همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

منافقین خلق هم نوا با افراطیون غربی

منبع: انجمن نجات مرکز فارس| شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۳ چاپ

در حالی که رهبر منافقین خلق – مریم رجوی – غرب را برای اعمال تحریم های بیشتر علیه ایران فرا می خواند ، سر دسته ی مواجب بگیرانش در کنگره ی امریکا متقاضی تحریم های بیشتر برای تحت فشار قرار دادن ایران است. این لشکرکشی امریکا – منافقین در کنار تبلیغات اسراییل علیه ایران ، جبهه ی افراطیون را شکل می دهد.

بلافاصله پس از تمدید گفتگوها میان ایران و 1+5 به مدت هفت ماه ، مریم رجوی شروع کرد به نکوهش غرب برای این که در قبال ایران به اندازه ی کافی سرسخت نبوده است . بنابر اظهارات رجوی ،" اعمال سخت گیری و تنگ کردن حلقه ی تحریم ها " تنها راه معامله با جمهوری اسلامی است که باید با حمایت از منافقین خلق به عنوان تنها جایگزین برای حکومت ایران پیگیری شود.

در سوی دیگر دنیا ، مواجب بگیران رجوی کمپین خود برای کارشکنی در مذاکرات هسته ای به راه انداخته اند. به گزارش رویترز " حتی پیش از آن که جوهر توافق وین برای تمدید گفتگوها خشک شود ، دیرباوران واشنگتن به دنبال تحریم های بیشتر برای اعمال فشار بر سران ایران بودند."

لابی قدرتمند اسراییل در امریکا با عنوان " کمیته ی امور عمومی اسرائیل امریکایی " (ایپک ) که همواره یکی از با نفوذترین لابی های واشنگتن تلقی می شود ، از کنگره خواست که تحریم ها را افزایش دهد. بیشتراعضای ایپک در میان حامیان منافقین در کنگره نیز دیده می شوند. نام های مشترک بسیاری در فهرست مواجب بگیران ایپک و منافقین به چشم می خورد که مهم ترین آن ها سناتور رابرت منندز ، لیندسی گراهام و کارل لوین هستند.

این سه نماینده ی کنگره در فهرست حامیان منافقین خلق قرار دارند که با گرفتن مبالغ هنگفت به عنوان حق الزحمه ی سخنرانی و هزینه های سفرهای لوکس برای شرکت در گردهمایی های منافقین ، همواره تصاویر و ویدیوهای سخنرانی هایشان به نفع فرقه ی رجوی در رسانه های سازمان قابل دسترسی است.

به گزارش رویترز، سناتور رابرت منندز ، رئیس کمیته ی روابط خارجی سنا از حزب دمکرات هر چند که بلافاصله متقاضی تحریم های جدید نبود اما گفت:" چرخه ی مذاکرات و تمدید شدن آن ، همزمان با برداشتن بخشی از تحریم ها موفق نبوده است."

مخالفان حکومت ایران از جمله منافقین خلق و جنگ طلبان اسرائیلی – امریکایی سعی می کنند این حقیقت را نادیده بگیرند که برنامه ی تسلیحات هسته ای ایران اساساً داستانی ساختگی است که سازمان جاسوسی اسراییل جعل کرد ومنافقین خلق منتشر کرد. روزنامه نگار و محقق مشهور امریکایی گرث پورتر این موضوع را کاملاً مورد تحقیق و مطالعه قرار داده است و به این نتیجه رسیده است که " شواهد " کلیدی که درباره ی برنامه ی هسته ای ایران از طریق فرقه ی منافقین منتشر شد ، تولید اسرائیل بود.

پورتر شرح می دهد که نقش منافقین خلق در انتقال اسناد کذایی نشان می دهد که منشاء اسناد اسراییل است و منافقین خلق چندین سال است که مشتری اطلاعاتی اسراییل است برای " شستشوی گزارش های جاسوسی و رساندن آن به آژانس بین المللی انرژی اتمی."

علاوه بر این ها، در نوامبر سال 2007، در گزارش ارزیابی شانزده نهاد اطلاعاتی امریکا اعلام شد که " ایران از سال 2003 برنامه ی تسلیحاتی هسته ای را متوقف کرده است." با توجه به آنکه ایران هرگز به دنبال سلاح هسته ای نبوده است – دست کم با استناد به اسناد خود دولت امریکا – بدیهی است که ادعاهای اثبات نشده ی منافقین و اسراییل درباره ی برنامه ی هسته ای ایران تنها منبع همه ی پروپاگاندای فریب کارانه علیه ایران است.

