همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

اهمیت جغرافیایی منطقه سنجار در چیست؟

سیطره بر سنجار به این معنی است که می تواند قبضه امنیتی نیروهای عراقی بر بخش وسیعی از مرزهای عراق و سوریه از ربیعه گرفته تا مرزهای الانبار شمالی را تثبیت کند.

خبرگزاری فارس: اهمیت جغرافیایی منطقه سنجار در چیست؟+ نقشه

 ‌شبکه المیادین در گزارشی نوشت که نیروهای کرد پیشمرگه با حمایت نیروهای ارتش عراق و دولت عراق و متحدان آن هفت روستای پیرامون ناحیه زمار در غرب موصل را از چنگ گروه داعش خارج کردند. این روستاها عبارتند از کرکامیش، کاریز، کوبانی، قصرریج، فقیروک، حمو کولو وحکنة.

 برپایه این گزارش بازپس گیری این روستاها عملیات پیشروی به سوی منطقه سنجار را که گروه داعش از اگوست گذشته این منطقه را تحت اشغال خود داشت تسهیل خواهد کرد.

به نقل از این شبکه، ورود نیروهای پیشمرگه به سنجار به آنها امکان خواهد داد تا به کوههای سنجار از منطقه سنونی جایی که عناصر داعش در داخل تجمعاتشان تحت محاصره در می ایند دسترسی یابند و به این ترتیب ازادسازی خانواده های ایزدی محاصره شده در 60 کیلومتری این منطقه که از مناطق بسیار نمادین عراق محسوب شود، میسر گردد.

المیادین نوشت: به لحاط جغرافیایی  منطقه سنجار در شمال غرب موصل واقع است و از توابع استان نینوی محسوب می شود. اهمیت کوهستان های سنجار در این است  که اگر نیروهای پیشمرگه سیطره خود براین منطقه را تکمیل کنند می تواند مرکز ثقل پیشروی نیروها به سمت مناطق جنوب و جنوب شرقی نظیر تلعفر و موصل واقع گردد. ضمن انکه سیطره بر سنجار به این معنی است که می تواند قبضه امنیتی بر بخش وسیعی از مرزهای عراق و سوریه از ربیعه گرفته تا مرزهای الانبار شمالی را تثبیت کند.

فراروایت سازی در شعر

حتما تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که یک غزل، مثنوی، قصیده و حتی یک دوبیتی و گاهی یک مصراع برایتان دارای جذابیت محتوایی است فرقی نمی کند از چه شاعری باشد، سعدی وحافظ یا وحشی بافقی و رودکی و حتی اشعار نو که من چندان دلبستگی به آنها ندارم. چرا جذابیت دارند؟ با یک مقدمه کوتاه درصدد پاسخ با این پرسش هستم.

واژگان در متن هر شعر با طبیعت تجسم زایی و تصویر پردازی عینی مخلوط می شوند. گاهی ممکن است شاعر در سرودن شعر از مفاهیم انتزاعی بهره گیرد ولی به دنبال تصویرگری در ذهن مخاطب است.زیرا مخاطب است که خوانش متن را انجام می دهد. در واقع متن را ترجمه می کند، تفسیر می کند و در سپهر نشانه شناسی خود ممکن است به همگونی اشتراکات مفاهیم نشانه مند در شعر با موقعیت زندگی خود بپردازد.

اینجاست که ذهن، ساختار، تصویر، مفهوم، واژه، ، نشانه، خوانش، ترجمه و تفسیر در یک فرایندی به خلق معنا دست می زنند. این ساخت معنایی در درون یک بافت صورت می پذیرد و این بافت به گون های ساختارمند، دارای اجزاء و ترکیباتی است که منجر به بافتمند شدن آن شده است.

در این مسیر است که نشانه ها و متن های با ترکیبات واژ ها با فرهنگ در می آمیزند. ذهن فعال می شود، از طرفی هم به ساخت معنا و تصویر دست می زند تا مسیر درک و فهم را ساده سازی نماید و از سوی دیگر به ترکیب سازی دست می زند. ترکیب عینیت های زیسته اجتماعی خود با مفهوم ترجمه و تفسیری از شعر.

