ادبیات حاکم بر فضای عمومی کشور و مدیران آن به ویژه در دولت و مجلس چیست؟! ادبیات توسعه ای یا شعاری؟!
این یک سؤال راهبردی است اما یافتن پاسخ، کار سختی نیست ؛ کافی است به سخنرانی ها ، مصاحبه ها ، تیترها، سرمقاله ها و بیانیه ها توجه کنیم که آکنده از مفاهیم سیاسی و شعاری است و پر از ادعاهای ارزشی.
به محتوای اختلافات دولتمردان و مجلسی ها و فعالان سیاسی بنگریم که اساساً دعوایی بر سر مفاهیم توسعه ای ندارند ولی تا دلتان بخواهد درباره مفاهیم سیاسی مانند فتنه با یکدیگر بحث می کنند و این که آیا فلانی فتنه گر است یا نه؟ درباره این که اگر با فلان کشور مذاکره یا رابطه داشته باشیم ، عزت مان خدشه دار می شود هم کلی بحث بی حاصل می شود. درباره یک عکس یا یک مقاله که در یک روزنامه منتشر شده است هم می شود برای مدت ها بحث و جدل داشت و حتی پای وزیر و مجلس را هم به میان کشید، این که در گوشه ای از سالن اجرای یک کنسرت در فلان شهرستان هم چه اتفاقی افتاده نیز می تواند دستمایه خوبی باشد که تا مدت ها دعوا و جار و جنجال به راه انداخت و آن را موضوع اول کشور کرد و ... .
اما کمتر پیش می آید که در بین آقایان و خانم های مسؤول، این بحث به طور جدی در بگیرد که آینده نظام بازنشستگی در کشور چه خواهد شد چرا که بحث های سیاسی و جناحی و شعاری، اجازه نمی دهد که یادشان بیفتد 10 سال بعد، کل بودجه کشور باید صرف پرداخت حقوق بازنشستگان شود.
هیچ وقت دغدغه جدی این نبوده است که برای گذر از بحران بی آبی باید صنایع آب بر از دل شهرهای کویری و مرکزی به حاشیه خلیج فارس و عمان منتقل شود و ای کاش روزی می رسید که دعوا و اختلاف بر سر این موضوع و راهکارهای اجرایی اش بود!
اصلاً یادتان می آید که تا مدت ها اختلاف نظرها حول این موضوع باشد که برای نجات تالاب های کشور چه راهی را در پیش بگیریم؟
یا درباره نظام مالیاتی کشور و این که چه راه هایی برای عادلانه کردن سیستم مالیاتی داشته باشیم، بحث های فراگیر انجام می شود و تیتر یک رسانه ها به موافقان و مخالفان راه های پیشنهادی تبدیل می شود؟
چرا به جای دعواهای بیهوده سیاسی، تا کنون مجلسی ها بر سر این موضوع با یکدیگر درگیری فکری نداشته اند که چگونه می توانیم صادرات محصولات مبتنی بر IT مانند نرم افزار و بازی های رایانه ای را گسترش دهیم و درآمد ارزی قابل توجهی داشته باشیم؟
آیا شنیده اید که بحث اصلی مسؤولان این باشد که چگونه می توانیم بخشی از درآمد نفتی مان را در خارج سرمایه گذاری کنیم تا سودآوری مستمر برای کشور داشته باشد؟ مانند خرید سهام شرکت ها و معادن بزرگ، راه اندازی پمپ بنزین در خارج ، مشارکت در مجتمع های تولیدی و ... .
آخرین باری که موضوع اصلی کشور، به جای بحث های سیاسی و شعاری، این بود که "چگونه حمل و نقل ریلی را گسترش دهیم" کی بود؟
اصلاً یادتان هست که وقتی موضوع دانشگاه ها در میان است، به جای بحث هایی مانند این که "در فلان تجمع دانشجویی فلان شعار را دادند و باید برخورد شود"، موضوع اصلی بحث این باشد که چگونه می توانیم آخرین دستاوردها و تجربیات دانشگاه های برتر دنیا مانند هاروارد، آکسفورد، استفنورد و ... را به دانشگاه های کشور منتقل کنیم؟
فضای گفتمانی کشور ، متأسفانه فضای توسعه محور نیست و این علامت وحشتناکی است. نشانه ای از این است که عقلا در حاشیه اند و افراطیونی که تا نوک دماغ شان را بیشتر نمی بینند، گفتمان سازی می کنند و بازی را به دست گرفته اند. نان آنهان در همین دعواهای سیاسی و شعاری است اما هیزم تنوری که نان شان را می پزد، آینده کشور است.
عقلای کشور، خاموش نباشند و بدانند که اگر برخیزند و سخن بگویند، جامعه خسته از افراط و تشنه عقلانیت، در کنارشان خواهد بود زیرا مردم نیز نگران آینده فرزندان شان هستند.
ادبیات حاکم بر فضای عمومی کشور و مدیران آن به ویژه در دولت و مجلس چیست؟! ادبیات توسعه ای یا شعاری؟!
