رضا سلیمانی بازیکن سابق تیم فوتبال ایرانجوان بوشهر که در فصل نقل و انتقالات نیم فصل لیگ یک به مس رفسنجان پیوسته در گفتوگو با خبرنگاران در بوشهر از جدایی خود و ترک ایرانجوان پرده برداشت و گفت: فکر میکنم در این فوتبال هر چقدر سالم باشی و کاری به کار دیگران نداشته باشی بهتر است اما بازیکنانی نظیر من که صدایشان در نمیآید همواره مورد بیمهری قرار میگیرند. این بازیکن ٢٦ ساله بوشهری ادامه داد: من جز فوتبال هیچ شغل دیگری ندارم، برای بهتر شدن شرایط زندگی خود و خانوادهام بوشهر را ترک کردم تا شاید از این فوتبال پول یک پراید هم نصیب من شود، در مدت زمانی که در شاهین بودم همواره آخرین نفری بودم که پولی به من پرداخت میشد این در حالی است که حدود ٢٠٠ میلیون تومان طلب داشتم، با هزار امید و آرزو به ایرانجوان پیوستم تا برای شهرم بازی کنم که هر چه در توان داشتم گذاشتم اما مجانی بازی کردن هم حدی دارد، از سال گذشته حدود ٨٠ میلیون تومان طلب داشتم و در فصل کنونی به جز ٨٠٠ هزار تومان پاداش یک درصد از قراردادم پرداخت نشد. سلیمانی افزود: ٦ ماه مجانی برای ایرانجوان بازی کردم، اول فصل به احترام دلگرم و با درخواست پورکبگانی در ایرانجوان ماندم، با وجود چند پیشنهاد خوب از قرارداد سال گذشتهام، برای تیم شهرم بازی کردم، وقتی هیچ کسی در استان به فکر چند فوتبالیست مانند من نیست گناه من چیست که باید جوانیام را مجانی هدر دهم، هر چه داشتم برای فوتبال بوشهر گذاشتم و به عشق هواداران همه کار کردم اما شنیدن وعدههای دروغ، من و خانوادهام را کلافه کرده بود. بازیکن جدید مس رفسنجان تصریح کرد: در نیم فصل چندین پیشنهاد خوب از تیمهای مختلف لیگ یکی داشتم یکی از تیمهای همگروه با ایرانجوان به اندازه دو برابر قراردادم با ایرانجوان برای نیم فصل به من پول میداد اما حاضر نشدم در نیم فصل دوم مقابل تیم شهرم بازی کنم و تصمیم گرفتم به تیمی در گروه مقابل بپیوندم، مردم قضاوت کنند وقتی هیچ پولی نیست و ریالی به ما نمیدهند با چه امیدی بازی کنیم؟ تا روز آخر هم خبری از پول نبود، در نیم فصل گذشته توانایی پرداخت ٢٠ درصد قرار داد ما نبود، پورکبگانی مرد شریفی است همانطور که قول داده بود و گفته بود اگر پولی ندادیم در نیم فصل برو، به وعدهاش عمل کرد و فسخ قرارداد من را داد در حالی که بدون دریافت یک ریال پول و بخشیدن کل طلبم بوشهر را ترک کردم. سلیمانی در خصوص حضورش در باشگاه مس رفسنجان گفت: زینلی مدیرعامل این باشگاه آنقدر مرد و با معرفت بود که حتی حاضر بودم قرارداد سفید امضا کنم، نحوه برخورد آنها در باشگاه مس برایم جالب بود و حالا متوجه میشوم چرا چهار بازیکن بوشهری قبل از من در این تیم توپ زدهاند و همه فقط از این باشگاه تمجید میکنند. وی همچنین گفت: وینگو بگوویچ از ابتدای فصل من را میخواست و میدانم که فوتبال مرا قبول دارد و تمام تلاشم را میکنم تا بهترین بازیها را برای مس انجام دهم. سلیمانی در خاتمه گفت: در این مدت پدر و مادرم به شدت از شنیدن وعدههای دروغین خسته شده بودند و حتی تمرکز خودم هم بهم ریخته بود، من هم مانند دیگر بچههای قدیمی از این شهر رفتم اما مسئولان استان بدانند این نگاه قهرآمیز با فوتبال بوشهر خوب نیست و امیدوارم روزی برسد که تیمهای استان بوشهر بدون دغدغه مالی در مسابقات شرکت کنند
تیم فوتبال ماشین سازی تبریز با برد تیم پارس جنوبی بوشهر صدرنشین دسته دو انتقام شکست دور رفت را گرفت.
دیدار دو تیم فوتبال ماشین سازی تبریز و پارس جنوبی بوشهر که در ورزشگاه تختی (باغشمال) برگزار گردید با نتیجه بک بر صفر به سود ماشین سازی به اتمام رسید. تک گل این دیدار را غلامرضا داودوندی در دقیقه 59 به ثمر رساند.
