همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

یک روز بدون کتاب

«سریشتی خانا» مدرس 27 ساله ادبیات هرگز یک روز خود را بدون کتاب به سرنبرده است.

به گزارش ایندیا‌تایمز، مدرس کالج دهلی، در قفسه خود، کتاب‌های ادبی، تاریخی، تئوری‌های ادبی،فلسفی و رمان‌های کلاسیک دارد. در کنار این همه کتاب وی یک کتاب‌خوان الکترونیکی نیز دارد. با گذشت بیش از یک و نیم سال از در اختیار گرفتن کتاب‌خوان الکترونیکی، حتی یک کتاب الکترونیکی هم نخریده است.

اغلب کتاب‌هایی که وی قصد خرید آن‌ها را داشته، به صورت آنلاین و رایگان وجود داشته و دلیلی برای خریدن نداشته است. وی می‌گوید حتی اگر مجبور به خرید کتاب باشد، حتماً کتاب چاپی سنتی می‌خرد.

گفته می‌شود اغلب هندی‌ها راغب به پرداخت برای خرید کتاب الکترونیکی/ eBook نیستند. انتشارات پنگوئن رندوم هاوس می‌گوید درصد فروشش از کتاب‌های الکترونیکی در هند فقط یک درصد از کل درآمدش است.

کمپانی Flipkart (فروشگاه آنلاین) و آمازون میزان و درصد فروش خود از بابت کتاب‌های الکترونیکی در این کشور را منتشر نکرده‌اند. آمازون که کتاب‌خوان الکترونیکی کیندل نیز در هند می‌فروشد، تأکید دارد بازار کتاب الکترونیکی در هند هنوز نوپا است. طبق پیش‌بینی‌های فلیپ کارت در سه الی 4 سال آینده میزان فروش کتاب‌های الکترونیکی در هند 25 درصد از کل فروش کتاب را در این کشور دربر خواهند گرفت.

بازار جهانی فروش کتاب الکترونیکی نیز چندان تغییری نکرده است و بر اساس آمار منتشره از سوی Bookstats Project، ناشران آمریکایی سال گذشته 3 میلیارد دلار کتاب الکترونیکی فروختند که این رقم نسبت به سال 2012 هیچ تغییر نکرده است.

به گفته آنانث پادمانابهان،قائم‌مقام فروش در پنگوئن رندوم هاوس، عدم وسعت کافی توزیع اینترنت، سطح پایین اطمینان در هند نسبت به خرید از طریق کارت اعتباری، کمبود تجارت موبایل، نداشتن دانش درباره کتاب الکترونیکی، و نیز یکی بودن قیمت کتاب چاپی و الکترونیکی ازجمله دلایل عدم رشد کتاب‌های الکترونیکی در هند است.

قیمت‌گذاری اشتباه روی کتاب‌های الکترونیکی  و وجود سایتهای دانلود رایگان پی‌دی‌اف کتاب از طریق تورنت/torrent ، به گفته «کارتیک سری نی واسان» به عنوان متخصص بازاریابی دیجیتال، رغبت مردم به سوی کتاب الکترونیکی را کم کرده است. به گفته اگر مردم چیزی را آنلاین می‌خرند به دلیل ارزان‌تر بودنش است و حالا اگر قیمت کتاب الکترونیکی با چاپی یکسان باشد(فروش چاپی یک کتاب 250 روپیه و نسخه آنلاین آن 254 روپیه است)، مردم به سوی نسخه چاپی می‌روند و این چیزی است که در هند اتفاق افتاده است.

مردم با دیدن حرف – e- یاد موسیقی آنلاین و ... می‌افتند و هر چه تصور در مورد موسیقی و دانلود موسیقی دارند را در مورد کتاب نیز صادق می‌دانند.

«نیتی شارما» دانشجوی دکترا ، کتاب‌خوان کیندل خریده است و اغلب عناوین قرن 19 میلادی را به صورت رایگان دریافت کرده است. وقتی وی کتاب چاپی موردنظر خود را پیدا نکرد، مجبور به خرید نسخه الکترونیکی اثر شد. وی می‌گوید حس شیرین خواندن  نصف کتاب و دیدن آن با آنچه در کیندل به صورت درصد خوانده شدن نشان می‌دهد کاملاً متفاوت است و هر کدام مزایا و معایبی دارند.

