همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

سفر عشق اربعین 93

بسم رب الحسین...

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟

 آری! دیوانگی عاقلانه انسان را به این وادی می کشاند. به راه پیمایی اربعین. راه پیمایی که نه،

بزرگترین اعلام عشق و ارادت تاریخ در بزرگترین همایش تاریخ!

بزرگترین اعتراض تاریخ، به بزرگترین ظلم تاریخ، در بزرگترین رزمایش تاریخ !

این شعر را بارها شنیده بودم که: دور حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام، هیچ کجا برای من کرببلا نمی شود؛ اما در سفر اربعین آن را حس کردم با اینکه سفرهای دیگری هم به کربلا داشتم ( عرفه و عاشورا) اما اربعین چیز دیگری بود:

1-    حسین علیه السلام چه کرده و خدا در پاسخ کار خدایی اش، چه جوابی داده!!! که بعد هزار و اندی خون حسین هنوز می جوشد و داغش تازه است و عشق وصال به درگاهش پویا

2-    کار برای خدا چه ها که نمی کند!

3-    حس می کردی برای سفر عرفانی از «خلق به حق» راه میان بر باز کرده اند.

4-    یکی شدن دلها به سوی یک هدف و یک جهت و آن هم «امام معصوم» را لمس می کردی!

5-    گویا انسانیت غفلت شده و به روزمرگی سپرده شده، از نهایت وجود انسانها حرکت کرده، جریان یافته و ظهور پیدا کرده است.

6-    بیدار شدن فطرت انسانها و توجه خاص به ولی و امام خود و حرکت به سوی او، برای رشد و کمال، حس می شد چونان دانه ای که، در دل سرد زمین افتاده و با وجود آسفالت بودن روی زمین، آنقدر تلاش می کند تا روزنه ای بیابد و به سوی نور حرکت کرده و زمین را می شکافد

7-    مسیر مناسبی برای تفکر پیدا شده بود؛ گاهی حس «نوشتن» و «بی صدا فریاد زدن» در آن فضای معنوی خیلی سنگین بود. قلم کم می آورد ار بیان انچه چشم و دل به ان رسیده و قلب به حد انفجار می رسید که: خدایا اینجا چه خبر است؟؟؟

8-    در پیاده روی اربعین الهام گرفتم که درست است که از قطره کاری بر نمی آید اما قطرات هستند که سیلاب درست می کنند طوری که هر چه در مسیر است را ریشه کن کرده، با خود می برد. یک شیعه به تنهایی صدایش به جایی نمی رسد، اما وقتی جمع شدند سیل بنیان کن طاغوت شده زمینه احیای امر خدا را فراهم می کنند چونان کلام آن بزرگوار که فرمود: اگر همه مسلمانها یک سطل آب بریزند اسراییل را آب می برد! 