در این دیدار گه با حضور هواداران خونگرم ماشین سازی همراه بود، تیم ماشین سازی بارها فرصت گلزنی داشت و یکبار نیز توپ را دروازه بان تیم پارس جنوبی از داخل خط دروازه بیرون کشید که داور اعتقادی به گل نداشت.
قضاوت این دیدار بر عهده محمد رضا مهرگان بود و امیر قاسمی و حامد تازه پور کمک های وی را تشکیل می دادند.
با این برد ماشین سازی 16 امتیاز شده و به رده ششم جدول رده بندی صعود کرد.
اسامی تیم فوتبال ماشین سازی تبریز: ناصر سالاری، جعفر برزگر، میلاد محمودیان، مسعود باغ آبادی، جواد پیرانی، رسول علیزاده، غلامرضا داودوندی (دقیقه 87 بهنام احسانی)، یونس قاسمی، مسعود قاضی، علی محمدی (جواد نعمتی)
شعر استان بوشهر از شیوایى و گیرایى خاصى برخوردار است و سخن از دردها و رنجها و آرمانهاى خفته این مردم دارد. در جنوب شعر بیشتر آهنگى عاطفى دارد تا اجتماعى و یا سیاسى. دو بیتىهاى جنوب در مقایسه با دو بیتىهاى دیگر نقاط ایران، غم انگیزتر مىباشد.
در این قسمت به شرح حال چند تن از شاعران استان اشاره مىکنیم:
★ فائز دشتی :
وقتى سخن از جنوب و شعر و شروه به میان مىآید، بىدرنگ نام «فایز» به عنوان یک شاعر دردمند تداعى مىشود.
محمد على متخلص به فایز به سال 1250 ه .ق برابر با 1209 ه .ق در کردوان یکى از روستاهاى دشتى چشم به جهان گشود.
از زندگى اولیه او اطلاعاتى در دسترس نیست. گویند تحصیلات مقدماتى خود را در کردوان سپرى نمود. سپس در بردخون، دورههاى درسى مختلف را گذراند و پس از پایان تحصیلات مقدماتى، نزد یکى از مشایخ آن دیار که مردى با سواد بوده و در زبان فارسى و ادبیات فارسى و عربى تسلطى داشته به ادامه تحصیل مشغول بوده است.
فائز که در زمان قدرت خوانین و مسندنشینان قاجار زندگى مىکرد، بالطبع شرائط بر شعر او مؤثر مىافتد و در شعر او غم و اندوه به وضوح احساس مىشود.
از اشعار اوست:
سر زلف تو جانا لام و میم است
چو بسم الله الرحمان الرحیم است
به هفتاد و دو ملت برده حسنت
قدم از هجر تو مانند جیم است...
✍ فائز پس از هشتاد سال زندگى در سال 1330 ه .ق برابر با 1289 ه .ش در «گزدراز» وفات یافت و جسدش پس از چند ماه به نجف اشرف منتقل شد.
★ مفتون بردخونى (سید بهمنیار) :
در سال 1276 ه .ش در قریه بردخون متولد شد,مفتون شاعر دو بیتى سرا که البته در دیگر گونههاى شعر، نظیر غزل، قصیده، رباعى و مثنوى هم دستى دارد.
مفتون شاعر دوره قاجار و عصر رضاخانى است. همچنین او شاعر شهریور 1320 و کودتاى بیست و هشت مرداد مىباشد. او داغ و درفش سیستمهاى مسلط را بر خود دیده است.
از آن جهت قابل تأمل است که در برخورد با پدیدههاى هستى، شگفتى عاطفى خود را از دست نداده و عریان بیان مىدارد.
درونمایه دو بیتىهاى مفتون فراق است و نیز دربر دارنده خصوصیات غمبارى است که به عنوان اعتراض سمبولیک، حضورى شدیدا عاطفى دارد.
مفتون خانها را به عنوان مفهوم کلى مطرح نمىکرد,بلکه معترضانه افراد مورد نظر مثلاً آصف الملک را به محاکمه مىکشد و احمدخان آبدانى را لعنت مىفرستد تا آنجا که مفتون از طرف خان مزبور تهدید به قتل مىشود.
# از اشعار اوست:
ندانستم غم دلدار سخت است
به سر بردن ز هجر یار سخت است
کنون مفتون گرفتار فراق است
ببینید این چنین آزار سخت است...
✍ سرانجام در سال 1341 ه .ش در سن 65 سالگى بوسیله احمد خان آبدانى دستور قتل مفتون صادر مىشود و پس از قتل در همانجا به خاک سپرده مىشود.
★ سید على نقى دشتى :
سید على نقى دشتى فرزند سید محمود بود,مولد و موطنش روستاى «میان خره» دشتى مىباشد.
وى تحصیلاتش را در حوزه علمیه دشتى شروع کرد و پس از چند سال به نجف اشرف رفت،ولى نتوانست مدت زیادى در آنجا بماند و به دشتى بازگشت. چند صباحى به شیراز مىرود و پس از توقف کوتاهى به دشتى باز مىگردد و بقیه عمر خود را در موطن اصلىاش به تدریس و ترویج و رتق و فتق امور مردم مىپردازد.