این یک سؤال راهبردی است اما یافتن پاسخ، کار سختی نیست ؛ کافی است به سخنرانی ها ، مصاحبه ها ، تیترها، سرمقاله ها و بیانیه ها توجه کنیم که آکنده از مفاهیم سیاسی و شعاری است و پر از ادعاهای ارزشی.
به محتوای اختلافات دولتمردان و مجلسی ها و فعالان سیاسی بنگریم که اساساً دعوایی بر سر مفاهیم توسعه ای ندارند ولی تا دلتان بخواهد درباره مفاهیم سیاسی مانند فتنه با یکدیگر بحث می کنند و این که آیا فلانی فتنه گر است یا نه؟ درباره این که اگر با فلان کشور مذاکره یا رابطه داشته باشیم ، عزت مان خدشه دار می شود هم کلی بحث بی حاصل می شود. درباره یک عکس یا یک مقاله که در یک روزنامه منتشر شده است هم می شود برای مدت ها بحث و جدل داشت و حتی پای وزیر و مجلس را هم به میان کشید، این که در گوشه ای از سالن اجرای یک کنسرت در فلان شهرستان هم چه اتفاقی افتاده نیز می تواند دستمایه خوبی باشد که تا مدت ها دعوا و جار و جنجال به راه انداخت و آن را موضوع اول کشور کرد و ... .
اما کمتر پیش می آید که در بین آقایان و خانم های مسؤول، این بحث به طور جدی در بگیرد که آینده نظام بازنشستگی در کشور چه خواهد شد چرا که بحث های سیاسی و جناحی و شعاری، اجازه نمی دهد که یادشان بیفتد 10 سال بعد، کل بودجه کشور باید صرف پرداخت حقوق بازنشستگان شود.
هیچ وقت دغدغه جدی این نبوده است که برای گذر از بحران بی آبی باید صنایع آب بر از دل شهرهای کویری و مرکزی به حاشیه خلیج فارس و عمان منتقل شود و ای کاش روزی می رسید که دعوا و اختلاف بر سر این موضوع و راهکارهای اجرایی اش بود!
اصلاً یادتان می آید که تا مدت ها اختلاف نظرها حول این موضوع باشد که برای نجات تالاب های کشور چه راهی را در پیش بگیریم؟
یا درباره نظام مالیاتی کشور و این که چه راه هایی برای عادلانه کردن سیستم مالیاتی داشته باشیم، بحث های فراگیر انجام می شود و تیتر یک رسانه ها به موافقان و مخالفان راه های پیشنهادی تبدیل می شود؟
چرا به جای دعواهای بیهوده سیاسی، تا کنون مجلسی ها بر سر این موضوع با یکدیگر درگیری فکری نداشته اند که چگونه می توانیم صادرات محصولات مبتنی بر IT مانند نرم افزار و بازی های رایانه ای را گسترش دهیم و درآمد ارزی قابل توجهی داشته باشیم؟
آیا شنیده اید که بحث اصلی مسؤولان این باشد که چگونه می توانیم بخشی از درآمد نفتی مان را در خارج سرمایه گذاری کنیم تا سودآوری مستمر برای کشور داشته باشد؟ مانند خرید سهام شرکت ها و معادن بزرگ، راه اندازی پمپ بنزین در خارج ، مشارکت در مجتمع های تولیدی و ... .
آخرین باری که موضوع اصلی کشور، به جای بحث های سیاسی و شعاری، این بود که "چگونه حمل و نقل ریلی را گسترش دهیم" کی بود؟
اصلاً یادتان هست که وقتی موضوع دانشگاه ها در میان است، به جای بحث هایی مانند این که "در فلان تجمع دانشجویی فلان شعار را دادند و باید برخورد شود"، موضوع اصلی بحث این باشد که چگونه می توانیم آخرین دستاوردها و تجربیات دانشگاه های برتر دنیا مانند هاروارد، آکسفورد، استفنورد و ... را به دانشگاه های کشور منتقل کنیم؟
فضای گفتمانی کشور ، متأسفانه فضای توسعه محور نیست و این علامت وحشتناکی است. نشانه ای از این است که عقلا در حاشیه اند و افراطیونی که تا نوک دماغ شان را بیشتر نمی بینند، گفتمان سازی می کنند و بازی را به دست گرفته اند. نان آنهان در همین دعواهای سیاسی و شعاری است اما هیزم تنوری که نان شان را می پزد، آینده کشور است.
عقلای کشور، خاموش نباشند و بدانند که اگر برخیزند و سخن بگویند، جامعه خسته از افراط و تشنه عقلانیت، در کنارشان خواهد بود زیرا مردم نیز نگران آینده فرزندان شان هستند.
برای طرح موضوع نیازی به انتخاب جملات تاثیرگذار جهت توصیف نیست. یک ترکیب دو واژه ای برای انتقال موضوع و به تامل واداشتن و درک کامل بحث از سوی مخاطب کافی است.