وقتی مرتضی احمدی به زندان افتاد

ترانه «آی خانوم» را در لفافه سرود و من آن را خواندم که‌‌ همان شب توقیف شد، من و پرویز دستگیر و به شهربانی کل کشور اعزام شدیم، پس از ضرب و شتم و نثار کلماتی توهین‌آمیز و یک شب بی‌خوابی و دریافت تعهد از ما دو نفر آزاد شدیمتک دختر  
 به گزارش قدس آنتکدختر به نقل از فارس، «مرتضی احمدی» بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون روز گذشته در 90 سالگی دارفانی را وداع گفت.این چهره مطرح در دو کتاب «من و زندگی» و «پیش پرده و پیش پرده خوانی» خاطرات خود را عرضه کرده است که بخشی از خاطرات وی در زیر می‌آید.بنابر این گزارش انتشارات ققنوس خاطرات مرتضی احمدی را با عنوان «من و زندگی» منتشر کرده که با استقبال خوب مردم مواجه شده است؛ خاطراتی که در بردارنده نکات مهمی از تاریخ معاصر کشورمان در عرصه هنر است. خاطرات مرتضی احمدی بعد از مقدمه در 15 بخش به تحریر در آمده است و نویسنده این کتاب آن را به دختر و پسر و نوه‌هایش و همه هنرمندان تقدیم کرده است. مرتضی احمدی در مقدمه افسوس می‌خورد که چرا پا در عرصه هنر نهاد و چرا سرنوشت ناگوار دیگر هنرمندان برای او عبرت نشد و پشیمان است از اینکه صحنه هنر را با همه سختی‌ها و مرارت‌هایی که متحمل شد، ترک نکرد.وی ضمن درج خاطراتی از آشنایی‌اش با سینما و سینما رفتن‌های مخفیانه و به دور از چشم پدر و مادر، به حمام‌های خزینه‌دار آن دوره، آب غیربهداشتی مورد مصرف مردم و آلودگی‌های ناشی از فقدان بهداشت اشاراتی دارد.وی به رواج تریاک‌کشی در میان عامه مردم و استفاده از آن به عنوان یک تفریح عمومی آن هم در قهوه‌خانه‌ها و اماکن عمومی و در ملأعام اشاره نموده و از این موضوع اظهار تعجب می‌کند که مامورین دولتی هم ممانعت یا مزاحمتی برای این مقوله ایجاد نمی‌نمودند. راوی سپس به واقعه کشف حجاب می‌پردازد و دیده‌ها و شنیده‌هایش را در این رابطه با خواننده در میان می‌گذارد و در ادامه آورده است: «از این خلاص می‌شدیم، به بند دیگری می‌افتادیم، هنوز نفس بی‌حجابی را تازه نکرده بودیم که نفسمان را جایی دیگر بند آوردند. سال 1315 یا 1316 بود که دستور اکید وزارت معارف (آموزش و پرورش) رسید که: باید تمام پسر‌ها با شلوار کوتاه به مدرسه بیایند. تنمان لرزید، هاج و واج ماندیم.»وی می‌نویسد: «سال آخر دبستان بودم، برای اولین بار برابر دستور وزارت فرهنگ قرار شد در مدرسه ما یک نمایشنامه کوتاه به صورت آزمایشی اجرا شود. من هم به عنوان بازیگر انتخاب شدم، آخر من دور از چشم و گوش مدیر و ناظم و معلم‌ها در فرصت‌های مناسب چند نفر از بچه‌ها را در یک گوشه دنج مدرسه جمع می‌کردم و برایشان ترانه‌هایی را که یاد گرفته بودم می‌خواندم... در پایان سال تحصیلی (دوره ابتدایی) نمایشنامه «زیرگذر» که نویسنده آن آقای جلالی، ناظم مدرسه بود با حضور عده زیادی در گوشه حیاط مدرسه اجرا شد. تنها بازیگر نقش کمدی آن من بودم. از آنجا که دیدن نمایش‌های روحوضی برای من تجربه و نسبت به دیگران نوعی برتری بود، نقش من مورد توجه قرار گرفت. تشویق تماشاچی‌ها انگیزه‌ام را بالا و بالا‌تر برد. اجرای نمایشنامه در محله کوچک ما زبان به زبان گشت و به گوش پدرم رسید. کتک مفصلی نوش‌جان کردم که چرا رفتم «مطربی». یکی دو سال بعد‌‌ همان نمایشنامه را در منزل یکی از هم‌شاگردی‌ها و در دو اتاق کوچک اجرا کردیم و به دوازده نفر از فامیل‌های بازیگر‌ها بلیت فروختیم. هر بلیت 5 ریال.»