واقعیت این است به دلایل گفته‌شده کتاب الکترونیکی در هند محبوب نشده است و باید منتظر رشد بیشتر اینترنت، افزایش درآمد طبقه متوسط در هند و افزایش تعداد دستگاه‌های کتاب‌خوان الکترونیکی باشیم تا به گفته سخنگوی آمازون، بازار بسیار امیدوارکننده هند را توسعه دهیم.

 

کتاب برگزیده IBBY برای کودکان با نیازهای ویژه معرفی شد

 

به گزارش لیزنا، فهرست کتاب های برگزیده برای کودکان با نیازهای ویژه هر دو سال یکبار توسط دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان IBBY باآثار ادبی برجسته از سرتاسر جهان منتشر می‌شود. این فهرست شامل آثاری در گروه‌های متفاوت در زمینه های زیر است: کتاب‌هایی که برای کودکان معلول تولید شده‌اند، آثاری که شخصیت‌های موجود در آن‌ها معلولیت و ناتوانی دارند، کتاب‌های پارچه‌ای و کتاب‌های تصویری که تمامی کودکان چه معلول و چه عادی بتوانند از آن‌ها لذت ببرند.

 

شورای کتاب کودک به عنوان شعب ملی IBBY کار انتخاب و معرفی آثار برتر تولید شده در ایران را به عهده دارد و هر دو سال یکبار آثاری متناسب با بخش‌های ذکر شده را برای داوری و حضور جهانی به این فهرست معرفی می‌کند.

 

در این دوره بنا بر تصمیم کمیته جوایز (آثار برای کودکان با نیازهای ویژه) شورای کتاب کودک، کتاب حسی لمسی «دکمه‌ها» ساخته زهرا فرمانی، کتاب «تو لک لکی یا دارکوب» و «چی‌چی، قاشق و قیچی» از آثار علی خدایی، کتاب «چه و چه و چه یک بچه» نوشته محمد هادی محمدی و کتاب «لالو» نوشتة یوسف قوجق برای داوری و انتخاب نهایی به IBBY معرفی شدند.

 

از این میان کتاب «تو لک لکی یا دارکوب» اثر زیبای علی خدایی به دلیل منحصر بفرد بودن و تاثیرگذاری ایده و تصاویر برای حضور در فهرست سال 2015 انتخاب شد.


گفتنی است این فهرست بصورت کاتالوگ در اختیار تمام شعبه‌های ملی در 77 کشور عضو دفتر بین‌المللی کتاب برای نسل جوان قرار میگیرد، اصل آثار نیز در نمایشگاه‌های بین‌المللی بسیاری شرکت داده می شوند و سپس در کتابخانه ملی کانادا / تورنتو «مرکز اسناد کتابهای کودکان و نوجوانان معلول» نگهداری می شوند.

حقوق یک فوتبالیست؟ حقوق دهقان فداکار

 

 

حقوق ماهیانه "دهقان فداکار" چقدر است؟
رقم قرارداد فوتبالیست ها چند تا صفر داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سوال دوم و تو قسمتهای قبلی توضیح داده بودم و بعضی از دوستان لطف کردند و نظر دادند
ولی جواب سوال اولی رو در زیر مطالعه کنید و حتما نظر بدهید
یا علیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی قم فردا، پیرمرد فارسی نمی‌داند. یکی از معلمان آذری زبان کنارش می‌نشیند و از او می‌خواهد داستانش را تعریف کند. داستانی که سال‌های سال در کتاب فارسی سوم دبستان جا خوش کرده بود و برای بسیاری از کودکانی امروز خودشان پدرو مادر شده‌اند، فداکاری را معنا می‌کرد. بله! جوانی که 54 سال پیش با از خودگذشتگی جان صدها نفر را از مرگ حتمی نجات داد، امروز در هشتاد و چهارمین پاییز زندگی‌اش کنار دانش‌آموزان دبستان قرآنی امام حسن مجتبی(ع) کرج نشسته تا یک بار دیگر داستانش را تعریف کند. داستان شبی که در آن با آتش‌زدن کت خود مانع از برخورد قطار با توده سنگی که از کوه فروریخته بود، شد و فرصت زندگی دوباره را به صدها نفر هدیه کرد.
 