شهروند| طی چندسال اخیر با پدیدهای مواجه هستیم بهعنوان رشد تولیدات محصول ایرانی البته نه در داخل کشور بلکه در خاک چین. این موضوع که بهدلیل هزینههای بالای تولید در ایران شکل گرفته نوعی خروج سرمایه ایرانی محسوب میشود. نگاهی گذرا به مشکلات صنایع کشور بیانگر این حقیقت است که هزینه تمام شده تولید در ایران بسیار بالاتر از کشورهای دیگر و حتی کشورهای همسطح است. رشد تورم به همراه نوسانات قیمت ارز از مواردی است که قیمت تمام شده را در ایران بالا برده است. این افزایش قیمت تمام شده باعث شده تا برخی از تولیدکنندگان داخلی برای ادامه فعالیت و حیات ناچار باشند تا تحت برند خودشان در چین تولید کنند. مسلم است که این نوع تولید باعث کاهش نرخ اشتغال و خروج سرمایه از کشور میشود اما ظاهرا برخی از تولیدکنندگان برای ادامه فعالیت چارهای جز این ندارند. «شهروند» برای بررسی این موضوع با «محسن بهرامی ارض اقدس» عضو هیأت رئیسه اتاق بازرگانی و مشاور معاون اجرایی رئیسجمهوری گفتوگویی انجام داده که در ادامه میخوانید. طی چند سال اخیر رویهای در بخش تولید کشور شکل گرفته و آنهم تولید تحت برند ایرانی در کشور چین است. به نظر شما چرا این اتفاق رخ میدهد؟
این موضوع مدتهاست که جریان دارد و متاسفانه بسیاری از تولیدکنندگان داخلی به تولید در چین با برند ایرانی مبادرت میورزند. دلیل این موضوع این است که هزینههای تولید در کشور ما به اندازهای بالاست که میتوان گفت تولید در برخی موارد بهصرفه نیست. نرخ بالای تورم در ایران باعث شده تا هزینههای تولید نیز با افزایش همراه باشد اما در چین، نرخ تورم تک رقمی هزینههای تولید را کاملا پوشش داده و موجب شده تا قیمت تمام شده کالای تولیدی پایین بوده و تولید بهصرفه باشد.
هفته پژوهش نزدیک است . این هفته را به تمامی اهالی علمی و دانشگاهی و آموزش عالی کشور تبریک می گویم.
در این هفته ،کمی تامل لازم است که مدیریت پژوهش و پژوهش های دانشگاهی و پژوهش های علمی را بررسی مجدد بکنیم تا ببینیم چه چیزی بدست آورده ایم و چه چیزی قرار است بدست آوریم .
موضوع تبوتاب تالیف و انتشار مقالات علمی درکشور که با توجه به تعداد زیاد دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا در کشور بسیارقابل تامل است، تا به آنجا است که کمتر دانشجویی را در مقطع کارشناسی ارشد میتوان دید که ادعای داشتن حداقل یک مقاله چاپ شده در مجلات ISI را نداشته باشد یا در تکاپوی ارائه آن نباشد.
این جریان رو به رشد ارائه مقالات در میان دانشجویان و بعضا برخی استادان، بیشتر شاید به این دلیل است که داشتن این مقالات، امتیازی بزرگ جهت پذیرفته شدن در مقطع دکترا یا ارتقای رتبه علمی به حساب میآید. دانشجویان باپرداخت پول به موسساتی که در پاسخگویی به این نیاز عرضه شده در بازار به وجود آمدهاند و ادعا میکنند در کمترین زمان ممکن مقاله را در نشریات معتبر به چاپ میرسانند، مقاله سفارشی خود را تهیه و بهعنوان یک مدرک علمی ارائه میکنند. با نظر به وضع موجود و توجه به جایگاه بنیادین فضای علمی و آکادمیک در توسعه کشور، باشگاه اقتصاددانان با طرح سوالات زیر به آسیبشناسی این موضوع پرداخته است:
1. عمده دلایل به وجود آمدن این وضعیت در فضای علمی کشور چه میتواند باشد؟
2. چه راهکارهایی از سوی دانشگاهیان و سکانداران فضای علمی کشور میتواند برای پایان دادن به وضع موجود ارائه شود؟
آنچه که در اولین نگاه به این موضوع به ذهن می رسد امتیازات مرتبط با این مساله برای دانشجویان و اعضای علمی و بحث پذیرش و ارتقاء رتبه است که سیستم آموزش عالی از این گروه انتظار دارد ارائه نمایند و این همان می شود که به قول استاد بزرگوار جناب آقای دکتر یمنی مقاله را به «هر صورت نوشتن و به هر نحو نوشتن » و به هر نحو چاپ کردن تعبیر کنیم. نه ایده ای نه خلاقیتی و ....
اینجا نظرات را ببینید :
جایگزینی مجلات داخلی به جای خارجی
دکتر حمید شهرستانی استاد دانشگاه اوهایو
دکتر حمید عبدالهیان عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
مقاله منتشر کن یا نابود شو!
پروفسور علیاکبر صبوری استاد بیوفیزیک دانشگاه تهران