مرتضی احمدی در تشریح تبعات حضور نیروهای متفقین در ایران به خاطره دیگری در این باب اشاره می‌نماید، او می‌نویسد: ساعت 4/5 بعدازظهر یکی از روزهای مهرماه سال 1323 به اتفاق اصغر تفکری، پرویز خطیبی، محمدعلی سخی و تقی ظهوری ناهار را در منزل آقای عبدالله محمدی یکی دیگر از هنرمندان میهمان بودیم و بعدازظهر به اتفاق از خیابان لاله‌زار به طرف تماشاخانه می‌رفتیم که نزدیک فروشگاه معتبر قدس شاهین که آن زمان شهرت زیادی داشت، یک دستگاه جیپ نیروی نظامی آمریکا به سرنشینی سه دژبان مسلح آمریکایی متوقف شد. دو نفر از آن‌ها رو به روی فروشگاه از اتومبیل پیاده شدند و به سرعت به طرف زن زیبایی رفتند که به طرف شمال خیابان در حرکت بود و او را کشان‌کشان به سوی اتومبیل بردند و پس از سوار شدن بدون تامل دور شدند. این کار را چنان سریع انجام دادند که عابرین موفق به کوچکترین عکس‌العملی نشدند. بعد‌ها شایعه شد‌‌ همان زن را که شوهر و دو فرزند داشته، به امیرآباد پایگاه افسران نیروی نظامی آمریکا بردند و به دلیل بی‌تابی و مقاومت شدید در برابر خواسته‌های غیراخلاقی آن‌ها با تزریق مرفین عده‌ای به او تجاوز کرده‌اند و پس از چند روز جنازه آن بینوا در تپه‌های فرحزاد مورد شناسایی قرار گرفت.در ادامه می‌افزاید: این صحنه تکان‌دهنده چیزی نبود که روح آزاده محمدعلی سخی را آرام بگذارد. چند روز بعد به همین مناسبت پیش پرده قدس شاهین را که روی یکی از آهنگ‌های محلی شیراز سروده بود به دستم داد. در هر صورت آن پیش پرده بدون اجازه چهار شب اجرا شد که پیامد آن دستگیری من بود و در کلانتری تعهد گرفتند که اجرای آن را متوقف کنیم.خاطره ای که در زیر می خوانید برشی از کتاب «پیش پرده و پیش پرده خوانی» است که احمدی در آن به  هنر پیش‌پرده‌خوانی در سال‌های نخست حکومت محمدرضا شاه می پردازد. در این مطلب او خاطره ای از ترانه ای که برای اشرف پهلوی خواند را می گوید.«زمانی که اشرف پهلوی، دردانه دربار شاهنشاهی، از سفر امریکا به ایران بازگشت در فرودگاه مهرآباد در حالی که پالتو پوست گرانقیمتی به تن داشت و یک سگ را در آغوش گرفته بود پیاده شد و خبرنگاران عکاس «تمثال بی‌مثالش» را با‌‌ همان شکل و قیافه زینت‌بخش روزنامه‌ها کردند، به خصوص روزنامه «مرد امروز» که آن را با نیش قلم و با عنوان «ملکه عصمت و طهارت وارد شد» منتشر کرد و خشم ملت را در باره این زن دار و دسته‌چی برانگیخت. پرویز خطیبی که از مخالفان شدید دربار و حاکمیت وقت بود در همین زمینه با استفاده از ملودی ترانه «دست ننم درد نکنه با این عروس آوردنش» (استاد جواد بدیع‌زاده) ترانه «آی خانوم» را در لفافه سرود و من آن را خواندم که‌‌ همان شب توقیف شد، من و پرویز دستگیر و به شهربانی کل کشور اعزام شدیم، پس از ضرب و شتم و نثار کلماتی توهین‌آمیز و یک شب بی‌خوابی و دریافت تعهد از ما دو نفر ساعت ده صبح روز بعد آزاد شدیم که متاسفانه اصل ترانه مورد بحث به دست نیامد و در آثار ترانه‌سرا هم مشاهده نشد. فقط پایان هر بند در خاطرم به جا مانده: چادرتو بنداز رو سرت/ آهای خانوم خاک تو سرت»زندانی حکومت در منزل مادربزرگخانه مادربزرگم، که ما به او می‌گفتیم«بی‌بی‌خانوم» و پس از 121 سال عمر اواخر شهریور ماه 1320 به رحمت خدا رفت، دیوار به دیوار خانه ما بود، یک روز نزدیکی‌های اذان ظهر به من گفت «بیا مادر منو ببر مسجد (مسجد مشیرالسلطنه) می‌خوام اون جا نماز بخونم.» با سن زیادی که داشت از سلامت کامل برخوردار بود، قبراق و سرحال. به اتفاق حرکت کردیم، اواخر خیابان سلیمانخانی که با خانه‌مان زیاد فاصله نداشت، یک آجان جلوی ما سبز شد، با نگاهی خصمانه به طرفمان آمد، دستش که دراز شد چادر را از روی سر بی‌بی‌خانوم بکشد، آن زن‌ سالخورده و شیر دل قبل از این که او بتواند به چادرش دست بزند، سیلی محکمی به گوشش زد و با صدای بلند گفت «بدو بریم مادر» و هر دو نفر قبل از واکنش آجان از همان راهی که آمده بودیم، به سرعت برگشتیم و از آن صحنه گریختیم. آن مأمور دست چپش را روی صورتش گذاشته بود و مات و متحیّر خوره‌خوره ما را نگاه می‌کرد و من از جسارت مادربزرگم خیلی خوشحال بودم.