به گزارش سیتنا به نقل از خبرگزاری تسنیم، شبکه ملی اطلاعات ترکیبی از سه واژه با دامنههای ملی-جغرافیایی، تکنولوژی و داده محور است که هماکنون بزرگترین و به نوعی تنها پروژه در دست اجرای وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به حساب میآید و ردیف بودجه دو هزار و 500 میلیارد تومانی نیز بیشتر با رویکرد اجرای آن در اختیار این وزارتخانه قرار گرفته است.
این پروژه در حالی به عمر 10 ساله خود نزدیک میشود که هنوز به سر منزل نهایی نرسیده و تنها بودجهخواری کرده است.
با وجود اینکه نزدیک به یک دهه از عمر پروژهای با نام شبکه ملی اطلاعات که اسامی دیگری چون اینترنت ملی، اینترنت پاک، اینترنت حلال، اینترنت ملی و اینترنت امن نیز برای آن مطرح شده بود، میگذرد اما همچنان مفهوم دقیقی از این شبکه موجود نیست و تنها به ذکر رسالت آن و کارهایی که میتواند انجام دهد، بسنده شده است.
"اینترنت ملی" اولین واژهای بود که در ماههای آغازین کار دولت نهم مطرح شد و در آن زمان، محمد سلیمانی بر کرسی وزارت ارتباطات تکیه زده بود.
سلیمانی این طرح را در راستای کاهش وابستگی به اینترنت جهانی مطرح کرد و دولت در اسفند ماه سال 1384 مقرر کرد تا این طرح ظرف مدت سه سال به بهرهبرداری برسد.
طرحی که رفته رفته چارت عملیاتیاش در حد فاصل سالهای 86 تا 88 به تصویب هیات وزیران دولت نهم رسید و با توجه به تکلیف سند چشمانداز در راستای قطب علم و فناوری شدن ایران در سررسید 1404، در سال 89 (دولت دهم-وزارت تقیپور) به برنامه پنجم توسعه نیز راه یافت و توانست نام واحد "شبکه ملی اطلاعات" را ذیل ماده 46 این برنامه برای خود برگزیند.
شبکه ملی اطلاعات متشکل از زیرساختهای ارتباطی، مراکز داده توسعه یافته داخلی دولتی-غیردولتی و همچنین زیرساختهای نرمافزاری است که در سراسر کشور گسترده شده و قرار است ظرفیت لازم برای "نگهداری و تبادل امن اطلاعات داخلی در کشور به منظور توسعه خدمات الکترونیکی" را برای کاربران فراهم میکند.
چنین مفهوم بدیعی در کشور، نارضایتیهای بسیاری را به دنبال داشت و کارشناسان از هر سو دغدغه ناشی از قطعی اینترنت را مطرح میکردند؛ اما به صراحت باید گفت که دولت دهم مجبور بود برای پیشبرد اهداف این طرح، فرهنگ سازی را شکل دهد و از همین حیث بیشتر عمر آن روی مفهوم فرهنگسازی گذشت و به اجرا نرسید.
اما دولت یازدهم (کنونی) که یکی از طرفداران پر و پا قرص شبکه ملی اطلاعات است، میگوید طراحی شبکه ملی اطلاعات در حال انجام است و امید میرود تا پایان سال 94 این شبکه در تمامی کشور اجرایی شود.
علیرغم چنین رویکردی، شورای عالی فضای مجازی به عنوان نهادی بالادستی و سیاستگذار از زبان دبیر خود، دلیل عملیاتی نشدن این پروژه را بعد از 9 سال در کشور، کم کاری مجموعه وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات برای اجرای این طرح ملی عنوان کرد.
بهتر است اعتقاد واقعی مسئولان وزارت ارتباطات به این پروژه ملی، در عمل محک زده شود زیرا پیش از این بارها از زبان وزرای ارتباطات شنیده بودیم که این شبکه تا یکی دو ماه آینده راهاندازی میشود اما چنین نشد.
باید منتظر ماند و با اجرای چنین پروژهای، مجری نهایی را معرفی کرد.
ادبیات حاکم بر فضای عمومی کشور و مدیران آن به ویژه در دولت و مجلس چیست؟! ادبیات توسعه ای یا شعاری؟!
این یک سؤال راهبردی است اما یافتن پاسخ، کار سختی نیست ؛ کافی است به سخنرانی ها ، مصاحبه ها ، تیترها، سرمقاله ها و بیانیه ها توجه کنیم که آکنده از مفاهیم سیاسی و شعاری است و پر از ادعاهای ارزشی.
