همواره از سریالهای خانوادگی استقبال کرده و هنوز هم ملودرام های خانوادگی بیش از گونههای دیگر مخاطب دارد. بیان آسیبهای خانوادگی و آگاهسازی خانواده ایرانی از آنها و همچنین آموزش مهارتهای مقابله با مشکلات از طریق مجموعه های داستانی به دلیل همذاتپنداری مخاطب با آن از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار است.یکی از آسیبهای مبتلا به جامعه ایرانی در حوزه خانواده در جامعه امروز که میتواند خانواده را با چالش جدی و حتی فروپاشی مواجه سازد مساله خیانت همسران به یکدیگر است .موضوع خیانت یکی از معضلات اجتماعی است که قابلیت ویژه ای برای قصهپردازی دارد. انبوهی از مفاهیم و تجربیات بشری در این خصیصه مثل عشق، نفرت، دروغ، دسیسه و خیانت در ذات این رابطه نهفته است که ارتباط و تناسب میان آنها می تواند به شکل گیری و خلق یک قصه کمک کند. پیچیدگی موقعیت عاطفی- انسانی و ترس و اضطراب همذات با این تجربه قابلیت فراوانی برای داستان پردازی دارد و از قدرت اثرگذاری بالایی بر مخاطب نیز برخوردار است.چندلایگی و تاویل پذیری این تجربه در موقعیت های مختلف انسانی از درام گرفته تا تراژدی، عنصر خیانت را در کانون توجه فیلمسازان قرار می دهد.عدم برنامه های مناسب و مهیج در تلویزیون داخلی افراد را ترغیب می کند تا برنامه های ماهواره را پیگیری کنند. حال آنکه به دلیل عدم انطباق فرهنگ و از بین رفتن قبح بعضی مسائل در مرحله اول خانواده را به زوال و نابوی می کشاند و به نوعی تاثیر برخی از برنامه های ماهواره زنجیر بدبختی را به پای تک تک اعضای خانواده می بندد.
در سال های اخیر با افزایش کمی شبکههای ماهواره ای فارسی زبان، پخش سریالهای با مضامین خانوادگی در صدر برنامه های این شبکه ها قرار گرفته و با استقبال مخاطبان فارسیزبان روبرو شده است. این سریالهای صد قسمتی که غالبا در قسمتهای سی الی چهل و پنج دقیقه ای پخش میشود آسیبهای زیادی را برای خانواده ایرانی به همراه دارد. مضمون خیانت زوجین به یکدیگر یکی از مضامین رایج در این سریالهاست. اگرچه این سریالها بعضا دارای فیلم نامهها و دیالوگهای ضعیف است اما با بهره گیری از صحنه های نمایشی جذاب، رنگ و لعاب دادن به فیلم و استفاده از بازیگران خوش چهره و محبوب، مخاطب را به پیگیری مستمر این سریالها ترغیب میکند. قهرمان داستان در اینگونه سریالها فرد خیانتکار است که با ظاهری دلپسند مخاطب عام را به تقلید و نقشپذیری و همذاتپنداری با خود ترغیب میکند. داستان سریال نیز معمولا بگونهای طراحی میشود که در ابتدا خیانت کردن فرد به همسر و حریم خانواده از سوی مخاطب مورد عتاب و سرزنش قرار گیرد
اما با گذشت چندین قسمت از سریال و مشخص شدن بخشهای بیشتری از داستان سرانجام مخاطب به قهرمان داستان حق میدهد که بخاطر داشتن شرایطی ویژه به همسر خود خیانت کند. با تکرار این سریال ها مخاطب ناخودآگاه در زندگی خود نیز به دنبال شرایطی نظیر شرایط قهرمان داستان میگردد تا در صورت خیانت احتمالی خود، آن را توجیه کند و این همان هدفی است که سازندگان این سریال ها و مسئولین این شبکه های ماهواره ای دنبال می کنند. براسا نظریه ی برجسته سازی استریه رسانهها میتواننداولویتهای ذهنی مردم را مشخص کرده و تعیین کنند که کدام موضوع در ذهنشان برجسته بشود. بعنوان مثال شاید مخاطب از زندگی خود راضی باشد و هرگز به خیانت فکر نکند، ولی با دنبال کردن سریالهای ماهواره ای کمکم این موضوع برای او پررنگ میشود و به آن سوق پیدا کنید.
با کمال تأسف درگذشت آقایان کربلائی خیرالله بهاری وآقای علی اکبرخدائی دورباش را به خانواده های محترم بهاری وخدائی تسلیت عرض می نماییم و از خداوند متعال برای متوفی ها طلب مغفرت و برای خانواده محترمشان صبر جمیل مسئلت می نماییم.