باید بگویم همچنان که شعر فعال و پویاست، ذهن هم به فعال سازی روی می آورد. هم تصویر و ترجمه هم تفسیر. ذهن فراروایت سازی میکند. به این دلیل که در مواجهه با شعر با یک روایت موجود در شعر سروکار دارد و از سوی دیگر روایت سازی می کند و در گامی بالاتر به ساخت روایتی دیگر با بهره گیری از مشتقات روایت شعری روی می آورد این روایت جدید به صورت تنگاتنگ با زمینه ای زیستی و تجربی شخص ارتباط دارد.

بنابراین فراتر از روایت شعر و خوانش اولیه آن به ساخت روایت دیگری با آمیختن اشتراکات زیسته خود می پردازد. در این میان حتی ممکن است که نیت مندی شاعر در خلق اولیه و ساختارمندی شعر به هیچ وجه با نشانه های پردازش و خوانش شده مخاطب همسویی نداشته باشد. اینجاست که مخاطب در روایت سازی خویش به نشانه های فرامتنی و بینامتنی روی می آورد. در نشانه های فرامتنی، مخاطب نشانه سازی نمی کند بلکه پیوند سازی می نماید یعنی نشانه ها را متناسب با بافت درونی و حاکم بر محیط اجتماعی ربط می دهد.

بر همین اساس می توان گفت این احساس جذابیت و تعلق نسبت به یک بیت شعر در چنین فرایندی و با با کمک تجربه زیسته افراد صورت پذیرد.

این همگونی ها می تواند در حوزه شناخت مندی مخاطب یا حوزه احساسات او شکل بگیرد که البته در گونه احساسات و عواطف بیشتر می تواند نمود عینی داشته باشد. چرا که برای انسان امروزین در ذات هنر احساس و عاطفه سرشارتراست و این مقوله ها را می توان در جامعه شناسی احساسات بحث کرد.

به هر حال احساسات پیوندی با شعر می تواند متاثر از سرخوردگی ها، تنهایی ها، دلتنگی ها، شکست ها، جدایی ها و نهایتا مجموع آنچه باعث ایجاد این حس جذابیت و انتخابگری در شعر برای قلمرو شخصی خود شود، باشد.

این مطلب از وبلاگ آقای آذربخش نقل شده ست.

یک زن بدبخت نوشته ریچارد براتیگان

یعنی خدا رو شکر که این کتاب "یک زن بدبخت"تموم شد و اینکه کلا 135 صفحه بود.بیچاره ام کرد.نمی دونم  اوضاع روحی من خرابه که کتاب به چشمم مزخرف اومد یا واقعا اینجوری بود.البته خیلی خودم رو کنترل کردم که نگم ولی واقعا اعصابم از بی سر و تهی کتاب خرد شد.اول با یک پیش زمینه خوب رفتم جلو ولی بعد خرد تو ذوقم. پشت جلد آمده:

"براتیگان این سفرنامه ی داستانی را براساس تجربه های زندگی روزانه اش نوشته است.این کتاب داستانی پرکشش است که مانند دیگر آثار براتیگان،انسان آن را یک نفس و با لذت می خواند و از طنزپردازی نویسنده شگفت زده می شود.نویسنده در این کتاب با لحن گپ و گفتی دوستانه خوانندگان را در زندگی روزانه ی خود دخالت می دهد،اما فقط تا آن حد که مایل است و صلاح می داند."

والا من که صد بار نفس گرفتم تا بتونم این کتاب نفس گیر رو بخونم.همش ورق می زدم ببینم کی تموم میشه و اصلا چیزی متوجه می شم یا نه.سر و ته ماجرا دستم نیومد.چی بود؟کی بود؟من کی ام؟ تو کی یی؟ چیز خاصی نمی تونم بگم جز اینکه بعضی از تعبیرها و جمله ها برام جالب بود.ولی نه لذت بردم و نه شگفت زده شدم و نه دچار کشش! هیچ اثری هم از حس سفرنامه خوندن بهم منتقل نشد،به جز آوردن نام یک سری شهرها و مکان ها.

