همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

دومین کارگاه

به نام خدا 

دومین جلسه انجمن علمی حقوق در تاریخ 26/9/1393 در ساعت9:45 در ساختمان آموزشی دانشگاه پیام نور برگزار شد و ضمن این جلسه مبحث سقوط تعهدات توسط سر کار خانم بابایی در حضور جمعی از دانشجویان و استاد ارجمند جناب آقای لایقمند ارائه گردید . 

حاضرین جلسه : 

جناب آقای نجفی ، خانم ها مراد نژاد ، مریدی ، کرمی ، شب خیز ، بابایی ، اکبری  

خلاصه صورت جلسه  

سقوط تعهدات  

تعهدات به وسیله یکی از موارد زیر ساقط می شود  

1-به وسیله وفا به عهد  

2-به وسیله اقاله  

3-به وسیله ابرا  

4- به وسیله تبدیل تعهد  

5- به وسیله تهاتر 

6- به وسیله مالکیت ما فی الذمه  

وفای به عهد  

هر کس مالی به دیگری بدهد ظاهذ در عدم تبرع است بنبراین اگر کسی چیزی به دیگری بدهد بدون اینکه مفروض آن چیز باشد می تواند استرداد کند در مورد تعهداتی که برای متعهد له قانونا حق مطالبه نیست اگر متعهد به میل خود آن را ایفا نماید دعوی استرداد او مسموع نخواهد بود  

ایفا دین از جانب غیر مدیون هم جایز است مگر بدون اجازه او ولی اگر از مدیون اجازه داشته باشد حق رجوع به او را دارد  اگر بدون اجازه مدیون دین او از طرف ثالث پرداخت شود ثالث حق مراجعه به او را ندارد  

اقاله 

بعد از معامله طرفین  می توانند به تراضی آن را اقاله و تفاسخ کنند تلف یکی از عوضین مانع اقاله نیست  و در این صورت مثل آن در صورت مثلی بودن و قیمت آن در صورت قیمی بودن پرداخت می شود  

ابرا 

در ابرا داین از حق خود به اختیار صرف نظر می نماید و ابرا وقتی موجب سقوط تعهد می شود که متعهد له برای ابرا اهلیت داشته باشد  

تبدیل تعهد  

وقتی متعهد و متعهد له به تبدیل تعهد اصلی به تعهد جدیدی که قائم مقام آن می شود به سببی از اسباب تراضی نمایند در این صورت متعهد نسبت به تعهد اصلی بری می شود  

تبدیل تعهد به وسیله دین ، داین  و مدیون صورت می گیرد  

در تبدیل تعهد تضمینات تعهد سابق به تعهد لاحق تعلق نخواهد گرفا مگر اینکه طرفین معامله صراحتا آن را شرط کرده باشند  

تهاتر 

وقتی دو نفر در مقابل یکدیگر مدیون باشند بین دیون آن ها به یکدیگر تهاتر حاصل می شود  

تهاتر قهری است و بدون اینکه طرفین در این موضوع تراضی نمایند حاصل می گردد و به محض این که دو نفر در مقابل یکدیگر درر آن واحد مدیون شدند هر دو دین تا اندازه ای که باهم معادله نمایند به طور تهاتر بر طرف و طرفین نسبت به آن بری می شوند تهاتر وقتی حاصل می شود که دو دین هم جنس باشند و اتحاد زمان و مکان داشته باشند  

 مالکیت ما فی الذمه  

اگر مدیون مالک ما فی الذمه خود گردد ذمه او بری می شود مثل اینکه اگر کسی به مورث خود مدیون باشد بعد از فوت مورث دین او نسبت به سهم الارث ساقط می شود  

هر گاه یک شخص نسبت به یک دین هم بستانکار و هم بدهکار باشد مالکیت ما فی الذمه حاصل و دین ساقط می شود  

خیارات  

خیار مجلس  

هر یک از متعاملین بعد از عقد فی المجلس و مادام که متفرق شدند اختیار فسخ معامله را خواهند داشت  

خیار شرط 

در عقد بیع ممکن است شرط شود که در مدت معین برای بایع یا مشتری یا هر دو  یا شخص ثالث اختیار فسخ معامله باشد اگر ابتدا مدت آن ذکر شده باشد ابتدا آن از تاریخ عقد محسوب می شود و در غیر این صورت تابع قرداد متعاملین است اما اگر مدت آن مشخص شده باشد هم شرط خیار و هم بیع باطل است  

خیار تاخیر ثمن  

هرگاه مبیع عین خارجی باشد و یا در حکم آن بوده و برای تادیه ثمن یا تسلیم مبیع بین متبایعین اجلی معین شده باشد اگر سه روز از تاریخ بیع بگذرد و نه بایع مبیع را تسلیم مشتری و نه مشتری تمام ثمن را به بایع بدهد بایع اختیار فسخ معامله دارد . خیار تاخیر مخصوص بایع است و برای مشتری جهت تاخیر در تسلیم مبیع این اختیار نمی باشد .  