چگونه از یاد ببرم آن روزهایی را که با چه بگو بخندهایی باهم در خرمدره علوفه می چیدیم چقدر زندگی بی وفاست چقدر ما غافل از این دنیائیم انگار همین دیروز بود که کربلائی با آقای خدائی باهمدیگر شوخی میکردند از خداوند میخواهم که آن دو بزرگوار در آن دنیا با امام حسین (ع) مشهور شوند.
مصباح یزدی گفته است "اگر حکم حکومتی نبود، هم طبق شرع و هم قوانینی که ما داریم سران فتنه باید مجازات بشوند و حکمشان هم اعدام است."
او در گفتگو با نشریه حمید رسایی، از نمایندگان گروه پایداری (حامیان احمدی نژاد و جلیلی) درباره حصر مهندس میرحسین موسوی، حجت الاسلام مهدی کروبی و دکتر زهرا رهنورد و این که این حصر بدون حکم دادگاه بوده است و مشروعیت ندارد گفت: «مشروعیت این حکم به رأی حاکم اسلامی است. ارزش حکم و تصمیم شورای عالی امنیت هم به امضای ولیّفقیه است.»
مصباح افزود: «این حکم ولیّ فقیه یعنی حکم حکومتی و حکم حکومتی، حاکم بر احکام اولیه است. اعتبار سایر احکام هم به امضای ولیّ فقیه است حتی اگر اجماع نمایندگان مجلس باشد تا ولیّ فقیه امضا نکند ما آن را قانون واجب الطاعه نمیدانیم.»
این أقا با بیان این که "حکم، مخصوص خداست و مخصوص پیغمبر و مخصوص امام و جانشین امام" افزود: «مجلس هم فقط نقش شورایی دارد، برای همین نمیتواند بر خلاف نصّ صریح حکم ولیّ فقیه چیزی تصویب کند. حالا غربیها میگویند در تصمیمگیری 50 درصد به علاوه یک میشود قانون؛ ولی ما قانون بودنش را به این میدانیم که بواسطه شورای نگهبان، تأیید مقام معظم رهبری روی این 50 به علاوه یک است. حکم را حکم ایشان میدانیم و ارزش و مشروعیت نظام را هم به ولایت فقیه میدانیم.»
بنا به گفته مصباح ؛ "اگر حکم حکومتی نبود، هم طبق شرع و هم قوانینی که ما داریم سران فتنه باید مجازات بشوند و حکمشان هم اعدام است. چه کسی اینها را از اعدام نجات داد؟ اگر حکم و نظر ولیّ فقیه نبود، اینها باید اعدام میشدند." مصباح یزدی گفت: «برای توبه هم شرایط به حکم حکومتی بستگی دارد. آن مصلحتی که ایجاب میکند تا از حکم اولیه اعدام صرف نظر شود، مصلحت جامعه اسلامیاست که ولیّ فقیه تشخیص میدهد. هرچه تشخیص دهد نظر او معتبر است. اگر مصلحت نبود طبق روال عادی اینها باید دادگاهی میشدند و بدون شک محکوم به اعدام بودند. حتی نه یکبار اعدام بلکه به دلایل مختلف باید اعدام شوند.»
دریک نگاه :
خدایا تو خود بهترین گواهی؛ مسببین واقعی این حوادث و مشکلات !! را به خودت واگذار می نماییم
الهی ما را حتی برای یک لحظه هم که شده به خودمان وامگذار آمین یا رب العالمین!!
در ادامه بد نیست تا پاسخ همسر شهید باکری به اراجیف شریعتمداری را نیز بخوانید:
همسر شهید حمید باکری در واکنش به سخنان حسین شریعتمداری، مدیرمسوول کیهان نوشت: آقای شریعتمداری دعا می کنم به خاطر مردمی که اراجیف شما را می خوانند و می شنوند خدا شفایتان بدهد.
به گزارش انصاف نیوز، فاطمه چهل امیرانی، در فیسبوک نوشته است: جناب آقای شریعتمداری! حالتان خیلی بد است برای این که به خود و دیگران آسیب نرسانید به پزشک مراجعه کنید. انصافا دروغ های شاخدار را ما از شما شنیده ایم. یادتان هست در دوره ی دوم انتخاب آقای خاتمی شما از قول خانواده ی شهید باکری مطلب کذبی در روزنامه در رد آقای خاتمی زدید و دو ساعت در پشت تلفن با شما صحبت کردم و آخر با اعتماد به نفس گفتید حتما یکی از خانواده ی باکری بوده و من یقین دارم نبوده، خواب دیدید خیر باشد. راستی این نوع ادبیات که جنابعالی دارید انسان تربیت نخواهد کرد. بزر گترین ادعایتان این بود که من شهیدان باکری را رابیشتر از خانواده شان می شناسم، اگر شما به شخصیت انسانی آنها اشراف دارید چرا مثل آنها نیستید؟ یقین دارم اگر از تک تک خانواده ی باکری ها سوال کنید شهادت خواهند داد شما شخصیتی مقابل آنها را دارا هستید. فقط یک مثال برای رویای های شیطانی شما کافی است.