به خاطر همان اتفاق، مادربزرگم که در رأس خانواده بود و از کوچک و بزرگ مطیعش بودند، دستور داد که دیگر هیچ یک از زن‌ها و دخترها حق ندارند از منزل خارج شوند. بیچاره مادرم، زن عمو‌هایم و دخترها تا واگذاری سلطنت از پدر به پسر از خانه خارج نشدند؛ می‌شود گفت زندانی حکومت در منزل خودشان بودند. دستور آمد که به شلوار کوتاه به مدرسه برویماز چپ و راست برایمان می‌رسید. از این خلاص می‌شدیم به بند دیگری می‌افتادیم، هنوز نفس بی‌حجابی را تازه نکرده بودیم که نفس‌مان را جایی دیگر بند آوردند. سال 1315 یا 1316بود که دستور اکید وزارت معارف رسید: باید تمام پسر‌ها با شلوار کوتاه به مدرسه بیایند. در پنجشنبه روزی، سر صف به ما یادآوری کردند که باید از روز شنبه آینده با شلوار کوتاه (تا سرزانو) بیاییم. تنمان لرزید، هاج و واج ماندیم، برّ و برّ همدیگر را برانداز می‌کردیم: از بالای زانو تا مچ پا عریان. این تجسّم عرق شرم و حیا به صورتمان می‌پاشید، جلوی چشم مردم، در راه مدرسه نگاه‌های مردم متعصّب را چطور تحمّل کنیم؟ بدتر از همه با چه رویی به پدر و مادرمان بگوییم؟ راه دیگری نداشتیم، بالاخره گفتیم. پدر و مادرم ضمن این که خیلی پریشان شدند، با هم مشورت کردند و روز جمعه مادرم با قیچی شلوارم را کوتاه کرد. خدا می‌داند آن دریای محبت چه حالی داشت. بنده خدا می‌‌خواست بچه‌اش درس بخواند، از همسن و سال‌هایش عقب نیفتد، سری توی سرها داشته باشد و جلوی کسی کم نیاورد. بدتر از همه در خانواده تفرشی‌ها بی‌سوادی ننگ بود.به جوراب هایمان هم رحم نکردندشنبه صبح مادرم از زانو تا مچ پا زیر شلواری بلندم را زیر یک جفت جوراب بلند که پدرم خریده بود پنهان کرد. شلوار کوتاه را روی آن پوشیدم و راهی مدرسه شدم، اکثر همشاگردی‌ها مثلِ من بودند. بیش از یک هفته این وضع ادامه نداشت، هفته بعد مفتّش (بازرس) از وزارت معارف اعزام شد و شاگردها را به صف کردند. جوراب‌ها را از پایمان درآوردند و زیر شلواری‌ها را از بالای زانو بریدند و با جوراب‌ها یکجا جمع کردند و بردند. اکثراً گریه می‌کردیم، چون با آن وضع از همدیگر خجالت می‌کشیدیم، مدیر و ناظم و معلم‌ها هم دست کمی از ما نداشتند. چون آن‌ها هم پدر بودند، لابد با بچه‌های آن‌ها هم همین رفتار‌ شده بود. در عرض نیم ساعت همه چیز را از ما گرفتند، زیر پاله‌مان کردند. آن روز با سر‌افکندگی و شرمساری غیر قابل توصیفی به طرف منزل رفتیم، نگاه‌های مردم را که تغییر کرده بود، نمی‌توانستیم تحمّل کنیم. وقتی وارد خانه شدم بغضم ترکید، بدجوری گریه می‌کردم. مادرم با یک نگاه همه چیز را فهمید، جلویم زانو زد و اشک‌هایم را پاک کرد، امّا کسی نبود اشک‌های او را پاک کند. سیاست های رضا شاه و ترک تحصیل دانش آموزاناز فردای آن روز شلوار کوتاه را می‌گذاشتیم توی کیف و در «مسجد قندی» با شلوار بلند عوض می‌کردیم، همین طور هم موقع بازگشت. (از سال اوّل تا سال چهارم مدرسه منوچهری نزدیک مسجد قندی خانی آباد بود، بعداً به چهار راه گمرک نقل مکان کرد.) جای تأسف بود که از فردای آن روز لعنتی بیش از نیمی از شاگردها برای همیشه راه مدرسه را گم کردند و والدینشان هم ترک تحصیل بچه‌ها را به قبول آن وضعیت ترجیح دادند.پس از ماجراهای کشف حجاب و شلوار کوتاه میوه تلخ دیگری از این درخت حنظل به ما رسید و باز هم تعداد زیاد از دختران و پسران از کسب دانش باز ماندند. این فاجعه پیامد دستور تأسیس «مدارس مختلط» بود که می‌بایستی دختر و پسر، روی یک نیمکت و پشت یک میز و کنار هم بنشینند و درس بخوانند. به ذهن معیوبشان این طور رسیده بود که با این کار برگ دیگری به آلبوم«ترقّی» و «فرنگی شدن» ایران و ایرانی اضافه کرده‌اند تا از «قافله تمدن» عقب نمانیم.

