در حدیث داریم که پیامبر (ص) فرمودند: "صِل مَن قطعک" یعنی به او که از تو قطع میکند، بچسب. این به رابطه مافوق و مادون هم مربوط است. مادون عقل ندارد و قطع میکند. آیا من هم باید قطع کنم؟ باید بچسبم. بچه قهر میکند، رفیق قهر میکند، میگوید به من اهانت شده است. چند دفعه سلام کردم جوابم را نداد. ببین پیامبر (ص) ما چه اخلاقی دارد که میگوید به کسی که از تو قهر کرده است بچسب. چگونه این کار را بکنم؟ اگر به او بچسبم سیلیام میزند. نقشه بکش، پشت سر، تعریفش را بکن تا سیلی نزند. تا ببیند که بدک هم نیست، خوب چیزی است. مطمئن باش که قبل از تو او پیش قدم نمیشود. انتظار نکش. هم مادون باشد و هم پیش قدم شود؟ امکان ندارد.
هرکس که پایینتر است نازش بیشتر است. در میان مردم میگویند هر که زشتتر است بازی و نازش بیشتر است. به ملک باج نمیدهد. خوبها ناز ندارند. مگر ندیدید که خدا از ما قرض میگیرد؟ "من ذا الذی یقرض الله قرضاً حسناً" خدا میفرماید چه کسی هست به من قرض بدهد؟ آیا خداوند طلب نصرت میکند؟ انبیا هم طلب نصرت میکردند: "قال من انصاری الی الله قال الحواریون نحن انصارالله و اشهد بانا مسلمون". آیا حضرت عیسی(ع) فقیر است که از مادون خودش یاری میخواهد؟ نه! او فقیر نیست، بلکه بزرگ است و میخواهد مادون را راه بیندازد.
حضرت اباعبدالله (ع) هم در روز عاشورا همین را فرمود: "هل من ناصر ینصرنی"؛ چه کسی از میان شما هست که مرا کمک کند؟ آیا این از روی نیاز است؟ نه! او بزرگ است و میخواهد شنونده را راه بیندازد.
این است معنی سخن پیامبر (ص) که فرمود: "صل من قطعک و اعف عمن ظلمک" حتی کسی را که به تو ظلم کرده عفو کن. هرجا حرف زدی او بد رفتاری کرد، به او خدمت کردی به تو ظلم کرد، مالت را خورد، خدای نخواسته به تو اهانت کرد، با این همه تو عفوش کن. روی دستش بلند شو. مرد باش. اینها اخلاق پیامبر ما است. بقیه میگویند به کسی که به تو احسان کرده احسان کن. هر کس باشد این کار را میکند، اما پیامبر (ص) میگوید به کسی بچسب که تو را ترک میکند. عفو کن کسی را که به تو ظلم میکند. عطا کن به کسی که از تو منع میکند. از مالش میخواهی و به تو نمیدهد. اینها صفات بزرگان است و رشد دقیقاً همین است.
برگرفته از سخنان حاج اسماعیل دولابی
رابطه حکمت خداوند با عدل
از تامل در معنای حکمت عملی مبنی بر تنزه خداوند از انجام افعال ناروا روشن میشود که صفت عدل از لوازم آن است. به عبارت دیگر چون خداوند سبحان حکیم است، هیچ کار زشتی انجام نمیدهد و از آنجا که ظلم یکی از نمونههای عمل زشت و قبیح است در نتیجه خداوند هیچ ظلمی انجام نمیدهد و همه کارهای خداوند عادلانه است.
امتناع تکلیف بما لا یطاق
متکلمان عدلیه ( شیعه و معتزله ) معتقدند تکلیف بما لا یطاق ( یعنی مکلف نمودن فرد به آنچه که توانایی انجام آن را ندارد) از نظر عقل امری زشت و نارواست و از آنجا که خداوند حکیم بوده و صدور فعل ناروا از او محال است هرگز کسی را تکلیف بمالایطاق نمیکند چنانکه علامه حلی میگوید:« بر پایه اصل حکمت محال است خداوند فردی را که توانایی انجام کاری را ندارد بر انجام آن تکلیف نماید. »
وجوب لطف بر خداوند
لطف در اصطلاح متکلمان عبارت از فعلی است که انجام آن از طرف خداوند مکلف را به انجام طاعت و ترک معصیت برمیانگیزد. مهمترین برهان وجوب لطف، اصل حکمت الهی است. خواجه نصیرالدین طوسی در این باره مینویسد:« دلیل بر وجوب لطف این است که تحقق غرض (خداوند) متوقف بر آن است. »
توضیح اینکه بر اساس پذیرش اصل حکمت خداوند، موجودات برای هدفی خلق شدهاند چنانکه در قرآن فرمود:« وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ». بنابراین از آنجا که خداوند سبحان کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد و همه افعال او غایتمند است، لازم است برای نیل انسانها به غایت و هدف مطلوب خود، همه لوازم و زمینههای مناسب را مهیا فرماید و این چیزی جز قاعده لطف نیست.
مختار بودن انسان
از دیگر نتایج پذیرش اصل حکمت الهی مختار بودن انسان در افعال خویش است. زیرا تکلیف نمودن انسان مجبور و ستایش یا نکوهش ( پاداش و عذاب ) او بر کاری که بر انجام آن مجبور بوده است از نظر عقل و عقلا امری قبیح و نارواست. در حالیکه بر اساس اصل حکمت، خداوند فعل قبیح و ناروا انجام نمیدهد بنابراین انسان در انجام افعال خویش مختار است و نه مجبور.
منبع:پژوهشکده باقزالعلوم