بخش هایی از کتاب:

*"یک زن بدبخت"یک سفرنامه ی داستانی و پیشنهادی در سفرنامه نویسی است.زن بدبخت این کتاب که خود را در اتاقش حلق آویز کرده و براتیگان(این نویسنده در سن 49 سالگی فوت کرده) از بخت بد،ظاهراً مدتی در اتاق او زندگی می کرده و ناگزیر در بستر او می خوابیده است،در گستره ی اثر در حد نشانه ای از مرگ خواهی نویسنده و درگیری او با مرگ فراز می آید.

*از سوی دیگر این کتاب"تقویم سفر مردی در طی چند ماه از زندگی اوست" و به این جهت در خط سفر اتفاق می افتد و نمایانگر زندگی نویسنده ای است که در سال های آخر زندگی اش آمریکا را در می نوردد و حتی گذرش به آلاسکا و هاوایی هم می افتد.

*آن قدر تنها بود که آدم وقتی می دیدش دیگر هرگز نمی توانست فراموشش کند.

*ساده تر است که آدم پیش خودش خیال کند کسی دارد با خودش حرف می زند تا اینکه بپذیرد این شخص او را مخاطب قرار داده است.وقتی آدم مخاطب کسی باشد،می بایست تلاش بیشتر و شرم آورتری بکند تا بتواند هم صحبتش را ندیده بگیرد.

*آدم های واقع بین ومنطقی همیشه درکنار ما زندگی می کنند.آنها همه چیز را براساس اولویت طبقه بندی می کنند و محال است که متزلزل بشوند.

*زن ها خیلی خوب چمدان می بندند.هیچ زنی شش دست شلوار و دو دست پیرهن توی چمدان یک مسافر نمی گذارد.

*چقدر خوب می شد اگر آدم می توانست گذشته اش را به شکل دیگری رقم بزند،اینجا و آنجا بعضی چیزها را تغییر بدهد،برای مثال دست از بعضی حماقت هایش بردارد.

*چون بیکار بودم وعلاوه بر این خودم هم از خانواده ی پستانداران هستم به گربه سلام کردم.گفتم:"پیشی،سلام"و برای اینکه سلامم شسته رُفته تر از کار درآید،در ادامه ی این ماجرا گفتم:"میو"

*گربه ها نمی دانند که انسان ها درباره شان کتاب های پرخواننده نوشته اند و میلیون ها نفر با دیدن کتاب های مصور با عکس گربه ها خندیده اند.اگر آدم یکی از کتاب ها را به گربه ای نشان بدهد،کاملاً نسبت به آن بی تفاوت خواهد بود.

*گمانم اگر ماشین ها جای پارک شان را با خودشان بیاورند،شاید به آنها بیشتر علاقه مند بشوم.

*وظیفه ی یک مسافر احتمالاً این است که از جایی به جایی دیگر سفر کند.اما سفر،زندگی را ساده تر نمی کند.آدم فقط می تواند برای مسافر سفر خوشی آرزو کند و امیدوار باشد که دست کم وقایعی را که در سفر برایش اتفاق می افتد و نمی تواند جهت شان را تغییر دهد،تا حدی درک کند.

*هیچ وقت علاقه نداشتم چیزهایی را که توجهم را جلب نمی کند به خاطر بسپرم.احتمالاً این بی علاقگی نشانگر ضعف شخصیتی ست.

*وقتی قیمت همه ی کالاها را حساب کرد،مرد جوانی آنها را توی پاکت گذاشت.به پنجاهمین پاکت رسیده بود و در چهره اش بُِهت محکومان به کار اجباری در جزیره ای شیطانی نقش بسته بود.

*حیف که به آفتاب علاقه ندارم.اگر می توانستم حمام آفتاب بگیرم و مثل یک تکه گوشت کبابی خودم را به پهول بغلتانم تا آن طرف دیگرم هم بی نصیب نماند،قطعاً زندگی به کامم شیرین تر می شد.

*خب به هر حال این حقیقت دارد که گاهی اوقات نمی توانیم مسیر رویدادهای زندگی را به دلخواه تغییر دهیم.