به گزارش ایسنا، «ریزعلی خاجوی» نام‌آشنای همه ایرانیان است. فداکاری که در یک شب سرد سال 1341 جان صدها نفر را نجات داد و برغم کتک خوردن، از این ماجرا به عنوان بهترین خاطره زندگیش یاد می‌کند.
 
ریزعلی در توضیح داستان آن شب می‌گوید: این قصه به حدود 50 سال پیش و زمانی که حدود 31 ساله بودم بازمی‌گردد؛ یادم می آید اواخر پاییز بود که یک شب باجناغم میهمان من شده بود؛ ساعت هشت شب یکباره از زیر کرسی بلند شد و گفت که «الان یادم افتاد که فردا دوستانم برای فروش گوسفندانشان به تهران می‌روند و من هم باید بروم» و از من خواست که او را به ایستگاه قطار در حدود هفت کیلومتری منزلمان برسانم.
 
وی ادامه می‌دهد: هرچه به او اصرار کردم که «هوا سرد و بارانی است، امشب را بمان»، قبول نکرد که در نهایت با یک فانوس و تفنگ شکاری به راه افتادیم و او را به ایستگاه رساندم. در راه برگشت به خانه دیدم که فاصله میان دوتونل به خاطر ریزش کوه مسدود شده است. با دیدن این صحنه ابتدا به این فکر کردم که اگر بخواهم کاری انجام دهم بدون شک برایم دردسرساز می‌شود و با تصور سئوال پیچ شدن توسط ماموران قطار به سمت منزل قدم برداشتم. هنوز چند قدمی از ایستگاه دور نشده بودم که یادم آمد قطاری که به سمت توده سنگ پیش می‌آید پر از مسافر است!
 
پیرمرد اضافه می‌کند: با تصور چهره برخی از مسافرانی که در قطار مرگ آرام و بی‌خبر نشسته بودند، راه خود را به سمت ایستگاه تغییر دادم و با خودم گفتم «هر چه بادا باد».
 
قهرمان کتاب فارسی سوم دبستان ما می‌گوید: با توجه به این که قطار چند دقیقه‌ای می‌شد که از ایستگاه حرکت کرده بود، برای این که بتوانم جلوی حرکت آن را بگیرم، چاره‌ای جز آتش‌ زدن کتم پیدا نکردم. بنابراین کتم را بر سر چوب بستم و نفت فانوس را بر روی آن ریختم و با کبریتی که همراه داشتم، آن را آتش زدم و دوان دوان بر روی ریل قطار حرکت می‌کردم و به راننده علامت می‌دادم.
 
خواجوی گفت: وقتی دیدم که راننده متوجه نمی‌شود، با تفنگ شکاری که همراهم بود یکی دو گلوله شلیک کردم که با صدای شلیک گلوله راننده متوجه شد و قطار را کم‌ کم متوقف کرد.
 
قهرمان فداکار داستان درحالی‌که چشم‌های خیسش را با دستمال پاک می‌کند می‌گوید: با توقف قطار همه مأموران و مسافران با تصور این که من دزد هستم و یا قصد مردم آزاری دارم از قطار بیرون ریختند مرا تا جایی که می توانستند کتک زدند ولی بعد از آن‌که جریان را برایشان توضیح دادم به شدت به شعف آمده بودند و به هر شکلی که می توانستند از من تشکر کردند.
 
وی ادامه داد: حالا بیش از نیم قرن از آن اتفاق می‌گذرد و من هر روز با خودم فکر می‌کنم که اگر آن شب باجناقم قصد سفر به تهران را نمی‌کرد و من توده‌های سنگ ریخته شده بر روی ریل قطار را نمی‌دیدم چند خانواده داغدار می‌شدند؟؟
 
خواجوی در بخش دیگری از صحبت‌های خود با گلایه از دو اشتباهی که در انتشار داستان وی در کتاب فارسی سوم دبستان رخ داده بود می‌گوید: در آن داستان اسم من «ریزعلی خواجوی» قید شده بود در حالی که اسم واقعی من « ازبرعلی حاجوی» است، دوم این‌که در آن کتاب نوشته شده بود که من پیراهنم را برای نجات جان مسافران در آورده و به آتش می‌کشم، این درحالی است که آن شب من پیراهن به تن داشتم و با بستن کتم بر روی چوب مشعل ساختم و جلوی حرکت قطار را گرفتم.
 
