش غذایی سبزیجات یخ زده اعتقادی ندارند، زیرا گفته می شود مقدار ویتامین سبزیجات تازه از محصولات یخ زده بیشتر است. اما واقعیت امر دیگری است: محصول یخ زده بلافاصله پس از برداشت با شوک برودتی فریز می شود و مواد مغذی آن تا حد زیادی حفظ می شوند. محصول تازه اما از زمان برداشت تا مصرف در معرض هوای آزاد قرار دارد.
جادوگری به نام ماهی
تا اندکی پیش گفته می شد "اُمگا – ۳" دوای تقریبا هر دردی است: سرطان، بیماری های قلبی و عروقی، حتی اختلال کم توجهی یا افسردگی. برخی کارشناسان تغذیه توصیه می کردند که کمبود این اسیدهای چرب در بدن را با کپسول های امگا – ۳ جبران کنیم. امروز مشخص شده: بله، این اسیدهای چرب برای برخی مراحل سوخت وساز مهم هستند، اما جادو نمی کنند.
زیاده روی در "خوب"ها، خوب نیست
ویتامین ها بسیار مفیدند، پس چه بهتر هر روز یک مشت قرص و کپسول ویتامین بخوریم. به ویژه ویتامین c که گفته می شود بدن را در برابر انواع و اقسام بیماری ها حفظ می کند. این موارد نه تنها در آزمایش ها تأیید نشده اند، بلکه مشخص شده که کپسول های ویتامین مضر هم هستند. البته تا امروز ...
بنوشید پیش از آنکه تشنه شوید! – راستی چرا؟
طبیعت حس فوق العاده ای در بسیاری از جانداران قرار داده: وقتی بدن به مایعات نیاز دارد، حس تشنگی می کنیم. اما بعد یکی پیدا شد و گفت که باید پیش از تشنه شدن نوشید، آن هم دست کم سه لیتر در روز! شاید به این دلیل که برخی از انسان ها با گذشت زمان حس تشنگی را از دست می دهند. در بسیاری از انسان ها اما این حس به خوبی کار می کند.
آیا شیر مضر است؟
گفته می شود: شیر حاوی کلسیم است، از پوکی استخوان جلوگیری و سیستم دفاعی بدن را تقویت می کند. اما پژوهشگران در سوئد پس از پژوهشی درازمدت به این نتیجه رسیدند: کسانی که زیاد شیر می نوشند، زودتر می میرند. آیا گالاکتوز (قند موجود در شیر) مقصر است؟ هیچ کس نمی داند. فعلا باید صبر کرد.
ای گندمِ ...!
یک مجرم دیگر: گندم. اینترنت پر است از خطرات آن: "گندم باعث می شود بدن عفونت کند، دل و روده نشتی پیدا کند و بیماری خودایمنی ایجاد شود". برخی از پزشکان (که کتاب هم می نویسند) حتی معتقدند گندم کچلی می آورد و توهم زاست و می تواند حس خودکشی را تحریک کند. با وجود اینکه اینها همه نظریه هستند، اما کم نیستند افرادی که به آنها اعتقاد دارند.
محصولات ارگانیک هم راه حل نیستند
اگر – آن طور که بسیاری می گویند – امروزه مواد غذایی حاوی انواع و اقسام ترکیبات شیمیایی هستند، پس خوراک زیستی (محصولات ارگانیک) بهترین انتخاب است: افزودنی کمتر و معمولا خالی از ترکیبات مضر – یا دست کم در مقایسه با "خوراکی های معمولی" حاوی مضرات کمتر. اما پژوهش ها نشان می دهند که خوراک زیستی در مقایسه با "خوراک معمولی" مغذی تر نیست یا تأثیر بهتری بر سلامتی ندارد.
بین خطوط برانید!
آثار مثبت زندگی متعادل بر سلامتی را به هر روی نمی توان نادیده گرفت. طبق آمار، دخانیات، الکل، چاقی و کم تحرکی بزرگترین تهدیدها هستند. به اخبار و گزارش هایی که یک محصول یا ماده خوراکی و نوشیدنی را به عرش می برند یا به فرش می زنند بایستی نگاه انتقادی داشت. به نظر می رسد در مورد یک قاعده اتفاق نظر وجود داشته باشد: زیاده روی ممنوع – در هر مورد.

شروع به قتل ، 122 یا 613 ؟ مسئله این است :)))

قوانین دفعتا از فیلتر مجلس عبور نمی کنند ، و چه بسا مجلس واحدی آنها را تصویب نمی کند . بنابراین ظهور تعارضات ظاهری و گاه اساسی مسئله عجیب و نادری نیست . اخیرا با تصویب قانون مجازات اسلامی 92 تعارضی در مورد شروع به جرم قتل به وجود امده که حقوقدانها نیز در مورد حل آن اتفاق نظر ندارند . و اما اصل داستان :

مطابق ماده 613 قانون تعزیرات 1375 ، مجازات شروع به جرم قتل شش ماه تا سه سال حبس تعزیری است . در حالی که طبق ماده 122 قانون مجازات اسلامی جدید و بند الف آن ، مجازات شروع به « جرایمی » که جرم تام آن مستوجب سلب حیات و ... باشد ( مانند قتل ) حبس تعزیری درجه 4 است ، و مطابق ماده 19 قانون اخیر ، این مقدار عبارت است از بیش از 5 تا ده سال . شش ماه تا سه سال کجا ، و 5 سال تا 10 سال کجا !