در فتنه ی ٨٨ (که صد البته ما فتنه گرها را کسانی می دانیم که سالها حساب شده برنامه ریزی کرده بودند. اگر انسانهای صادق رو به جبهه گذاشتند این ها به خارج از کشور رفتند، اگر مثل شما نامرد نباشم می گویم با ندانم کاری ها مشکلی بر مشکلات کشور اضافه کردند. مصاحبه ی آقای [کامران] دانشجو در [برنامه ی تلویزیونی] شناسنامه و سفر به خارج در سال ٥٨ که حمید [باکری] همان سال تمام مدارک دانشجو بودن در خارج از کشور را پاره کرد و به من گفت بیا تمام وقت برای انقلاب کار کنیم)، وضعیتی که پیش آمده بود واقعا مثل خیلی از هموطنان برای بنده و همسر محترمه ی شهید همت غیر قابل قبول بود. معمولا هر روز تلفنی با هم صحبت می کردیم. و ظاهرا برکت شنود تلفنی شامل ما هم شده بود؛ به شوخی و جدی می گفتیم برویم تحصن کنیم و کلی روی محل آن بحث کردیم و با دلایل شوخی، من حرم حضرت امام را پیشنهاد دادم. چند روز بعد فارس زد «گری سیک به خانم همت پیشنهاد داده در حرم امام تحصن کنند»، ما دو تا نمی دانستیم بخندیم یا گریه کنیم؟! البته زود از روی سایت برداشتند. نادانها فکر کرده بودند اگر ما این کار را کردیم به دستور این آقا بوده که ما اصلا نمی دانیم کی هستند. حوصله ی تایپ کردن ندارم. آقای شریعتمداری دعا می کنم به خاطر مردمی که اراجیف شما را می خوانند و می شنوند خدا شفایتان بدهد.
کمرویی، یک پدیده پیچیده روانی اجتماعی است. کمرویی، یک صفت یا ویژگی ارثی یا ژنتیکی نیست، بلکه اساسا در نتیجه روابط نادرست بین فردی و سازش نایافتگیهای اجتماعی در مراحل اولیه رشد، در خانه و مدرسه پدیدار میشود.
با اینکه برخی از روانشناسان بر این عقیدهاند که بعضی افراد با زمینه یا سندرم کمرویی متولد میشوند، اما باید توجه داشت که بحث درباره سندرم کمرویی و استعداد بیشتر بعضی از کودکان در ابتلا به کمرویی، به معنای ارثی بودن کمرویی مثل رنگ چشم و پوست نیست. بدیهی است کودکان کمرو عموما متعلق به والدینی هستند که خودشان کمرویی دارند، لیکن این به آن معنا نیست که این قبیل کودکان کمرویی را از طریق ژنهای ناقل از والدین خود به ارث بردهاند، بلکه اساسا به این معناست که کمرویی را از آنها یاد گرفتهاند........
● کمرویی ناشی از ترس
کمرویی ناشی از ترس، عموما از سال اول زندگی نوزاد مشاهده میشود. مطالعات انجام شده روی نوزادان، حاکی از این است که در اواسط سال اول زندگی (غالبا در شش ماه دوم آن)، کمرویی به عنوان یک پدیده همگانی در همه نوزادان، نسبت به غریبهها و افراد آشنایی که به خاطر تغییر لباس و آرایش ظاهر متفاوت به نظر میآیند، دیده میشود. به عبارت دیگر در این شرایط اضطراب ناشی از روبرو شدن با بیگانهها و ناآشناها، وجود کودک را فرا میگیرد.
در حقیقت کودک خردسال، از این رو کمروست که مردم برایش ناآشنا هستند، از او بزرگ تر، قوی تر، قدرتمندتر و مقتدرترند و کودک نمیداند که در شرایط گوناگون چگونه با وی برخورد خواهند کرد. بعد از شش ماهگی، کودکان خردسال به تدریج به لحاظ رشد ذهنی و عاطفی، میتوانند افراد آشنا را از غریبهها تشخیص دهند. همراه با افزایش دامنه ارتباطات کودک با دیگران، کم کم بر تجارب خوشایند و دوست داشتنی وی افزوده میشود و کودک از ارتباط و همنشینی با دیگران به خصوص آشنایان لذت میبرد، ترسش فرو میریزد و این حالت مقدمه لازم و مطلوبی برای اجتماعیتر شدن کودک است.