علاوه بر این، در لغت نحو و صرف تسلط کامل داشت، ادیبى فرزانه بود و ادبیات عرب و قواعد و شواهد آن را به طور جامع و کامل در اختیار داشت.
وى هزاران شعر چه قصیده و چه غزل را حفظ داشت و به سبک ابن مالک منظومهاى در نحو سروده است.
ابیات ذیل را در مرثیه شیخ ابوتراب بوشهرى که به دست بشیر محمد نامى به قتل رسیده سروده است:
یا دهر جدد حزنک الایام
و تضاعفت شجوایک و الالام
و تو قدرت تحت الضلوع
و اخدمت جمرات هم کنها الاعوام
★ ابراهیم دشتى :
میرزا ابراهیم فرزند ملا حسن متخلص به صدیق در سال 1313 ه .ق در روستاى کلل دشتى به دنیا آمد. وى قرآن مجید و سواد فارسى را نزد پدر فرا گرفت و براى تحصیل عربى و ادبیات به روستاى میانخره دشتى (که در آن زمان دارالعلم بود) رفت و به آموختن ادبیات فارسى، عربى، لغت و فنون شعر پرداخت.
در جنگ بین الملل اول و اشغال جنوب ایران از سوى انگلستان، که تنگستانىها با انگلیسىها مشغول جنگ شدند وى از راه وطن دوستى شغل مخبرى و گزارشگرى براى خوانین تنگستان را به عهده گرفت و به صورت مخفى به بوشهر مىرفت و آنچه از اعمال و افکار دشمنان داخلى و خارجى را که به دست مىآورد, به مجاهدین مىرسانید. او مدتى در منزل رئیس على دلوارى به عنوان نامه نویس مشغول به خدمت بود و نامههاى رئیس على را مىنوشت.
او پس از پایان جنگ براى کار به بوشهر رفت و در مدرسه سعادت معلم شد. همچنین در مدرسه فردوسى مامور سرپرستى و نظافت گردید.
✍ او در سال 1338 ه .ق مبتلا به مرض سل شد و براى معالجه و تغییر آب و هوا به شیراز رفت و در مدرسه منصوریه مسکن گزید و به معالجه پرداخت و پس از بهبودى دوباره به بوشهر آمد اما این بار به مرض مطبقه مبتلا شد و به دلیل تشخیص نادرست پزشک در سال 1342 ه .ق در سن 30 سالگى جان به جان آفرین تسلیم نمود"
از آثار قلمى او مقالاتى است که در نامه (عصر آزادى) شیراز و مجله ایرانشهر چاپ شده است.
از اشعار او در دفاع از ایران و آزادیست:
ایام تماشاى بهار و لب کشت است
نه گاه گرفتارى در دیر و کشت [کنشت] است
خاموشى امروز بسى نادر و زشت است
ما را چه نشاط است که یکسر شده ویران
از باد خزان گلشن ما کشور ایران
افسوس باغ به جا نیست به جز خار...
★ فتح الله سعد آبادى (شیدا) :
او از دیگر شاعران دو بیتى سراى دشتستان و اهل روستاى سعد آباد متخلص به شیدا است و تا سال 1344 ه .ش در قید حیات بوده است.
شیدا بر خلاف شاعران هم دوره خود که به خوانین محشور بودهاند، بیشتر با روستائیان بى بضاعت و رعایا نشست و برخاست مىکرد و با شیوه حکومت خوانین مخالف بود.
از اشعار اوست:
تو اى دهقان اگر بىخانمانى
و یا رنجور و زار و ناتوانى
بود البته علت بىسوادى
اسیر پنجه بیداد خانى...
★ دیگر شاعران استان عبارتند از:
۱ـ على بابا چاهى ; متولد 1320 که اشعار او داراى غنایى روستایى و دلنشین است.
۲ـ منوچهر آتشى ;متولد 1312 در دهستان بوشکان, که در ابتدا به سبک قدیم و سپس شعر نو مىسرود.
۳ـ دکتر جعفر حمیدى ; متولد 1315 ه .ش، از شعراى توانا و صاحب آثار (ابر باران بار ـ ابراهیم ـ از خون کبوتران و ...).
۴عبدالمجید زنگویى ـ متولد 1316 ه .ش، از شعراى توانا و صاحب آثار (شب قطبى ـ ترانههاى فائز و ...).
۵ـ عبدالرحمان گمارونى پور ; داراى اثرى به نام دشتسون. از اهالى توابع گناوه.
۶ـ ایرج شمسى زاده; غلامرضا کریمى فرد ـ استاد دانشگاه در رشته ادبیات عرب.
۶ـ امیر روستایى (قانع) ; سراینده غزل و دو بیتى.
۷ـ غلامرضا رئوفى ; متولد 1319 و از اهالى گناوه و داراى طبعى روان که دیوانى از اشعار ایشان موجود می باشد.
۸ـ غلامرضا کرمى و ...
✍ منبع:ویکی اطلس فرهنگی ایران™
Http://www.gezderaz100.blogfa.com