*یکی از چهل چیز وحشتناک زندگی ام پرواز با هواپیماست.وقتی سر آدم درد می کند،اعصاب آدم مستقیماً با سرعت و صدای هواپیما درگیر می شود.مثل این است که یک جراح که در یک دست چاقوی جراحی و در دست دیگر یک کتاب علمی دارد،آدم را بدون بیهوشی جراحی کند و در همان حال مدام با خودش بگوید:کاش تحصیل را جدی تر گرفته بودم.

*قلب من هم این روزها مثل مکانی ست در کره ی ماه که برای نگهداری قندیل های یخ از آن استفاده می کنند و شرایط فیزیکی اش را طوری تعیین کرده اند که یخ ها هیچ وقت آب نشوند.

*سخت می توانم باور کنم که روزی بتوانم با کسی یک رابطه ی عاطفی داشته باشم،جوری که انگار همه چیز از نو شروع بشود:با گفتن "سلام"به دوستی،ناگهان قلبم با آهنگ قلب او بتپد و من و او که دو انسان کاملاً متفاوت هستیم به هم نزدیک بشویم و زندگی مان به هم گره بخورد.

*در حالی که به سفر ادامه می دهم،هرچه که می گذرد بیشتر مشخص می شود که مهار زندگی را نمی شود به دست گرفت و حتی شاید نمی شود آینده را به طور مبهم پیش بینی کرد وبرنامه ها و نشانه های تاویل پذیر درواقع بی معنی هستند.

*مسیر رویدادهای این کتاب از درماندگی من نشان دارد.شاید این کتاب از همان آغاز که آن را دست گرفتم محکوم به شکست بوده است.بهتر بود این کتاب با کلمه ی "توهم"آغاز می شد.اما تسلیم نمی شوم.

*به دیگر سخن:خنده دار است که با وجود آنکه زیاد سفر می کنم، در واقع از سفر بدم می آید.

*چون آدم نمی تواند به مردم اعتماد کند و یقین داشته باشد که آنها همان کاری را انجام می دهند که ازشان انتظار می رود.آدم تا به خودش بیاید می بیند رودست خورده است و مردم برخلاف انتظارش کاری انجام می دهند درست مقابل آن چیزی که واقعیت ایجاب می کند.

*داستان پاهای شکسته بسیار پیش افتاده است.در واقع آدم در وقت نامناسب،در جای نامناسبی بوده و بعدش هم مشتی کلسیم ترک برداشته.

*آدم وقتی به خانه اش برمی گردد مثل این است که هرگز آنجا را ترک نکرده است.چون وقتی آدم به قصد بازگشت به خانه سفر می کند،بخشی از خودش را در خانه اش جا می گذارد.مگر آن کهبه جایی کاملاً تازه نقل مکان کند.جایی که هرگز ندیده،نمی شناسد و هیچ خاطره ای ازش ندارد.

*زنان باهوش جذابیت بیشتری دارند.فکر می کنم این نکته را جایی خوانده ام.اما در هر  حال این حقیقت دارد که زنان باهوش در نظر من جذاب تر اند.

*باید از این پس کمتر به احساساتم اعتماد کنم.

*این تصور که آدمی می تواند زندگی اش را درک کند،فقط نوعی توهم جنون آمیز است.

*در این میان مکثی به وجود آمد که درآن چند ثانیه ی آخر مثل الکلی که پشت بیمار مبتلا به ذات الریه می مالند خشکید.

*هیچ چیز ویرانگرتر و ورنج آورتر و بالاخره احمقانه تر ازدعواهای خانوادگی نیست.

 

از این علائم چشمی، چشم پوشی نکنید

بسیاری از مشکلات چشمی هستند که اولین علامت آنها به صورت یک تغییر کوچک در چشم ها تشخیص داده می شود. بنابراین، این علامت ها را نادیده نگیرید.

 

 

افتادن ناگهانی پلک ها

اگر یکدفعه متوجه شدید که یکی از پلک های شما دچار افتادگی شده است، آگاه باشید که این وضعیت می تواند نشان دهنده آنوریسم مغزی باشد، یعنی بزرگ شدن بیش از حد یکی از سرخرگ ها به دلیل ضعف دیواره عروق مغزی.

