آغوش عشقم, آخرین سرپناه من
در آغوش توام ، رفته ام به رویاهایم ، خواب نمانده ام از این احساسم ، در این خواب و بیداری ، لذت در کنار تو بودن را درک میکنم ،هیچگاه این سرپناه گرم را ترک نمیکنم ، من از عشق نگاه تو خیره شده ام به چشمانت ، هیچگاه برای دیدنت لحظه ای را از دست نمیدهم!
در آغوش توام ، آرام تر از همیشه ، و ای کاش میشد که همیشه اینجا بمانم، آغوشت را آخرین سرپناه خودم بدانم، اگر عمری باقی نمانده ، در آغوش تو بمیرم…
همینجا میمانم ، همینجا تمام حرفهای دلت را میخوانم، و همینجاست که میدانم مرا دوست داری ،خیالم راحت است هیچگاه تنهایم نمیگذاری
میروم به اعماق خاطره هایمان ، چه صبری داد به ما عشقمان …
گذشتیم با هم از سردی لحظه ها ، رسیدیم به آخر خط همه غمها ، رها شدیم از هر چه غصه بود ، آخر سر شدیم یکی از شیرین ترین قصه ها!
در آغوش توام ، رفته ام به رویاهایم ، خواب نمانده ام از این احساسم ، در این خواب و بیداری ، لذت در کنار تو بودن را درک میکنم ،هیچگاه این سرپناه گرم را ترک نمیکنم ، من از عشق نگاه تو خیره شده ام به چشمانت ، هیچگاه برای دیدنت لحظه ای را از دست نمیدهم!
مرا بگیر و رهایم نکن ، اگر هم خواستم ناخواسته لحظه ای پرواز کنم ، مرا پر پر کن، من به عشقمان شک ندارم ، من که جز تو کسی را ندارم ،پس اسیرم کن تا همیشه ، این لحظه هیچگاه بهانه ای نمیشود از اینکه زندانم در قلب مهربان تو!
لبریز از عشقم ، خالی از هر نیازی ، به سوی آنچه که آرزویش را دارم ، به سوی تو می آیم که تنها آرزوی منی !
رو به سرچشمه روشنی ها ، دنیای من تاریک میشود اگر نباشی …
در آغوش توام ، شعر با تو بودن را برایت میخوانم ، شعری که با من و تو آغاز میشود، من و تو یک روز با هم میرویم اما شعر با تو بودن هیچگاه تمام نمیشود
بی حب تو غم از دل ما پا نمیشود
راضی خدا بدون تو از ما نمیشود
هرکس خدا از او نشود راضی، ای رضا
راضی ز کارش حضرت زهرا نمیشود
نیمه شب و حریم تو و بزم اشک و آه
اینجا غریب، پیش تو تنها نمیشود
هرکس بدون اذن بیاید به محضرت
بی اذن مادرت گره اش وا نمیشود
اشکی که با حضور، نریزد در این حرم
با دست مهربان تو امضا نمیشود
هرکس مریض گشته شفایش فقط تویی
اینجا طبیب، مثل تو آقا نمیشود
در کنج کنج صحن و سرایت نوشته است
اینجا کریم، غیر تو پیدا نمیشود
رضاباقریان
از درد کهنه ای که مداوا نمیشود
یا میشود گلایه کنم یا نمیشود
اینک سلام حضرت عیسی تر از مسیح
لطفت نگو که شامل ماها نمیشود
ای من فدای پنجره فولاد چشمهات
از بغض من چرا گرهی وا نمیشود؟
یوسف ترین عزیز !مرا تا خودت بخوان
هرچند این غریبه زلیخا نمیشود
امضا:کسی که با همه ی ریزنقشی اش
در بیکران چشم شما جا نمیشود
مریم اخوان طاهری
*********************
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – سید حسن رستگار
باید غبار صحن تو را طوطیا کنند
« آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند»
هو هوی باد نیست که پیچیده در رواق
خیل ملائکند رضا یا رضا کنند
بازار عاشقان تو از بس شلوغ شد
ما شاعرت شدیم که مارا سوا کنند
«هر گز نمیرد آنکه دلش» جلد مشهد است
حتی اگر که بال و پرش را جدا کنند
هر کس به مشهد آمد و حاجت گرفت و رفت
او را به درد کرببلا مبتلا کنند
دردی عظیم و سخت که آن درد را فقط
با یک نگاه گوشه ی چشمت دوا کنند
از آن حریم قدسی ات آقای مهربان
«آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کنند»