حذف کامل داستان دهقان فداکار از کتاب‌های درسی یکی دیگر از گلایه‌ها خواجوی است و با ناراحتی درباره‌اش توضیح می‌دهد: من نمی‌دانم چرا درس دهقان فداکار از کتاب‌های درسی حذف شده است؛ مسوولان به جای آنکه حمایت کنند بخش‌های زیادی از آن ماجرا را از کتب درسی برداشته‌اند و تنها به بخش کوچکی از آن در داستان فداکاران اشاره کرده‌اند.
 
وی در پاسخ به این سئوال که اکنون کجا زندگی می‌کند و منبع درآمدش از کجاست می‌گوید: من و خانواده‌ام چندین سال پیش از روستای «قالاچق» که از توابع شهرستان میانه است به کرج نقل مکان کردیم و از آن زمان تاکنون در منطقه حصارک کرج زندگی می‌کنیم و در خصوص منبع درآمدم نیز باید بگویم من 15 سال پیش به استخدام راه آهن درآمدم و درحال حاضر حقوق بگیر دولتم!
 
وی ادامه داد: هرچند زندگی برای من و همسرم در فضای یک زیرزمین بسیار دشوار است ولی چون خدا این را برایمان مقدرکرده شاکریم و گلایه‌ای نداریم.
 
قهرمان دیروز اضافه می‌کند: خدا به من 43 نوه و 32 نتیجه داده که هرکدام اگر ماهی یک بار هم به منزلم بیایند مسلماً حقوق 600 هزار تومانی راه آهن حتی جوابگوی میوه و چای آنها هم نمی‌شود.
 
از او می‌پرسم اگر دوباره چنین اتقاقی بیفتد حاضر هستی برای نجات جان دیگران زندگی خودت را به خطر بیاندازی؟ ریزعلی قاطع جواب می‌دهد اتفاق آن شب خداوند به من نظر داشت؛ چراکه منی که اصلاً اهل سیگار نبودم شب آن حادثه به طور اتفاقی کبریت در جیب داشتم تا وسیله‌ای شود برای نجات جان مسافران قطار. تمام زندگی امتحان الهی است و من تلاش می‌کنم از این امتحانات سربلند بیرون بیایم.
 
ریزعلی درجواب این سوال که آن شب که می‌خواستی جان مسافران را نجات دهی آیا به شهرت و محبوبیت بعد از اتفاق فکر کردی جواب می‌دهد: به هیچ وجه، اتفاقاً از این می‌ترسیدم که کارکنان راه آهن واکنش بدی نشان دهند و فکر این که ممکن است روزی اسمم در کتاب‌های درسی جای بگیرد و همه مرا بشناسند حتی به ذهنم هم خطور نکرد.
 
دهقان فداکار در پاسخ به این سوال که فداکارترین فردی که در زندگیت می‌شناسی چه کسی است نیز می‌گوید: حسین فهمیده فداکارترین فردی است که می‌شناسم چون علی‌رغم سن کم‌اش آگاهانه و از روی انتخاب از جان خود گذشت و با رفتن به زیر تانک دشمن جان همرزمان خود را نجات داد.
 
وی در پایان به معلمان و کسانی که وظیفه پرورش دانش‌ آموزان را به عهده دارند نیز توصیه کرد: با تمام توان برای تربیت مناسب دانش‌ آموزان تلاش کنند؛ چراکه آینده مملکت اسلامی به دست آنها است.
 
داستان‌های زیادی در کتاب‌های فارسی بود که شاید تا سال‌ها از ذهن کسانی که با آنها سر و کار داشتند بیرون نرود؛ داستان‌هایی که نمی‌توان آنها را فراموش کرد و به راحتی پذیرفت که دیگر بنا نیست بچه‌ها آنها را بخوانند و یک سال تمام با هر کلمه‌شان زندگی کنند.
 