آیا قبل حضرت آدم انسان های دیگری بودند؟ آیا تمدن داشتند؟

آیا قبل حضرت آدم انسان های دیگری بودند؟ آیا تمدن داشتند؟

 

روایات متعددی درباره انسان هایی قبل از حضرت آدم (ع) داریم که به وجود انسان هایی قبل از حضرت آدم دلالت می کند.

 

امام صادق(ع) فرموده اند: شاید شما گمان می‏کنید که خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آنها هستید.[۱]

 

همچنین امام باقر(ع) فرموده اند: خدای عز وجل از روزی که زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض کرده است) که هیچ یک از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده‏اند و خدای تعالی همه آنها را ازپوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد کرد و برای هر یک، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...[۲]

 

همچنین بعضی از مفسرین در ذیل آیه مربوط به اعتراض فرشته ها به خلقت انسان، احتمال علم فرشته ها، از سابقه موجودات قبلی ساکن در زمین سخن گفته اند:

 

«قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ[بقره/۳۰] گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مى ‏آورى که تباهى کنند و خونها بریزند؟»

 

در تفسیر نمونه می نویسد: «بعضى دیگر از مفسران معتقدند پیشگویى فرشتگان بخاطر آن بوده که آدم نخستین مخلوق روى زمین نبود، بلکه پیش از او نیز مخلوقات دگرى بودند که به نزاع و خونریزى پرداختند پرونده سوء پیشینه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!»[۳]

 

بنابراین از منظر دینی مسلم است که قبل از حضرت آدم (ع) انسان های دیگری بر روی کره زمین زندگی می کرده اند. اما درباره جزئیات زندگی آنها، باید دقت کنیم که این مسائل، یکی از مصادیق غیب است و ما به آن دسترسی نداریم. و نمی توانیم همه جزئیات را کشف کنیم. و باید به همان مقداری که در روایات بیان شده است، بسنده کنیم. یکی از مصادیقی که در روایات راجع به آن صحبت شده است، نسناسان است. که قبل از خلقت حضرت آدم (ع) نسل آن ها نابود می شود.

 

حضرت علی (ع) می فرمایند: وقتى که خداى متعال اراده کرد که خلقتى را به دست قدرت خود ایجاد کند، و این امر بعد از گذشت هفت هزار سال از خلقت جنّ و نسناس در زمین بود، آنگاه خداوند از طبقات آسمانها پرده برداشت و به ملائکه فرمود: به زمین بنگرید و اهل آن از جنّ و انس را ببینید، پس وقتى که نگاه کردند و اعمال معصیت آمیز آنها را دیدند، بر ایشان بسیار دشوار بود، آن وقت گفتند: پروردگارا تو عزیز و قادرى و اینها خلق ضعیف تو هستند که با روزى تو زندگى مى‏کنند ولى تو را نافرمانى و معصیت مى‏ نمایند و تو از آنها انتقام نمى ‏گیرى، وقتى که پروردگار سخن آنان را شنید فرمود: من مى‏خواهم در زمین جانشینى قرار دهم که حجت من در زمین من باشد، ملائکه گفتند: تو منزّهى از اینکه در زمین موجودى را بیافرینى که همان طور که جنّیان در زمین فساد مى‏ کردند، در آن فساد و و خونریزى کنند، پس این خلیفه را از ما قرار بده چون ما تو را معصیت و نافرمانى نکرده و تو را به ستایشت تسبیح مى‏گوئیم و تقدیس مى‏ نمائیم، آنگاه خداى عزّ و جل فرمود: همانا من چیزى را مى‏ دانم که شما نمى‏ دانید، اراده کرده ‏ام که به دست قدرت خود خلقى را بیافرینم، و از ذریّه او پیامبران و بندگان صالح و امامان هدایت یافته ‏اى قرار دهم و آنها را جانشینان خود بر خلقم در زمین قرار دهم و زمین خود را از لوث نسناس پاکیزه سازم و جنّیان عصیانگر را منتقل کرده و آنها را در هوا و در اقطار زمین سکونت دهم و بین آنها و خلقم حجابى قرار دهم.[۴]