تسلیم بعض ثمن یا دادن آن به کسی که حق قبض ندارد خیار بایع را ساقط نمی کند  

خیار رویت و تخلف وصف  

هر گاه کسی مالی را ندیده و آن را فقط به وصف بخرد بعد از دیدن اگر دارای اوصافی که ذکر شده است نباشد مختار است که بیع را فسخ کند یا به همان نحو که است بخرد 

هرگاه مشتری بعضی از مبیع را دیده و بعض دیگر را به وصف یا از روی نحوه خرید و مطابق با وصف یا نمونه نباشد می تواند تمام مبیع را رد کند یا تمام آن را قبول نماید .  

هرگاه یکی از متبایعین مالی را سابقا دیده و به اعتماد رویت سابق معامله کند و بعد از رویت معلوم شود مال اوصاف مزبور را ندارد اختیار فسخ خواهد داشت  

خیار غبن 

  هر یک از متعاملین که در معامله غبن فاحش داشته باشد و بعد از علم به غبن می تواند معامله را فسخ کند   

غبن در صورتی فاحش است که عرفا قابل مسامحه نباسد و اگر مغبون هنگام معامله عالم به قیمت عادله بوده خیار فسخ نخواهد داشت  

خیار عیب 

اگر بعد از معامله ظاهر شود که مبیع معیوب بوده مشتری مختار است در قبول مبیع یا اخذ ارش یا فسخ معامله خیار عیب وقتی برای مشتری ثابت است که عیب مخفی و موجود در عین عقد باشد  

عیبی که بعد از بیع و قبل از قیض حادث شود در حکم عین سابق است و تشخیص عرف برحسب عرف و عادات می شود  

خیار شرط : ( شرط صفت ، شرط نتیجه ، شرط فعل ) 

هرگته شرطی که در ضمن عقد آمده شرط صفت باشد و معلوم شود آن صفت موجود نیست کسی که شرط به نفع او شده خیار فسخ خواهد داشت 

شرط نتیجه  در صورتی که حصول آن نتیجه موقوف به سبب خاصی نباشد آن نتیجه حاصل می شود  

هرگاه فعلی در زمان عقد شرط شود و اجبار ملتزم به آن مقدور ولی انجام به وسیله دیگری مقدور باشد حاکم می تواند به فرج ملتزم مو جبات انجام  آن را فراهم آورد .

فضای مجازی

 افرادی هستند که شاید هیچ شناختی از همدیگر ندارند و گاه آدرس‌های اشتباه به یکدیگر می‌دهند تا نشانی از خود برجای نگذارند و این‌ها همه سلامت روان افراد را با چالش‌ جدی، مواجه کرده است.
 انسان امروز توسط ارتباطات نامرئی احاطه شده و روزبه‌روز واقعیت فیزیکی خود را به‌عنوان یک سوژه‌ی انسانی از دست می‌دهد و به شیء‌ ناپیدا و پنهان‌شده در پشت خطوط و امواج الکترونیکی و پرتوهای نوری تبدیل می‌شود‌ که گاه تنها صدایی از خود به‌جا می‌گذارد. اگر تلفن و رایانه را محصول دوران مدرن بدانیم، پدیده‌ی پیامک، بلوتوث، چت، ایمیل و... از دستاوردهای پست‌مدرنیسم به‌شمار می‌روند. این گذار تاریخی با حاکم کردن و میدان‌ دادن به فضای مجازی، انسان را از حضور علنی محروم کرده و به عینیت او آسیب زده است.روی آشنایی های اینترنتی زیاد نمی شود حساب کرد . البته روان شناسان میگویند این نحوه ادامه رابطه است که سرانجامش را تعیین می کند نه صرفا نحوه شروع آن , اما چیزی که آمار نشان می دهد این است که درصد شکست در این روابط خیلی بیشتر است . به هرصورت , ظاهرا در دنیای امروز شکل گرفتن این نوع روابط اجتناب ناپذیراست . درامریکا درحال حاضر چیزی حدود یک پنجم ازدواج ها ازیک رابطه مجازی شروع می شود , و البته آمار طلاق هم سربه فلک می کشد . خدایا شکرما امریکایی نیستیم , ولی به هرحال ما هم نسبت کمتر درگیر چنین روابطی می شویم , خیلی ها بدون هدف وبه صورت ناخواسته وارد این روابط می شوند . دراینصورت به خاطر نداشتن آگاهی کافی مشکلاتشان چند برابر می شود . پس اگر قراراست دراین زمین بازی کنیم بهتراست قوانین بازی را بلد باشیم تا بازنده ازمیدان بیرون نرویم :