سید حسن رستگار
**
برگرفته از وبلاگ حسینیه
***********************
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – علی اکبر لطیفیان
دل همیشه غریبم هوایتان کرده است
هواى گریه پایین پایتان کرده است
وَ گیوههاى مرا رد پاى غمگینت
مسافر سحر کوچه هایتان کرده است
خداش خیر دهد آن کسى که بال مرا
کبوتر حرم باصفایتان کرده است
چگونه لطف ندارى به این دو چشمى که
کنار پنجره هایت صدایتان کرده است ؟
چگونه از تو نگیرم نجات فردا را
خدا براى همینها سوایتان کرده است
چرا امید ندارى مدینه برگردى
مگر نه آنکه خدا هم دعایتان کرده است
میان شهر مدینه یگانه خواهرتان
چه نذرهاى بزرگى برایتان کرده است
تو آن نماز غریب همیشهها هستى
که کوچههاى خراسان قضایتان کرده است
سپیدهاى و به رنگ شفق در آمدهاى
کدام زهر ستم جابجایتان کرده است
علی اکبر لطیفیان
**
از وبلاگ نود و پنج روز باران
***********************
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – هادی جانفدا
به روشنای تو زل میزند سیاهی ها
شبیه غبطه ی جامانده ها به راهی ها
بجز سلام به تو ، آن هم اکثرا از دور
چه کرده ایم در این عمری از تباهی ها؟
به پیشگاه شما سر به زیر می آیم
به سربلندترین شکل عذرخواهی ها
دو لنگه درب حرم باز ، مثل آغوشت
همیشه هست پذیرای بی پناهی ها
ازین به بعد ندارند تاب دریا را
که خواب حوض تو را دیده اند ماهی ها
که سنگفرش تو از جنس چشم آهوهاست
و خاک پای تو اکسیر خوش نگاهی ها
دوباره باید ازینجا به جاده زل بزنم
همان حکایت جامانده ها و راهی ها
هادی جانفدا
**********************
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – علی اکبر لطیفیان
مقیم حرم
خاک حرم رسید ، دوا نیز داده شد
آب حرم رسید، شفا نیز داده شد
ما طور خواستیم مقیم حرم شدیم
ما جلوه خواستیم ، خدا نیز داده شد
اصلا بهانه هاست که ما را می آورد
با دادن بهانه ، بها نیز داده شد
هر جا اگر به خواسته ها لطف می شود
در این حرم نخواسته ها نیز داده شد
از بس کریم بود که درهم خرید و رفت
در ازدحام ، حاجت ما نیز داده شد
اصلا به خواهش کم ما اکتفا نکرد
ما سنگ خواستیم ، طلا نیز داده شد
گفتم رضا، عطای حسینی نصیب شد
گفتم حسین ، امام رضا نیز داده شد
میخواستم به مشهد تو راهی ام کنند
دیدم برات کرببلا نیز داده شد
علی اکبر لطیفیان
**
برگرفته از وبلاگ نود و پنج روز باران
***********************
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – علی اکبر لطیفیان
بهر حاجات اگر دست دعا برخیزد
دلبری هست به هر حال به پا برخیزد
لطف آقای خراسان ز همه بیشتر است
هر زمان از دلِ پُر درد صدا برخیزد
آه در سینه ی عشاق به هم مرتبطند
وقت نقاره زدن ناله ی ما برخیزد
جرأتش نیست کسی حرف جهنم بزند
گر پیِ کار ِ گنهکار ز جا برخیزد
زائر آن است که در کوی تو اُتراق کند
آنکه در عرش نشسته ست چرا برخیزد؟
تا به دستِ کرم تو به نوایی نرسد
از سر ِ راه محال است گدا برخیزد
بر سر خاکم اگر آهوی تو گریه کند
از تمام جگرم بانگ رضا برخیزد
حرمت زودتر از کعبه مرا حاجی کرد
حج ما آخر ذی القعده به پا برخیزد
علی اکبر لطیفیان
**
برگرفته از وبلاگ من غلام قمرم
***********************
اشعار امام رضا(ع) – موضوع آزاد – علی اکبر لطیفیان
تو حسین منی
هنوز حال و هوایی که داشتم دارم
هنوز طبع گدایی که داشتم دارم
برای گمشدگان یک چراغ روشن کن