● خانواده و فرزندان کمرو
در بررسی علل کمرویی به طور مشخص باید به شرایط و عوامل خانوادگی، ویژگیهای شخصی و شخصیتی، نظام باورها و رفتارهای فردی و موقعیتهای روانی و اجتماعی اشاره کرد. محیط خانواده و تجارب اولیه کودک به خصوص در سنین پیشدبستانی و سالهای آغازین مدرسه، اصلیترین نقش را در شکلگیری شخصیت کودک دارد. در این دوران الگوهای رفتاری بزرگسال، برنامههای تلویزیونی، نحوه و میزان ارتباطات عاطفی، کلامی و اجتماعی خردسالان با والدین و بزرگسالان خانواده بیشترین تاثیر را در رشد مطلوب اجتماعی یا به وجود آمدن اضطراب و کمرویی کودکان میتواند داشته باشد.
زمانی که الگوهای بزرگسال مثل والدین، خودشان عموما مضطرب بوده، از مهارت برقراری روابط عاطفی اجتماعی مطلوب و خوشایند با دیگران، به ویژه با فرزندان خود بیبهره باشند، بدون شک طبیعی است که فرزندان این خانواده نیز بیاموزند که کمرو باشند. به همین دلیل بعضی از روانشناسان کمرویی کودکان را در نتیجه یادگیری و تقویت آن در خانه و مدرسه میدانند. کمالجویی و آرمانگرایی فوقالعاده والدین و انتظارات نامعقول آنان از فرزندان در شرایط گوناگون و وادار کردن آنها به رفتارهای کلیشهای و قالبی و عکسالعملهای تصنعی در موقعیتهای مختلف اجتماعی، (در حضور میهمانان، هنگام میهمانی رفتن، حضور در مجالس جشن و مراسم عمومی، در کوچه و خیابان، در اتومبیل و اتوبوس، هنگام لباس پوشیدن، غذاخوردن، نگاه کردن، صحبت کردن، راه رفتن و…)، سختگیری بیش از حد بر کودکان و نوجوانان و داشتن توقعات زیاد، رفتار خصمانه و عصبی با آنها، تهدیدها و تنبیهها، تحقیرها و تهدیدهای ناروا یا حمایتهای افراطی و غیرضروری از فرزندان، از اصلیترین زمینههای رشد معیوب اجتماعی کودک و بروز کمرویی به شمار میآیند.
مشاهده دوگانگی و تعارض در رفتار الگوهای بزرگسال و ایجاد ناهماهنگی در مفاهیم اساسی شخصیت کودک، موجب کشمکشهای درونی و در نتیجه اختلال در رشد طبیعی میشود، اضطراب شدید و کمرویی کودک را به همراه خواهد داشت. کمرویی در میان فرزندان اول خانواده و تک فرزندها بیش از سایر فرزندان خانواده دیده میشود، به خصوص زمانی که والدین قادر نباشند زمینه تربیت و رشد اجتماعی مطلوب و هماهنگ ایشان را مطابق با نیازهای عاطفی و اجتماعی آنان فراهم آورند. به طور کلی در بیشتر موارد، فرزندان اول خانواده و تک فرزندها با بزرگ ترها بیشتر همانندسازی میکنند و تمایل ایشان در برقراری ارتباط با بزرگسالان بیش از همسالانشان است.
مدرسه به عنوان اولین جایگاه رسمی تجربه اجتماعی کودکان، میتواند نقش تعیین کنندهای در تقویت کمرویی یا پرورش مهارتهای اجتماعی آنان ایفا کند. متأسفانه در بسیاری از موارد، کمرویی کودکان در محیط مدرسه و فضای کلاس درس تقویت میگردد و چنین رفتار ناخوشایندی در شخصیت کودک تثبیت میشود. در غالب موارد، اولیای مدرسه رفتار انفعالی و آرام و سکوت مضطربانه کودک یا کودکان کمرو و ناتوان را به عنوان یک صفت پسندیده و ویژگی رفتاری مطلوب تلقی میکنند، بعضا با تأیید و تشویقهای خود، به طور مستقیم و غیرمستقیم سعی میکنند آن را تقویت کنند. واقعا جای بسی تعجب و تأسف است که در بسیاری از مدارس ما گاهی بالاترین نمره انضباط از آن کمروست!