1- بعضی حقوقدان ها که روش اصولی پیش گرفتند ماده 122 را عام لاحق و 613 را خاص سابق و نتیجتاً اعلام نموده اند که عام لاحق نمی تواند ناسخ خاص سابق باشد و تخصیص میخورد . البته میان اصولیین در اینکه آیا عام لاحق ناسخ است یا خاص سابق مخصص اختلاف است ، اما نظر دوم مورد قبول اکثریت واقع شده .

2- بعضی دیگر به روح حاکم بر قانون و دستور مقام رهبری نسبت به یکسان سازی مجازات ها و جلوگیری از پراکندگی قواعد حاکم استناد می کنند و اعلام می کنند که قانونگذار در مقام یکپارچگی قوانین بوده و بنابراین هرچه مخالف با قانون جدید باشد منسوخ است ، عام یا خاص آن تفاوتی ندارد . استدلال این گروه ماده 728 قانون مجازات اسلامی ( آخرین ماده ) است که هر قانون معارضی را منسوخ می داند . و حتی به عنوان مثال موادی از قانون تعزیرات را بیان میکند ( 625 تا 629 ) اما نامی از ماده 613 نمی برد . البته می توان استدلال دیگری به این عقیده افزود و نظر گروه اول را رد کرد ، چنانکه استاد عزیز دکتر کاتوزیان هم در کتاب مقدمه علم حقوق بیان کرده اند که خاص سابق همواره هم عام لاحق را تخصیص نمی زند ، بلکه ممکن است منظور قانونگذار از وضع عام ، استثنا ناپذیر بودن آن باشد که در این صورت همه خاص ها مخالف منسوخ هستند .

3- عده دیگر استدلال جالبی برای نسخ ماده 613 دارند و آن اینکه ماده 127 مجازات معاونت را منوط به آن کرده که در قانون خاص مجازاتی برای معاون منظور نشده باشد ، در حالیکه در مورد شروع به جرم این قید وجود ندارد و اگر قانونگذار بر آن بود که ماده 613 به قوت خود باقی بماند از این قید استفاده می کرد .

4- عده ای نسخ ماده 613 را چنین توجیه می کنند که در تقابل دو قانون عام ، ملاک مفاد قانون مؤخر است ، به عبارتی ایشان ماده 613 را قانون عام میدانند چراکه قانون تعزیرات قانون عام است . در واقع اینها به قالب قانون تعزیرات توجه می کنند حتی اگر مندرجات خاص داشته باشد ! البته این نظر ضعیف است و کاملا مشخص است که شروع به جرم در مقابل شروع به قتل قاعده عام شمرده می شود .

5- دکتر محمد صادقی معتقد است با توجه به ماده 728 تمام خاص های مخالف قانون جدید منسوخ اند به جز همین ماده 613 عزیز و صد البته مصوبات مجمع تشخیص ( زیرا می دانیم قانونگذار در مقام جنایت علیه بشریت هم که باشد قادر به نسخ مصوبات مرجع عالی تر نیست بنابراین مجازات شروع به جرم کلاهبرداری که مجمع به موجب قانون خاص تصویب کرده همچنان به قوت خود باقیست ) ! و توجیه ایشان اولاً توجیهی است که در شماره 1 بیان شده و در آن روش اصولی لحاظ شده و دیگر اینکه چنانچه پدری پسر خود را به قتل برساند ، طبق ماده 301 قصاص ثابت نمی شود و طبق ماده 447 مجازات او به ماده 612 ارجاع داده می شود که 3 سال تا 10 سال است . حال اگر همین پدر تنها شروع به قتل فرزند کند مجازات او طبق ماده 122 ( با فرض نسخ ماده 613 ) 5 تا 10 سال است ! یعنی مجازات شروع به قتل از مجازات جرم تام قتل بیشتر است !!!

با همه این تفاسیر ، بیش از 40 نظریه اداره حقوقی قوه قضاییه دیدم که نظر به نسخ ماده 613 داده اند و حتی ذیل بعضی از کتاب های قانون مجازات به صراحت ماده 613 را منسوخ اعلام کرده اند . نظر شخصی خودم عدم نسخ ماده 613 است ، زیرا اگرچه ظاهر آن است که قانونگذار در مقام نسخ ماده 613 بوده ، اما اصل تفسیر به نفع متهم ایجاب می کند که مجازات سبک تر مد نظر باشد به ویژه آنکه اختلاف در میزان مجازات ها بسیار فاحش است . حال قضاوت با شما ... 

پیروزی نه چندان محکم...............

تیم ملی فوتبال ایران با پیروزی نه چندان محکم مقابل قطر به دور بعدی مسابقات جام ملتهای آسیا راه یافت.  

سردار آزمون تک گل مسابقه را زد و  البته چند دقیقه بعد دچار مصدومیت شد و تعویض شد که البته مشکل جدی نبود.   

29 دی ساعت 12:30 ظهر دیدار ایران و امارات برای تکلیف تیم صدر جدولی مهم خواهد بود. 

سردار آزمون پس از پایان بازی به این شکل با هواداران عکس سلفی گرفت.