1 - راحت اعتماد نکنید

این مهم ترین نکته است . آشنایی را آرام و بدون عجله پیش ببرید , با احتیاط جلو بروید , و بگذارید طرف مقابل آرام آرام اعتماد شما را به دست بیاورد . لطفا به افرادی که عجله ی زیادی دارند و شما را توی منگنه می گذارند بها ندهید . هیچ دلیلی ندارد سرعت تان را با دیگران تنظیم کنید , شما این حق را دارید که با سرعت مطمئنه خودتان پیش بروید . اگر کسی زود تر از آن که شما احساس راحتی کنید از شما می خواهد ارتباط تلفنی یا حضوری برقرار کنید , بلافاصله جلویش بایستید – حتی اگر زار زار برایتان گریه کند ! چنین فردی در واقع دارد حق شما را زیر پا می گذارد و ناراحتی شما را به راحتی خودش ترجیح می دهد , پس لزومی ندارد با او محترمانه برخورد کنید . هر قدر لازم است زمان بگذارید تا شناخت اولیه و اعتماد اولیه شکل بگیرد . این یک ***** خوب هم هست که آدم های کلک و کلاهبردار را از دور و بر شما دور می کند , چون آنها صبر و حوصله زیادی ندارند و می خواهند هر چه زودتر از شما استفاده کنند و سراغ نفر بعدی بروند . البته لفت دادن بیهوده هم فایده ندارد . هدفمند باشید . در شناختن طرف مقابلتان زرنگی به خرج دهید . رفتار های غیر طبیعی , حرف های متناقض , مکث های بی جا , کار های مشکوک , پنهان کاری ها و به طور کلی هر چیزی راکه غیرعادی به نظرتان می رسد کنید . حساس باشید . شک کنید و تا زمانی که به یقین نرسیده اید هیچ اقدامی برای ادامه رابطه انجام ندهید .

2 – هویت تان را ناشناخته نگه دارید

کسی نمی گوید دروغ بگویید , اما نیازی نیست همان اول اسم و فامیل و عکس و آدرستان را به هر عابری بدهید . این هم به قضیه اعتماد کردن برمی گردد . همه آدم های اطراف شما خوب نیستند . تعداد کمی از آنها غیر خوب هستند اما همین تعداد اندک نیز می توانند حسابی شما را بازی بدهند , از اطلاعات تان سوء استفاده کنند و برایتان دردسر درست کنند . آنها راحت شما را شناسایی می کنند , اما شما به این راحتی نمی توانید آنها را بشناسید . به خاطر همین لازم اطلاعات و هویت تان را مخفی نگه دارید تا زمانی که اعتمادتان جلب شود . هر اطلاعاتی که می تواند باعث ردیابی شما شود مخفی نگه دارید . آدرستان , شغلتان , درآمدتان , نام و نام خانوادگی تان , محل زندگی تان , عکس هایتان , شرکت تان , سایت یا وبلاگتان , یا هر چیز دیگری . به خصوص اگر در شهر کوچک زندگی می کنید , برای صداقت به خرج دادن مجبور نیستید همه چیز را به طور دقیق بیان کنید . اگر تقریبی هم پاسخ بدهید صداقت تان خشه دار نمی شود . هرگز از آدرس ایمیل رسمی تان برای این نوع ارتباطات استفاده نکنید . یک ایمیل مخصوص برای این هدف بسازید و وقتی رابطه تان با کسی جدی شد آن را کنار بگذارید .

3 – به آدم های ” خیلی ایده آل ” شک کنید

با کسی آشنا شده اید که خیلی خیلی خوب است ؟ خوب تر از آن که بشود باور کرد ؟ در خواب هم چنین چیزی را نمی دیدید ؟ وای خدایا عجب شانسی ! البته نه برای شما برای طرف مقابلتان . چون او کلاهبرداری بوده که آن قدر خوش شانس بوده که توانسته هویت خیالی و دروغین خودش را به شما بباوراند ! اگر شخصیت و خوبی های کسی باور نکردنی است , لزومی ندارد باورش کنید . واقعا فکر می کنید در این دنیای خاکی کسی پیدا می شود که بی نهایت مهربان باشد , اصلا عصبانی نشود , بسیار مقید و با اخلاق باشد , اصلا دروغ نگوید , فداکار ترین آدم دنیا باشد , اصلا به کسی بدی نکند , خیلی پولدار باشد , بسیار شیک پوش و زیبا باشد , و خیلی چیزهای خوب دیگر ؟ معلوم است که پیدا می شود , اما تقریبا می توانید مطمئن باشید که آن یک نفر در اینترنت دنبال کسی نمی گردد ! پس چه بهتر که هر چه زودتر از این خواب خوش بیدار شوید و دنبال یک آدم معمولی اما واقعی بگردید .
4 – من چند ماه بیشتر زنده نیستم