این وضعیت معمولا در شرایطی ایجاد می شود که مردمک های چشم های فرد از لحاظ اندازه متفاوت باشند. در حقیقت آنوریسم، با فشار به اعصاب کنترل کننده چشم ها باعث تغییر وضعیت پلک ها و اندازه مردمک چشم ها می شود. در این وضعیت معمولا فرد احساس دوبینی را هم تجربه می کند.

آنوریسم همیشه هم خطرناک نیست. اما در مواردی که باعث پارگی عروق مغزی می شود، احتمال آسیب مغزی و مرگ وجود خواهد داشت.

علت: بیشتر آنوریسم های مغزی به دلیل ضعیف شدن دیواره یک شریان ایجاد می شوند. در برخی موارد نیز دلیل آنوریسم ضربه به سر و تروما خواهد بود.

چه اقدامی لازم است؟ در این شرایط مراجعه به پزشک ضروری خواهد بود.

افتادگی مزمن پلک ها در هر دو چشم

افتادگی مزمن چشم ها گاهی اوقات با تاری دید و دوبینی، خستگی فک یا ضعف عمومی همراه است که با گذشت زمان بدتر و بدتر می شود. این ها در حقیقت علامت های بیماری میاستنی گراویس هستند. بیماری گسترده ای که از اختلال عملکرد اعصاب و عدم توانایی آنها در کنترل ماهیچه ها ناشی می شود.

مواردی که هیچ ضربه و جراحتی در کار نباشد، درد چشم ها می تواند ناشی از گلوکوم یا همان آب سیاه باشد

علت:

میاستنی گراویس یک بیماری خودایمنی است که سیستم ایمنی بر علیه خود آنتی بادی هایی را تولید می کند که به گیرنده های سلولی استیل کولین حمله کرده و آنها را تخریب می کند. بنابراین ارتباط بین اعصاب و عملکرد عضلات دچار اختلال خواهد شد.

با این حال علت واقعی و شروع کننده این بیماری مشخص نیست. به نظر می رسد که یک ارتباط بین این بیماری و اختلالات غده تیموس وجود داشته باشد.

چه اقدامی لازم است؟

در صورت مواجهه با این علامت حداکثر تا یک هفته به پزشک مراجعه کنید. اگر این علائم در شما با مشکلات ریوی همراه است، مراجعه سریع تر به پزشک ضروری خواهد بود.

درد چشم ها

مواردی که هیچ ضربه و جراحتی در کار نباشد، درد چشم ها می تواند ناشی از گلوکوم یا همان آب سیاه باشد، شرایطی که از افزایش فشار داخل چشم ها ناشی شود. البته از دلایل دیگر درد و ناراحتی چشم ها می توان به التهاب و خشکی چشم ها اشاره کرد.
 
علت:

انواع مختلفی از گلوکوم وجود دارند که علت اولیه همه آنها افزایش فشار داخل چشمی است. این شرایط معمولا از اختلال در تخلیه آب چشم ها ناشی می شود که باعث افزایش سطح مایعات در چشم خواهد شد.

چه اقدامی لازم است؟

اگر شما هم احساس درد متوسط تا شدید را در چشم های خود دارید، بهتر است همین روزها به یک چشم پزشک مراجعه کنید.

تاری دید

وجود یک لخته در عروق خونی چشم می تواند خونرسانی به شبکیه چشم، عصب بینایی و یا مغز را مسدود کند. بیماران مبتلا به این نوع لخته معمولا افراد دارای سابقه سکته قلبی و مغزی هستند و یا افرادی مستعد سکته.

از سایر شرایط بالینی که می توانند منجر به چنین عارضه ای شود می توان به التهاب عروق خونی، پارگی شبکیه و یا التهاب عصب بینایی اشاره کرد.

علت های سکته:

همان عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی مانند دیابت، فشار خون بالا و سیگار هچنین می توانند باعث ایجاد سکته شوند. عصب بینایی و شبکیه چشم نسبت به کاهش جریان خون بسیار حساس اند. حتی یک کاهش جزئی در این جریان خون می تواند باعث تغییر بینایی شود.