نیاز به راهنمایی که داشتم دارم
بساط شاه و گدا در کنار هم پهن است
کنار جایِ تو جایی که داشتم دارم
همان گدای قدیمی که داشتی داری
همان امام رضایی که داشتم دارم
حرم نگو،عتبات است،تو حسین منی
هنوز کرب و بلایی که داشتم دارم
علی اکبر لطیفیان
ادامه ی مطلب
امن آهو
کاش من یک بچه آهو می شدم
می دویدم روز و شب در دشتها
توی کوه و دشت و صحرا روز و شب
می دویدم تا که می دیدم تو را
کاش روزی می نشستی پیش من
می کشیدی دست خود را بر سرم
شاد می کردی مرا با خنده ات
دوست بودی با من و با خواهرم
چونکه روزی مادر م می گفت تو
دوست با یک بچه آهو بوده ای
خوش به حال بچه آهویی که تو
توی صحرا ضامن او بوده ای
پس بیا من بچه آهو می شوم
بچه آهویی که تنها مانده است
بچه آهویی که تنها و غریب
در میان دشت و صحرا مانده است
روز و شب در انتظارم پس بیا
دوست شو با من مرا هم ناز کن
بند غم را از دو پای کوچکم
با دو دست مهربانت باز کن
متاسفانه با پیشرفت علم و راحتی ما مردم خصوصا ما مسلمانان به همین اندازه که علم پیشرفت می کند ما مسلمانان هم از خدا داریم دور و دور تر می شویم. و انگار نه انگار که سفر دور و دراز و سخت آخرت رو در پیش داریم. باید توشه ای برای خود آماده کنیم. مگر لذت و خوشی این چند سال دنیا اینقدر ارزش دارد که تو جهنمی که تمومی نداره بسوزیم و هر روز هزاران بار آرزوی مرگ کنیم. و اون موقع پشیمونی هیچ سودی نداره.
--------------------------------------
این فیلم مربوط به یک جوان هجده ساله (۱۸) عمانی است که جسدش بعد از سه ساعت از قبر به خاطر کالبد شکافی نبش قبر گردید. . این جوان زیبا که موهای سیاهی چون تاریکی شب داشت بعد از جنگ با رفقایش کشته شده و بعد از سه ساعت دفن از قبرش کشیده شد به این فکر که او به حالت اولی خود باقی خواهد بود ولی عذاب خداوند متعال بسیار سخت است زیرا بعد از کشیدن جسد دیدند که جسدش کاملآ از شدت عذاب قبر تغییر نموده، موهایش سفید شده و رنگش سبز شده و کاملآ تغیر نموده بود، وقتی از خانواده اش درباره عملش پرسیدند گفتند نماز نمیخواند و به شنیدن موسیقی زیاد علاقه داشت.
قرآن عظیم الشان میفرماید که عذاب خداوند متعال بسیار سخت است
یَجْعَلُ الْوِلْدَانَ شِیبًا ﴿١٧﴾ (ترس و هراس آن) کودکان را پیر میسازد . سوره الزمر
نخستین چیزیکه در روز قیامت از آن سوال میشویم نماز است. نماز ستون دین است.
پیامبر (ص) در مورد دو شخصی خبر داد که در قبر عذاب میشوند یکی آنها سخن چین و دیگرش لباسش را از بولش محافظت نمیکرد زیرا سخن چین سبب دشمنی بین مردم میگردد اگر چه راستگو باشد و کسیکه نماز نمیخواند متوجه پاکی لباسش از بول نمیشود. بناء عذاب سخت برای بی نمازان داده شده است. کسیکه نماز نمیخواند با خداوند (ج) صحبت نمیکند زیرا نماز خواندن سخن گفتن با خداوند متعال است و کسیکه در تمام عمر با خداوندمتعال سخن نگوید، در حقیقت با خداوند متعال دشمنی میکند و در وقت مردن خداوند متعال بر او قهر میکند و عذاب قبر به سبب غضب خداوند متعال بر انسان میباشد.
خواهران و برادران مسلمان!
او یک جوان ۱۸ ساله بود ولی بعد از سه ساعت دفن موهایش سفید شده و حتی نظر کردن به رخسارش وحشتناک است.خداوند متعال متعال او را عفو نماید.
شما میدانید تکرار سخن و شنیدن الفاظ ناجایز بالاخره به قلب انتقال میشود
(اذا تکررالکلام علی اللسان استقرفی القلب) هر گاه سخن در زبان زیاد تکرار شود در قلب مینشیند.