انگار قرار است خاطرات و نوستالژی‌های مشترک نسل‌ها از بین برود و آنها که «دهقان فداکار» می‌خواندند، همچون خود «ازبرعلی » کم‌کم نسلشان منقرض و داستان‌های نوستالژیک دوران تحصیلشان به اعماق تاریخ سپرده شود.
 
با تمام این نامهربانی‌ها باید خوشحال باشیم که هرچند که داستان کامل دهقان فداکار ایرانی دیگر از کتاب فارسی حذف شده، اما ریزعلی خواجوی همچنان زنده است و هر چند وقت یک‌بار داستان آن شب فراموش نشدنی را برای رسانه‌ها تعریف می‌کند.

http://www.qomefarda.ir/news/118505

 

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 

 

مجموعه کتب «گویش سیستان» در فهرست کتب سفارش شده به مدارس کشور + نحوه خرید اینترنتی

Sistan 9 Mehr 91

 

در آخرین جلد کتاب نامه رشد وابسته به وزارت آموزش و پرورش، نام مجموعه کتب «گویش سیستان» تألیفات ارزشمند استاد غلامرضا عمرانی (زبانشناس و مؤلف کتب درسی ادبیات و زبان فارسی از دبستان تا دانشگاه) به عنوان کتابهای مناسب از حیث آموزشی و تربیتی جای گرفته و به مدارس، معلمان و دانش آموزان سرتاسر کشور سفارش شده است. گفتنی است این موفقیت در حالی برای این آثار رقم می خورد که چندی پیش نیز جلد نخست مجموعه کتب گویش سیستان، عنوان برگزیده جایزه فصلی خانه کتاب ایران را از آن خود کرده بود.

به گزارش رسانه نی زار، استاد غلامرضا عمرانی، مؤلف این آثار، از چهره های بنام زبانشناسی معاصر ایران بوده و علاوه بر نوشتارهای ارزشمندی که پیرامون زبان سیستانی به رشته تحریر درآورده است، در تألیف کتب درسی از دوره دبستان تا دانشگاه همکاری های گسترده و ارزنده ای داشته است.

آنچه در پیش رو دارید، توضیحات مربوط به ناشر کتب مزبور (نشر دریافت) می باشد که در پایگاه رسمی آن به طبع رسیده است:

Sistan 9 Mehr 91

مجموعه‌ کتاب‌های سیستان: این شش جلد کتابِ بی‌مانند از مجموعه‌ی سیستان، کاری سترگ و ارزنده است از استاد غلام‌رضا عمرانی که به‌حق در گستره‌ی علوم انسانی می‌توان نام دانشمند را برازنده‌ی ایشان دانست. این پژوهشگر نوآفرین و بی‌مدعا، حق بسیاری به گردن همه‌ی ما دارد! ایشان در دگرگونی‌های بنیادین و به‌روزکردن و پربارنمودن مطالب کتاب‌های درسی از سال اول ابتدایی تا پایان دوره‌ی دبیرستان و پیش‌دانشگاهی نقش به‌سزایی داشته‌اند و حتی در دانشگاه‌ها نیز فرزندان ایران را به حال خود رها نکرده‌اند و با تلاش در تألیف کتاب ادبیات عمومی (نشر چشمه) یکی از بهترین مجموعه‌های گزینش و آموزش ادبی را پدید آورده‌اند و شاید پس از طی این راه دور و دراز بود که سرانجام این فرصت فراهم شد که به‌سراغ کودکی‌های خود بروند و همراه آن فرزند کنجکاو و تیزهوش کوچه‌پس‌کوچه‌های تفتیده‌ی زابل، زبان مادری را دوباره زمزمه کرده، در آن تنفسی دوباره کنند؛ بازبجویندش، ژرف بکاوندش و نکته‌ها و شگفتی‌هایی بسیار در آن بیابند؛ و این مجموعه دست‌آورد این سفر احساسی- عالمانه است که افتخار نشر آن به ما رسیده‌! گفتنی‌ست که جلد دوم این مجموعه در تابستان ۱۳۸۹ به‌عنوان کتاب شایسته‌ی تقدیر در هجدهمین جشنواره‌ی کتاب فصل برگزیده‌شد.