چه اقداماتی لازم است؟

 به محض احساس این گونه علائم مراجعه به پزشک ضروری است، مخصوصا اگر فرد در شرایط پر تنش و تحت استرس باشد.

ازدحام چراغ های چشمک زن و لکه های شناور

دیدن لکه های شناور علائمی هستند که همه ما تجربه کرده ایم. این اتفاق زمانی می افتد که ماده شفاف داخل چشم، رشته ای از سلول ها را ترشح می کند که به طور محدودی دیده می شود. دیدن گاه به گاه این علامت ها بی ضرر است. اما دیدن مکرر اجسام شناور (مگس پران چشم) و چراغ های چشمک زن (جرقه چشمی) می تواند نشانه پارگی یا جداشدگی در حال گسترش شبکیه باشد که در صورت عدم درمان سریع، از دست دادن بینایی و کوری حتمی خواهد بود.

چه اقداماتی لازم است؟

در صورت مواجهه با این علائم، هرچه سریع تر به پزشک متخصص چشم مراجعه کنید. لازم است مراجعه به پزشک در مدت زمان کمتر از 24 ساعت ضروری است.

نکته مهم

در برخی افراد دیدن لکه های شناور به طور مکرر می تواند نتیجه ی خونریزی چشمی باشد، مثلا در افرادی که به بیماری هایی مانند رشد نابهنجار عروق خونی، دیابت، فشار خون بالا و یا کم خونی داسی شکل مبتلا هستند.

 

خوراکی های چربی که باید بخورید

خوراکی های چربی که نباید فراموش کنید

نارگیل یک میوه با پوستی خشن و بدنه ای ضدضربه اما با قلبی سفید و پر از فایده میوه ای نیست جز نارگیل. این میوه بسیار خوشمزه بوده و می تواند از بسیاری از بیماری های انسان جلوگیری کند.

به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران، همیشه پزشکان ما را از خوردن غذاهای چرب منع کرده اند چرا که غذاهای چرب می توانند بدن انسان را در معرض خطرهای مختلف از جمله چاقی و بیماری های قلبی قرار دهند اما برخی غذاها و مواد مغذی چرب هستند که باید در رژیم غذایی خود از آن ها استفاده کنید تا سلامتتان تضمین شود.

هسته انگور

شاید این روزها فصل انگور نباشد اما به یاد داشته باشید که هسته انگور یکی از منابع سرشار از چربی های گیاهی است. این خوراکی می تواند بدن شما را در مقابل بسیاری از بیماری ها محافظت کند. میزان زیاد ویتامین E و همچنین انتی اسیدان های این خوراکی بدن انسان را بیمه کامل می کنند.

گردو

یکی از خوراکی های معروف که همیشه از آن به عنوان یک معجزه گر یاد می شود گردو است. این خوراکی را می توانید صبح ها همراه با صبحانه میل کنید و یا اینکه آن را در غذاهای مختلف بریزید. گردو منبعی سرشار از امگا – 3 است و می تواند برای دستگاه های عروقی و همچنین قلب شما بسیار مفید باشد. البته بهتر است از این خوراکی به صورت خام استفاده کنید.

نارگیل

یک میوه با پوستی خشن و بدنه ای ضدضربه اما با قلبی سفید و پر از فایده میوه ای نیست جز نارگیل. این میوه بسیار خوشمزه بوده و می تواند از بسیاری از بیماری های انسان جلوگیری کند. روغن نارگیل یکی از روغن های بسیار مفید برای پخت و پز است و همچنین باعث افزایش متابولیسم بدن نیز می شود.

تخم کتان

یکی از بهترین خوراکی ها که روغنی بسیار سالم و همچنین سرشار از چربی های مفید دارد تخم کتان است. از روغن تخم کتان می توانید در غذاهای مختلف و همچنین در تهیه سالادهای خوشمزه استفاده کنید. بسیاری از تحقیقات نشان داده است که این خوراکی حاوی مقدار زیادی آنتی اکسیدان است که می تواند بدن را در مقابل سرطان ها مختلف ایمن کند