توبه کنیم قبل از اینکه در لابراتوار قبر تجزیه شویم. بیائید قبل از اینکه عین الیقین به مشاهده چشمان دوزخ و عذاب را ببینیم به (علم الیقین) با علم و فهم عذاب خداوند متعال را بدانیم و از عذابش به خوده خداوند متعال پناه ببریم.خدایا متعال ما از عذاب قبر به خودت پناه میبریم.
جزای بی نمازان:
بی نماز مکن که بد کار است *** که خالق از بی نماز بی زار است
به اساس ارشادات قرآنی اکثریت دوزخیان بعد از کافران ومشرکان بی نمازان اند ، قرآن کریم میفرماید:
فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءَلُونَ ﴿٤٠﴾ عَنِ الْمُجْرِمِینَ ﴿٤١﴾ مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ ﴿٤٢﴾ قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ ﴿٤٣﴾
در باغهای بهشت (از دوزخیان) میپرسند. (۴۰) از بزهکاران و گناهکاران (میپرسند). (۴۱) چه چیزهائی شما را به دوزخ کشانده است و بدان انداخته است؟ (۴۲) میگویند: (در جهان) از زمرهی نمازگزاران نبودهایم. (۴۳)
درین آیت شریف بیان شده است که از مجرمان پرسیده میشود که چی چیز شما را در دوزخ انداخت، درجواب آنان میگویند که ما از جملهء نماز خوانان نبودیم .
چهارده جزای بی نمازان:
سه جزا در روز قیامت برای انسان بی نماز وکسانیکه درنماز کاهلی وسستی میکنند ونماز را قصدا ترک مینمایند ازطرف خداوند (جل جلاله) چهارده جزا مقرر شده است
۱.پنج جزا در دنیا:
از زنده گی وی برکت برداشته میشود.
نور از چهره اش برداشته میشود.
از هیچ عملی برایش اجر داده نمیشود.
هر قدر دعا نماید دعایش قبول نمیگردد.
دعای بنده گان نیک نیز در حق او قبول نمیشود.
۲.سه جزا هنگام مرگ:
بی نماز با ذلت وخواری قبض روح میگردد.
بی نماز گرسنه میمیرد.
به وقت مرگ چنان تشنه میشود که اگر تمام دریا های دنیا را بنوشد تشنگی اش از بین نمیرود.
۳.سه جزا بعد از مرگ درمیان قبر:
قبر بی نماز چنان تنگ میشود که استخوان های پهلو هایش بهم میچسپد.
آتش درقبر بی نماز شعله ور میشود.
ماری بروی مسلط میگردد تا او را در هروقت نماز عذا ب کند،
۴.سه جزا در روز قیامت:
حساب اعمال او به سختی کرفته خواهد شد.
حق تعالى بر او به قهر وغضب خواهد بود.
بی نماز ذلیل شده در جهنم داخل خواهد شد.
کلام آخر: دوستان پس بیایم عبرت بگیریم قبل اینکه جهنم رو به چشم خودمون ببینیم اگه سستی و کاهلی در نمازهایمون کردیم حتما قضای نمازهامون رو به جا بیاریم و توبه کنیم. و همانا خداوند بسیار بخشنده و مهربان تر از چیزی هست که ما فکرش رو بکنیم. و سیع کنیم تا می توانیم در نماز هایمان آرامش و خشوع و خضوع داشته باشیم.و نماز هایمان را بدون عضر در مسجد بخوانیم . مگر این چند صباح دنیا چقدر ارزش دارد که خدای نکرده نماز هایمان را قضا کنیم.
این همه ارامش و دوس داشتنو مدیونتم......
قهر کردن های ما که معنا ندارد وقتی من از خودم بیشتر دوستت دارم.
وقتی که قهر میکنی و میری و فرداش برمیگردی....
ما سه بار کات کردیم و هو بار برگشتیم.....هر بار که کات کردیم یه هفته دو هفته یه ماه ....شد و باز هم برگشتیم.....
زندگی جریان دارد....من برای تو میمانم تو هم برای من بمان مرد من.... .
میخواهم دوست داشتنت را جار بزنم.... اما نمیشود .....میخواهم تورا به همه نشان دهم ...نمیشود ...اما میدانم بالاخره روزی میشود...اری میشود عشق من..... .روزی که فقط و فقط متعلق به همیم.... .