به محتوای اختلافات دولتمردان و مجلسی ها و فعالان سیاسی بنگریم که اساساً دعوایی بر سر مفاهیم توسعه ای ندارند ولی تا دلتان بخواهد درباره مفاهیم سیاسی مانند فتنه با یکدیگر بحث می کنند و این که آیا فلانی فتنه گر است یا نه؟ درباره این که اگر با فلان کشور مذاکره یا رابطه داشته باشیم ، عزت مان خدشه دار می شود هم کلی بحث بی حاصل می شود. درباره یک عکس یا یک مقاله که در یک روزنامه منتشر شده است هم می شود برای مدت ها بحث و جدل داشت و حتی پای وزیر و مجلس را هم به میان کشید، این که در گوشه ای از سالن اجرای یک کنسرت در فلان شهرستان هم چه اتفاقی افتاده نیز می تواند دستمایه خوبی باشد که تا مدت ها دعوا و جار و جنجال به راه انداخت و آن را موضوع اول کشور کرد و ... .
اما کمتر پیش می آید که در بین آقایان و خانم های مسؤول، این بحث به طور جدی در بگیرد که آینده نظام بازنشستگی در کشور چه خواهد شد چرا که بحث های سیاسی و جناحی و شعاری، اجازه نمی دهد که یادشان بیفتد 10 سال بعد، کل بودجه کشور باید صرف پرداخت حقوق بازنشستگان شود.
هیچ وقت دغدغه جدی این نبوده است که برای گذر از بحران بی آبی باید صنایع آب بر از دل شهرهای کویری و مرکزی به حاشیه خلیج فارس و عمان منتقل شود و ای کاش روزی می رسید که دعوا و اختلاف بر سر این موضوع و راهکارهای اجرایی اش بود!
اصلاً یادتان می آید که تا مدت ها اختلاف نظرها حول این موضوع باشد که برای نجات تالاب های کشور چه راهی را در پیش بگیریم؟
یا درباره نظام مالیاتی کشور و این که چه راه هایی برای عادلانه کردن سیستم مالیاتی داشته باشیم، بحث های فراگیر انجام می شود و تیتر یک رسانه ها به موافقان و مخالفان راه های پیشنهادی تبدیل می شود؟
چرا به جای دعواهای بیهوده سیاسی، تا کنون مجلسی ها بر سر این موضوع با یکدیگر درگیری فکری نداشته اند که چگونه می توانیم صادرات محصولات مبتنی بر IT مانند نرم افزار و بازی های رایانه ای را گسترش دهیم و درآمد ارزی قابل توجهی داشته باشیم؟
آیا شنیده اید که بحث اصلی مسؤولان این باشد که چگونه می توانیم بخشی از درآمد نفتی مان را در خارج سرمایه گذاری کنیم تا سودآوری مستمر برای کشور داشته باشد؟ مانند خرید سهام شرکت ها و معادن بزرگ، راه اندازی پمپ بنزین در خارج ، مشارکت در مجتمع های تولیدی و ... .
آخرین باری که موضوع اصلی کشور، به جای بحث های سیاسی و شعاری، این بود که "چگونه حمل و نقل ریلی را گسترش دهیم" کی بود؟
اصلاً یادتان هست که وقتی موضوع دانشگاه ها در میان است، به جای بحث هایی مانند این که "در فلان تجمع دانشجویی فلان شعار را دادند و باید برخورد شود"، موضوع اصلی بحث این باشد که چگونه می توانیم آخرین دستاوردها و تجربیات دانشگاه های برتر دنیا مانند هاروارد، آکسفورد، استفنورد و ... را به دانشگاه های کشور منتقل کنیم؟
فضای گفتمانی کشور ، متأسفانه فضای توسعه محور نیست و این علامت وحشتناکی است. نشانه ای از این است که عقلا در حاشیه اند و افراطیونی که تا نوک دماغ شان را بیشتر نمی بینند، گفتمان سازی می کنند و بازی را به دست گرفته اند. نان آنهان در همین دعواهای سیاسی و شعاری است اما هیزم تنوری که نان شان را می پزد، آینده کشور است.
عقلای کشور، خاموش نباشند و بدانند که اگر برخیزند و سخن بگویند، جامعه خسته از افراط و تشنه عقلانیت، در کنارشان خواهد بود زیرا مردم نیز نگران آینده فرزندان شان هستند.
ادبیات حاکم بر فضای عمومی کشور و مدیران آن به ویژه در دولت و مجلس چیست؟! ادبیات توسعه ای یا شعاری؟!