در حالی که رهبر منافقین خلق همه ی تلاش خود را به کار بسته است تا کیش شخصیتی خود را به عنوان جایگزین سکولار دمکراتیک جمهوری اسلامی جا بزند ، منتقدین نقطه ی مقابل این ادعاها را دریافته اند. هالی داگرس در هافینگتن پست با استناد به گزارش موسسه ی رند برای وزارت دفاع امریکا عدم صداقت مریم رجوی و حامیانش را اثبات می کند. وی می نویسد :"چنان که در گزارش رند آمده است علیرغم انکارها، رفتار منافقین خلق نقطه ی مقابل ادعاهایشان است. استخدام نیرو با فریب افراد، انزوای عاطفی ، فشار جمعی شدید ، کار اجباری ، زندان ، عدم امکان خروج ، کنترل جنسی ، محرومیت از خواب و سوءاستفاده ی جسمی از جمله ی این رفتار ها هستند."

داگرس متذکر می شود که منافقین خلق علیرغم ادعاهایشان هیچ پایگاه مردمی در ایران ندارند و شعارهایشان هرگز بازتاب آمال و آرمان های ملت ایران نبوده است . او می نویسد:" منافقین خلق نه تنها به خاطر همدستی با صدام حسین در طول هشت سال جنگ با عراق – که توهینی بود به ملی گرایی مردم ایران – بلکه به دلیل موضعش درباره ی برنامه ی هسته ای ایران ، چیزی که میانگین ایرانی ها حق مشروع خود می دانند، حمایت مردمی در ایران را از دست داد ."

مریم رجوی و حامیانش باید بفهمند که عزمشان برای کارشکنی در گفتگوهای هسته ای و دیپلماسی با ایران ، هرگز در راستای آرزوهای مردم ایران برای استقلال و امنیت نبوده و نیست و نخواهد بود.

مزدا پارسی

شفق: برای بازگشت به تبریز شرط و شروط دارم/مردم باید من را بخواهند!

تماس یا صحبتی در این رابطه نبوده است. من هم شنیده‌ام گویا یک برنامه تلویزیونی در تبریز نظرسنجی گذاشته و بیشترین رأی را من آورده‌ام.

مدیرعامل سابق باشگاه تراکتور‌سازی تبریز تمایل دارد به این باشگاه برگردد چراکه تراکتورسازی را خانه خودش می‌داند، اما هنوز برای بازگشت او به تراکتور سازی تماسی گرفته نشده تا تمایلش را برای بازگشت به خانه اش اعلام کند.

گفت‌وگوی ناصر شفق با خبرنگار ایلنا را در زیر می خوانید:
بحث بازگشت شما به تراکتورسازی مطرح شده، در این رابطه صحبت می‌کنید؟
هنوز اتفاق خاصی نیفتاده و خودم هم این خبرها را شنیده‌ام، اما تماس یا صحبتی در این رابطه نبوده است. من هم شنیده‌ام گویا یک برنامه تلویزیونی در تبریز نظرسنجی گذاشته و بیشترین رأی را من آورده‌ام.

شما برای بازگشت به تراکتور سازی تمایل دارید؟
چون تماسی نداشته‌اند، نمی‌شود در این رابطه اظهارنظر کرد. اول باید تماس بگیرند و بعد صحبت کنیم، اما اگر پبشنهاد بدهند، حتما تمایل خودم را اعلام خواهم کرد. من دلم صددرصد آنجاست چون تراکتورسازی خانه ما است و آدم همیشه دوست دارد در خانه خودش باشد.

اگر پیشنهاد شود، شرط وشروطی برای بازگشت به تراکتورسازی تبریز دارید؟
شرط اول من این است که مردم من را بخواهند و شرط دوم اینکه مسئولان حمایت کنند. تیم‌هایی که در استان‌ها فعالیت می‌کنند همواره نیازمند حمایت مسئولان استانی هستند به خاطر اینکه زیر ساخت‌های فوتبال در اختیار دولت است و باید مسئولان استانی حمایت کنند.