 

نکته ای که باید به آن توجه داشت اینکه انسان های امروزی همه از نسل حضرت آدم (ع) هستند هیچ ربطی به نسل های قبلی انسان ها ندارد. و ظاهر آیات قرآنی به خوبی این مطلب را نشان می دهد. که در موارد مکرر انسان ها را با تعبیر "بنی آدم: خطاب قرار داده است:

 

«یا بَنِی آدَمَ [اعراف/۲۷] ای فرزندان آدم!»

 

و اینکه حضرت آدم (ع) نیز به نسل های قبلی ربطی ندارد و مستقل از آنها خلق شده است، نیز مطلبی روشن است. از جمله دلایل آن اینکه در آیه ذیل به عدم وجود پدر برای حضرت آدم (ع) و خلق آن از خاک اشاره می کند:

 

«إِنَّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ[آل عمران/۵۹] مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد.»

 

[۱]. کتاب توحید، ج ۱، ص ۲۷۷.

[۲]. خصال، ج ۲، ص ۶۵۲، ح ۵۴.

[۳]. تفسیر نمونه، ج‏۱، ص: ۱۷۴.

[۴]. علل الشرائع، ج‏۱، ص: ۱۰۵.

 

منبع : شهر سوال

روش بانک های بزرگ برای جذب منابع موسسات مالی

هادی نادرزاده استاد: به گزارش «اخبار بانک»، موسسات مالی و اعتباری و همچنین برخی از بانک هایی که خزانه ندارند ترجیح می دهند پول های خود را در بانک ها بصورت سپرده کوتاه مدت سپرده گذاری کنند.

موسسات مالی و بانک ها در هنگام نیاز به وجه نقد برای شعبه خود با کشیدن چک تحصیلدار خود را برای به بانک فرستاده و آن کارمند کار خزانه را برای موسسات مالی و همچنین بانک های کوچک انجام می دهد.

اما جالب است بدانید بانک ها بزرگ که دارای تعداد زیادی شعبه هستند برای جذب منابع و به اصطلاح خزانه شدن موسسات مالی و اعتباری، صندوق های قرض الحسنه و همچنین بانک های کوچک تر دست به روش های جالبی می زنند.

بانک ها بزرگ برای جذب و ترغیب موسسات برای افتتاح حساب در شعبه خود پیشنهاد پرداخت سود روزشمار بالاتر از قوانین بانک مرکزی را پیشنهاد می کنند.

از اوایل سال جاری که بانک مرکزی طی بخشنامه ای به کلیه بانک ها و موسسات مالی و اعتباری خواستار کاهش نرخ سود سپرده های روزشمار به ۱۰ درصد شد یک رقابت ناسالمی بین بانکهای بزرگ بوجود آمد.

این رقابت ناسالم به اینگونه بود که بانکهای بزرگ بیش از نرخ ۱۰ درصد مصوب بانک مرکزی به بانک ها کوچک و موسسات مالی و اعتباری پرداخت می کردند.

عملی که در ابتدا جدی گرفته نشده و به چالشی بین بانک مرکزی و بانک ها تبدیل نشد تا ابتدای شهریور ماه که بانک مرکزی مجددا طی بخشنامه دیگری از همه بانک ها خواست تمام حساب های کوتاه مدت خود را کاهش و به ۱۰ درصد برسانند.