اهالی رسانه نی زار به نوبه خود این موفقیت بزرگ را به استاد عمرانی، سیستانیان و کلیه علاقه مندان به زبان های بومی ایران تبریک عرض می نماید.

 

علاقه مندان جهت خرید تهیه کتب مزبور می توانند از طریق وبسایت نشر دریافت در لینک زیر (یا جستجوی واژه سیستان در بخش جستجوی وبسایت) اقدام به خرید اینترنتی (بهمراه تخفیف) این آثار نمایند:

 

خرید اینترنتی مجموعه کتاب گویش سیستانی

 

وسطی ها

ما در زندگی هیچ‌گاه به سراغ چیزهای معمولی نمی‌رویم. شاید خیلی کم پیش بیاید که چنین کاری بکنیم. هیچ‌یک از ما یک معشوق معمولی نمی‌خواهد و همه تو سرشان و رؤیاهایشان به دنبال یک انسان متفاوت‌اند. هیچ‌کس سراغ کتاب‌های معمولی نمی‌رود، کتاب‌های خوب را همه می‌خوانند؛ حتا من می‌گویم کتاب‌های بد را هم خیلی‌ها می‌خوانند! وقتی می‌گوییم کتابی بد است خیلی‌ها نمی‌توانند بر حس کنجکاوی‌شان غلبه کنند؛ اما وای به حال کتاب‌های معمولی! وای به حال انسان‌های معمولی! کتاب‌ها و انسان‌هایی که نه خیلی خوب‌اند و نه خیلی بد.
میانه بودن در هر چیزی بدتر از بد بودن در آن است. آدمی که زشت است، تکلیفش با خودش روشن است. می‌داند که نمی‌تواند دل زیباترین آدم شهر را با خنده‌هایش بلرزاند. او از این پیشامد ناراحت هم نیست، چراکه به آن خو گرفته و اصلن طرف چنین مسائلی نمی‌رود. یا مثلن آدمی که بد می‌نویسد خیالش راحت است و خودش می‌داند که نوشته‌هایش پشیزی نمی‌ارزند. می‌داند که کسی نمی‌خواندشان یا اگر هم می‌خوانند جز مشتی بد بیراه چیزی بارش نمی‌کنند. تکلیف آن‌هایی که زیبایند و یا خوب می‌نویسند هم مشخص است؛ اما وای به حال کسی که درست در میانه هر چیزی باشد. درست در میانه زشتی و زیبایی؛ نه خوب بنویسد و نه بد. نه اینکه گاهی خوب بنویسد و گاهی بد، نه. او همیشه نه خوب می‌نویسد و نه بد، یعنی درست در میانه است. این میانه بودن از هر بد بودنی بدتر است. اینکه نه خیلی خوب باشی و نه خیلی بد، اینکه نه به‌جایی رسیده باشی و نه نزدیک به رسیدن؛ اینکه درست در میانه راه باشی. اینکه نه به انتظار کسی نشسته باشی و نه کسی به انتظار تو، از هر نرسیدن و نبودنی بدتر است. آری؛ این حد وسط از هر بدی بدتر است. من اما حالا درست توی همه‌چیز در میانه ایستاده‌ام. نه آن‌قدر زیبایم که با دیدنم قند تو دلتان آب شود و نه آن‌قدر زشت که کسی نگاهم نکند؛ نه آن‌قدر شاد که صدای خنده‌ام از دور به گوشتان برسد و نه آن‌قدر غمگین که اشک‌هایم را کسی دیده باشد؛ نه آن‌قدر فقیر که شبی گرسنه بمانم و نه آن‌قدر غنی که عصر‌های پاییز وقتی خورشید در زیباترین حالتش در اسمان فرو می‌رود بی‌دغدغه به تماشای کبوترانم بنشینم. نه آن‌قدر ناامید که روی هیچ‌ فردایی حساب نکنم و آن‌قدر امیدوار که تمام فرداهایم را رنگی ببینم؛ و نه آن‌قدر خوب می‌نویسم که به احترامم کلاه از سر بردارید و نه آن‌قدر بد که همت خواندن نکنید.
می‌بینید؟ درست در میانه‌ام. درست حد وسط، و این از همه‌چیز بدتر است؛ حتا از خیلی بد بودن.

(محسن صادقی)