فکر می‌کنید تراکتورسازی امسال در آسیا نتیجه می‌گیرد؟
پیش بینی نتیجه در فوتبال کار خیلی نرمالی نیست که بتوانیم بگوییم چه اتفاقی می‌افتد، اما تراکتورسازی شرایط بالندگی و اوج گرفتن را دارد، چون مربی جوان و جسوری دارد که می‌تواند نتایج غیر قابل پیش‌بینی بگیرد. تراکتورسازی بازیکنان جوان و با انگیزه‌ای دارد و البته بعضی از بازیکنان هم از زمان ما در تیم هستند و ترکیبی از جوان‌ها و با تجربه‌ها در تیم حضور دارند.

گروه تراکتور سازی را چطور می بینید؟
گروه تراکتور‌سازی گروه خوبی است و 2 تیم در این گروه برای اولین بار است که در آسیا بازی می‌کنند و فکر می‌کنم تراکتورسازی این توان را دارد که از گروه خودش صعود کند و اگر بتواند در گروهش اول شد، در مرحله‌بعدی که حذفی است، میزبان خواهد بود و میزبانی کمک می‌کند تا به جمع 8 تیم برتر آسیا برسد.

رمانتیسیسم (با آر کوچک) ایرانی؟!

یکی از بچه‌ها نوشته بود وظیفة همة ماست که به این وضع عکس‌العمل نشان بدهیم. آن لحظه مطمئن نبود عکس‌العمل چه باید باشد. اطلاعات بیشتری لازم داشتم و حتی هنوز احساساتم با منطقم هماهنگ نمی‌شد. اما حالا که زمانی گذشته و بیشتر فکر کرده‌ام می‌بینم درست است. ما باید نسبت به حوادث اطرافمان عکس‌العمل نشان بدهیم؛ خصوصاً دربارة اخلاقیات. این بی‌عکس‌العملی ما دارد همه چیز را عادی می‌کند. دیگر انگار عجیب نیست اگر حتی فجیع‌ترین اتفاقات بیفتد. ما وقت نداریم و کلاه خودمان را چسبیده‌ایم. یک روز هم برای ما اتفاق می‌افتد و آن وقت هیچ کس دیگری وقت ندارد و برایش مهم نیست... این چیزی نیست که هیچ کدام از ما بخواهیم.

سرتان را درد آوردم. بگویم قضیه چیست! چند مسئله است که باید اینجا بنویسم که از رسوایی اخلاقی و علمی این روزهای دانشکده‌های ادبیات و علوم انسانی شروع می‌شود تا اوضاع و حرف‌های دانشجوهای خودم!

لابد شما هم شنیده‌اید که معلوم شده دو سه تا از بهترین استادان علوم انسانی کتاب‌ها و مقاله‌های‌شان را از جایی دزیده بوده‌اند. خوب است بدانید این حرف را دارند با سندیت می‌زنند و این طور نیست که بگوییم فقط میزان نقل‌قول‌هایی که به کار برده‌اند زیاد بوده، یا ارجاع‌دهی‌شان درست نبوده. نه! اینها مثلاً کتابی را ترجمه کرده‌اند، عیناً واو به واو همان را با نام خودشان به عنوان مؤلف چاپ کرده‌اند! این را اول ظاهراً یک مجلة خارجی متوجه شده و نوشته، بعداً دانشجویان این استادان خودشان رفته‌اند و چک کرده‌اند، دیده‌اند بله! اوضاع خیلی بدتر از این مسائل است... و حالا کم کم دارد زنجیره‌ای از این دست بررسی‌ها (که البته کار آسانی هم نیست) صورت می‌گیرد. پیش‌بینی بیشتر ما این است که اوضاع از یکی دو تا خیلی خراب‌تر است. ما خودمان خیلی‌ها را می‌شناختیم که با همین شیوه استاد تمام شده‌اند، کتاب‌شان جایزه گرفته و خلاصه بارشان را بسته‌اند. همین که به اندازة کافی تعجب نکرده‌ایم، شاید زمینه را برای دیگران باز گذاشته که همین راه‌ را امتحان کنند...

عجیب این است که بیشتر افراد وقتی این حرف‌ها را می‌شنوند، اول خنده‌شان می‌گیرد، بعد توجیه می‌کنند و در نهایت هم می‌گویند در رشتة خود ما هم فلان و چنان! و هیچ کس تعجب نمی‌کند‍ این یعنی اوضاع اخلاقیات در جامعة تحصیل کردة ما، و آن علوم انسانی ما، که داعیة روشنفکری و اصلاح جامعه را دارند، آن‌قدرها هم خوب نیست...

ولی چرا؟!