جالب است بانک های بزرگ برای فرار از این قانون علاوه بر نرخ سود کوتاه مدت ۱۰ درصدی که در انتهای هر ماه به حساب افتتاح شده پرداخت می کردند یک یا دو روز بعد ما به تفاوت نرخ سود ۱۰ درصد و نرخ توافق شده (که معمولا ۲۰ درصد است) را به حساب واریز می کنند.

به این ترتیب ردپای کمتری برای این تخلف خود بر جا می گذارند به نظر می رسد بانک مرکزی باید به فکر بخشنامه دیگری برای این راه در رو بانک ها پیدا کند.

چرا زنان شاد نیستند؟

اخبار بد، مرگ یکی از عزیزان، بیماری، اخراج شدن از کار و …مثل شوک می‌مانند، وحشت می‌کنید و همه زندگیتان ناگهان رنگ عوض میکند. به نظر می‌رسد میزان شادی در زنان نسبت به مردان کمتر است ، به نظر شما علت اصلی آن چیست ؟ دلایل زیادی شامل مسایل اجتماعی، خانوادگی ، فرهنگی و…دراین امر دخیل هستند ،اما ما به بررسی برخی علل فردی شاد نبودن بانوان می‌پردازیم ، البته توجه داشته باشید که این مسئله درمورد همه خانم‌ها صدق نمی‌کند ولی باید این مشکل را بپذیریم تا برای حل آن راهکارهای درستی اتخاذ کنیم .
  
بر اساس نوشته‌هایِ دکتر الیزابت لومباردو نویسنده کتاب “یک تو یِ شاد : نسخه نهایی برای شاد بودن” هیچ دلیلی وجود ندارد که نا راحتی را به عنوان یک مسئله عادی بپذیریم. او شایع ترین موانع خوش بینی زنان را به همراه راهکارهای داشتن یک قلب شاد نام می‌برد .
 
موانع خوشحالی

دکتر لومباردو معتقد است که شادی خصلتی ذاتی نیست که مردم با آن به دنیا آمده باشند بلکه خوشحال بودن یک مهارت است.” برخی مردم توانایی‌های ذاتی بیشتری نسبت به بقیه دارند، مثلا بازی گلفِ یک کسی بهتر از دیگری است” او در ادامه توضیح می‌دهد :” اما اگر آموزش و تمرین به درستی انجام شود هر کسی می‌تواند مثلا در بازی گلف خود پیشرفت کند. در مورد توانایی خوشحال بودن هم این مسئله صدق می‌کند.”
مشکل بسیاری از خانم‌ها این است که آنها در دایره ای از افکار منفی گیر افتاد ه اند و هرگز این فرصت را نداشته اند که خوشحال بودن را تمرین کنند.از نظر دکتر لومباردو شایع ترین موانع خوشحال بودن خانم‌ها عبارت است از :
 
• سندرم ِ ” اگه فقط….”

خانم‌هایی که فکر می‌کنند “اکر فقط” این اتفاق افتاده بود آنها خوشحال بودند به دنبال یک عامل خارجی برای شاد بودن می‌گردند.” بساری از خانم‌ها این احساس را دارند که “اگه فقط من میتونستم—- اونموقع می‌تونستم خوشحال باشم.” جای خالی می‌تواند با “کم کردن وزن”،”بچه دار شدن”، “ترفیع گرفتن” و یا هر چیز دیگری پر شود. کارشناس خشنودی در ادامه می‌گوید ” اما خوشحال بودن یک امر درونی است و اگر ما برای خوشحال بودن به اتفاقات بیرونی وابسته باشیم ، تا زمان به دست آوردن آنها ناراحتیم و زمانی که آنها را به دست می‌آوریم تنها به مدت کوتاهی می‌توانیم شاد باشیم.” او همین طور یاد آور می‌شود که هر گاه این منبع خارجی خوشحالی به دست آمد ، زنان به دنبال “مورد” بعدی برای یافتن خوشحالی می‌گردند.
 
• مقایسه‌های غیر منصفانه:

بسیاری از زنان احساس رضایت از خود نمی‌کنند در نتیجه همیشه غمگین هستند برای اینکه خود را با دیگران مقایسه می‌کنند. دکتر لومباردو اضافه میکند “وقتی خودت را با شخص دیگری مقایسه میکنی از خودت نا امید می‌شوی چرا که به اندازه کافی باهوش،لاغر (قلمی)، پولدار، یا هر چیز دیگری…نیستی و در نتیجه هیچ وقت احساس خوبی نسبت به خودت نداری.”
 