این یک سؤال راهبردی است اما یافتن پاسخ، کار سختی نیست ؛ کافی است به سخنرانی ها ، مصاحبه ها ، تیترها، سرمقاله ها و بیانیه ها توجه کنیم که آکنده از مفاهیم سیاسی و شعاری است و پر از ادعاهای ارزشی.
به محتوای اختلافات دولتمردان و مجلسی ها و فعالان سیاسی بنگریم که اساساً دعوایی بر سر مفاهیم توسعه ای ندارند ولی تا دلتان بخواهد درباره مفاهیم سیاسی مانند فتنه با یکدیگر بحث می کنند و این که آیا فلانی فتنه گر است یا نه؟ درباره این که اگر با فلان کشور مذاکره یا رابطه داشته باشیم ، عزت مان خدشه دار می شود هم کلی بحث بی حاصل می شود. درباره یک عکس یا یک مقاله که در یک روزنامه منتشر شده است هم می شود برای مدت ها بحث و جدل داشت و حتی پای وزیر و مجلس را هم به میان کشید، این که در گوشه ای از سالن اجرای یک کنسرت در فلان شهرستان هم چه اتفاقی افتاده نیز می تواند دستمایه خوبی باشد که تا مدت ها دعوا و جار و جنجال به راه انداخت و آن را موضوع اول کشور کرد و ... .
اما کمتر پیش می آید که در بین آقایان و خانم های مسؤول، این بحث به طور جدی در بگیرد که آینده نظام بازنشستگی در کشور چه خواهد شد چرا که بحث های سیاسی و جناحی و شعاری، اجازه نمی دهد که یادشان بیفتد 10 سال بعد، کل بودجه کشور باید صرف پرداخت حقوق بازنشستگان شود.
هیچ وقت دغدغه جدی این نبوده است که برای گذر از بحران بی آبی باید صنایع آب بر از دل شهرهای کویری و مرکزی به حاشیه خلیج فارس و عمان منتقل شود و ای کاش روزی می رسید که دعوا و اختلاف بر سر این موضوع و راهکارهای اجرایی اش بود!
اصلاً یادتان می آید که تا مدت ها اختلاف نظرها حول این موضوع باشد که برای نجات تالاب های کشور چه راهی را در پیش بگیریم؟
یا درباره نظام مالیاتی کشور و این که چه راه هایی برای عادلانه کردن سیستم مالیاتی داشته باشیم، بحث های فراگیر انجام می شود و تیتر یک رسانه ها به موافقان و مخالفان راه های پیشنهادی تبدیل می شود؟
چرا به جای دعواهای بیهوده سیاسی، تا کنون مجلسی ها بر سر این موضوع با یکدیگر درگیری فکری نداشته اند که چگونه می توانیم صادرات محصولات مبتنی بر IT مانند نرم افزار و بازی های رایانه ای را گسترش دهیم و درآمد ارزی قابل توجهی داشته باشیم؟
آیا شنیده اید که بحث اصلی مسؤولان این باشد که چگونه می توانیم بخشی از درآمد نفتی مان را در خارج سرمایه گذاری کنیم تا سودآوری مستمر برای کشور داشته باشد؟ مانند خرید سهام شرکت ها و معادن بزرگ، راه اندازی پمپ بنزین در خارج ، مشارکت در مجتمع های تولیدی و ... .
آخرین باری که موضوع اصلی کشور، به جای بحث های سیاسی و شعاری، این بود که "چگونه حمل و نقل ریلی را گسترش دهیم" کی بود؟
اصلاً یادتان هست که وقتی موضوع دانشگاه ها در میان است، به جای بحث هایی مانند این که "در فلان تجمع دانشجویی فلان شعار را دادند و باید برخورد شود"، موضوع اصلی بحث این باشد که چگونه می توانیم آخرین دستاوردها و تجربیات دانشگاه های برتر دنیا مانند هاروارد، آکسفورد، استفنورد و ... را به دانشگاه های کشور منتقل کنیم؟
فضای گفتمانی کشور ، متأسفانه فضای توسعه محور نیست و این علامت وحشتناکی است. نشانه ای از این است که عقلا در حاشیه اند و افراطیونی که تا نوک دماغ شان را بیشتر نمی بینند، گفتمان سازی می کنند و بازی را به دست گرفته اند. نان آنهان در همین دعواهای سیاسی و شعاری است اما هیزم تنوری که نان شان را می پزد، آینده کشور است.
عقلای کشور، خاموش نباشند و بدانند که اگر برخیزند و سخن بگویند، جامعه خسته از افراط و تشنه عقلانیت، در کنارشان خواهد بود زیرا مردم نیز نگران آینده فرزندان شان هستند.