چرا آن استادی که به زعم بیشتر دانشجویان فلسفه از بهترین‌های گروه فلسفة دانشگاه تهران است باید چنین خبطی بکند؟ چرا باید ترجمة کار دیگری را به نام خودش بزند؟ او که کلاس‌های درسش آن‌قدر موفق است که بچه‌ها می‌گویند از باسوادترین‌ استادان فلسفه است؛ حتی همین حالا که این رسوایی پیش آمده. و به هر حال در این همه سال باورپذیر بوده که او چنین شاهکارهایی را خلق کرده باشد. 

به نظر من او به جایگاه خودش قانع نبوده. این یعنی اگر این بی‌اخلاقی‌ها را مرتکب نمی‌شده نمی‌توانسته به جایگاهی که خودش انتظار دارد برسد. حالا یا خودش طمع بیشتری داشته یا ما از او توقع بیشتری داشته‌ایم که برایش ممکن نبوده...

استادی که وقتش را به تدریس به این جوانان پر شر و شور امروزی می‌گذراند، آیا باید دانشمند بلامنازع جهانی باشد تا مورد احترام باشد؟ دانشمندان بلامنازع جهانی، و در این مورد فیلسوفان بزرگ، چه قدم‌هایی را برداشته‌اند و چه مقدماتی را طی کرده‌اند تا به این نقطه رسیده‌اند؟ آیا جامعة ما چنین شرایطی را برای هیچ کسی ممکن کرده‌ که چنین توقعاتی از افراد دارد؟ آیا ما بلد نیستیم از چیزهای کوچک لذت ببریم؟ یا آن قدر مهارت و حوصله نداریم که بتوانیم مراحل مختلف پیشرفت را طی کنیم و در آخر با بالاتر رفتن حتی یک پله از خودمان راضی باشیم و از کارمان لذت ببریم؟ چرا بیشتر ما می‌خواهیم یک شبه ره صدساله را طی کنیم؟ 

شاید این طور است که ما ایرانی‌ها واقع‌بینی‌مان را از دست داده‌ایم. ما بیشتر چیزها را یا بسیار بزرگ می‌کنیم یا بی‌نهایت کوچک! ما خیلی کمتر می‌شود برای به دست آوردن چیزی زحمت بکشیم. بیشتر دوست داریم حرکتی بکنیم و همه را انگشت به دهان بگذاریم. خیلی وقت‌ها نمایشی زندگی می‌کنیم و در اکثر مواقع یادمان بلد نیستیم از موقعیتی که داریم لذت ببریم.

در قضاوت دیگران هم اوضاع‌مان بهتر نیست. افراد برای بیشتر ما یا اسطوره هستند یا منفورند! هیچ آدم خاکستری را نمی‌توانیم در خیال‌مان بپرورانیم...

یکی از دانشجویانم هست که مدتی در خارج زندگی کرده و زبان انگلیسی‌اش هم بسیار خوب است. شخصیت جالب و فعالی دارد. اما راستش این است که گاهی به جایگاه خودش قانع نیست! دوست دارد توجه بیشتری جلب کند. برای همین داستان‌های بسیاری دربارة ماجراهایش در نوشتن یک رمان انگلیسی زبان برای یک ناشر مشهور خارجی را برای هم‌کلاس‌هایش تعریف می‌کند و دلیل درس نخواندن و توفیقش در رشتة خودش را مشغول بودن به نوشتن همین رمان مطرح می‌کند. از آنجا که از این موارد کم ندیده‌ام می‌دانم که آیندة موفقی درانتظارش نیست. آینده‌ای که بی‌اعتمادی و بدبینی این بچه را با خود خواهد داشت و آیندة تلخی که شاید این بچه از عدم کامیابی در درس و علائقش برای خودش رقم خواهد زد... 

شاید به خاطر آن همة‌ علاقه‌ای که به این دانشجو دارم، نمی‌توانم بی‌تفاوت از کنارش رد شوم. واقعاً چرا ما باید این همه بلندپرواز، خیالاتی و رمانتیک فکر کنیم؟ 

«لعن الله قاتلیک یا اباعبدالله الحسین»

علامه امینی تعریف کرده است که:

مدتها فکر می‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟

و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگیِ حضرت سیدالشهدا (ع) را چگونه به او می‌دهد؟

 

 

ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهدا(ع) است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی‌گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد.
حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می‌نمودم، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت، چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند، او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند.
به حضور امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هر عذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم.

«لعن الله قاتلیک یا اباعبدالله الحسین»