• استفاده از کلمه “باید…”

دکتر لومباردو می‌گوید : چرخه دیگری از افکارمنفی زنان زمانیست که با خودشان فکر می‌کنند “باید ” خودشان یا دیگران این طور یا آن طور می‌بودند. زنانی که مدام به این فکر می‌کنند که بهتر بود فلان کار را می‌کردم…احساس گناهکار بودن و شکست خوردگی می‌کنند.علاوه برآن فکر کردن به اینکه بقیه باید این کار را انجام دهند یا این طور باشند (مثلا شوهرم باید بیشتر به من کمک می‌کرد) آنها را عصبی و دلخور می‌کند. کارشناس خوشحالی می‌گوید راه حل خیلی ساده است : ” کلمه “باید…” را از دایره لغات خود پاک کنید آن وقت می‌بینید که احساس بهتری خواهید داشت.”
 
غلبه بر موانعِ خوش بینی:

از خوشحالی خود در برابر تنش‌ها محافظت کنید ، شکی در این نیست که استرس می‌تواند خوشحالی شما را مختل کند اما برای دکتر لومباردو استرس توجیه خوبی برای خوشحال نبودن نیست. موارد زیر را مدنظرداشته باشید :
• حواستان به نیازهایتان باشد

اگر از خواب و خوراک کافی بهره مند شوید و ورزش کنید با بهترین شرایط فیزیکی آماده اید که استرس‌های خانه و کار را به خوبی مدیریت کنید.
 
• برنامه ای برای تفریح در نظر بگیرید

ناخن‌های خود را مانیکور کنید . به سالن ماساژ بروید.برای شام با همسر یا دوستِ خود بیرون بروید و هر کاری که باعث می‌شود به شما خوش بگذرد انجام دهید. یک برنامه منظم بچینید و آن را دنبال کنید. اگر بدانید که یک برنامه ِ تفریحی در آینده ای نزدیک دارید به شما کمک می‌کند تا شرایط استرس زا را به راحتی پشت سربگذارید.
 
• از کمال گرایی بپرهیزید ( وسواس را کنار بگذارید )

خودتان را در مضیقه قرار ندهید که حتما بهترین لباس‌ها را بپوشید ، بهترین ظروف را داشته باشید، و یا بهترین وسایل مدرسه را برای کودک خود بخرید. به جای فکر کردن به اینکه چه کاستی‌هایی دارید ، روی نقاط قوت خود و چیزهای زیبایی که دارید تمرکز کنید .
 
• برنامه‌های اضافی را کاهش دهید

لازم نیست که خود را وادار به انجام کاری کنید که به آن علا قه ای ندارید. روی فعالیت‌هایی که از انجامش لذت می‌برید تمرکز کنید و داشتن یک برنامه هفتگی را برای بهبود کیفیت خانواده در اولویت قرار بدهید.به زودی احساس درماندگی کمتری خواهید داشت و همان طور که با خانواده خود بیشتر رابطه برقرار می‌کنید میزان شادی خود را افزایش می‌دهید.
 
سر مشق شادی برای بچه‌های خود باشید

بدیهی است که کودکان آنچه را از والدین می‌بینند می‌آموزند. هر چقدر شما شادتر باشید بچه‌های شما هم می‌توانند خوشحال تر و سر حال تر باشند. دکتر لومباردو می‌گوید اینکه به کودکان خود بگویید که شاد باشند به تنهایی کفایت نمی‌کند شما باید خودتان شادی را برای آنها الگو سازی کنید. به آنها بیاموزید که چگونه اعتماد به نفس داشته باشند و آنها در قالب آنچه که هستند شاد خواهند بود. به آنها بیاموزید که چطور انعطاف پذیرو خوشبین باشند بدین صورت آنها می‌توانند از هر موقعیتی-حتی اگر اوضاع به خوبی پیش نرود- بهترینش را خلق کنند. مهم تر از همه اینکه سپاسگذاری را به آنها بیاموزید تا آنها روی بعد مثبت زندگی تمرکز کنند