فقط یک بازی است . یکی از بازی های رایج به خصوص در چت روم های ایرانی ( خارجی اش را نمی دانم ! ) همین است : شما به وفور با افرادی آشنا می شوید که به بیماری صعب العلاج مبتلا هستند ( قالبا سرطان ) , درد زیادی می کشند , تنهای تنها هستند , تا چند ماه دیگر عمرشان را به شما می دهند و این آخر عمری تنها خواسته شان حضور یک همدم دلسوز و بامحبت است تا دردهایشان کمی قابل تحمل تر شود .می دانید , این کلک خوبی برای ورود به دنیای شماست ; چون در غیر این صورت شما به سادگی راضی نمی شوید با یک قریبه ارتباط برقرار کنید و احتمالا طولی نمی کشد که متوجه می شوید این بیمار اگر فقط ده میلیون تومان پول عملش را جور می کرد دیگر نمی مرد ! قطعا شما هم آنقدر سنگدل نیستید که بگذارید جان یک انسان به خاطر این مبلغ ناقابل به خطر بیفتد ! این است که خودتان را به آب و آتش می زنید تا به یک کلاهبردار کمک کنید . اما قبل از آن می توانید سری به یکی از مراکز شیمی درمانی یا قلب بزنید و از این بیماران آمار بگیرید که چقدر از وقتشان را پای اینترنت می گذرانند ؟ ! و راه پی بردن قطعی به دروغ این جور آدم ها را بلد باشید : خیلی ساده اسم داروها , پزشک متخصص , بیمارستان و نوع بیماری اش را بپرسید !
5 – به عشق های اینترنتی اعتماد نکنید

خیلی ساده شما باید به همه چیز در این دنیای مجازی شک کنید , از جمله ابزار عشق هایی که به شما می شود ! “حسابی عاشقت شدم ” نمی تواند واقعیت داشته باشد چون هیچ کس نمی تواند با چند خط چت کردن عاشق شما شود . حتی با چند ماه چت کردن هم نمی تواند . عشق چیزی نیست که به این سادگی و از راه دوربین دو نفر ایجاد شود . عشق حقیقی مستلزشناخت است و کسی با احوال پرسی ها و سئوال و جواب های اینترنتی نمی تواند شما را به اندازه ای بشناسد که عاشقتان شود . مراقب قلبتان باشید . وقتی این بار دیدید باران عشق کسی بیگدار بر سر کسی نازل شده این را بدانید که این باران روی سر هزاران نفر دیگر هم در حال باریدن است ; مطمئنا شما اولین کسی و یا آخرین کسی نیستید که این فرد در دنیای مجازی با او آشنا شده است . کسی که به سادگی عاشق شما شده به سادگی عاشق خیلی های دیگر هم می شود .

6 – وقت تان را تلف نکنید

آشنایی های مجازی به اندازه کافی زمانبر است و مدت زمان لازم برای ایجاد ارتباط و اعتماد در آنها به حد کافی زیاد است , پس بیخودی لفتش ندهید . ارتباط شما فقط باید با هدف شناخت هر چه بیشتر ادامه پیدا کند . تمام حاشیه های دیگر را کنار بگذارید . وقت را تلف نکنید و از هر فرصتی برای شناختن او استفاده کنید . هر چه دیرتر به شناخت برسید احتمال این که عمر بیشتری را در رابطه با فردی که اصلا مناسب شما نبوده تلف کنید بیشتر می شود . وقتی به اندازه کافی اعتماد پیدا کردید , وقتش است که رابطه را حضوری کنید . یادتان باشد نیازی نیست همه بررسی ها و برنامه ریزی ها از طریق همین ارتباط اینترنتی انجام شود . خیلی چیزها را در ملاقات های حضوری و آشنایی های بعدی به دست می آورید . تا زمانی که او را ندیده اید نمی توانید در موردش قضاوت کنید . پس بگذارید کاخ آرزوهایتان را بعد از ملاقات با او بنا کنید ! و بعد از گذراندن مراحل اولیه , هر چه این ملاقات زودتر انجام شود بهتر خواهد بود

در این شرایط ازدواج نکنید!

 
 
سلام

 

با تشکر از خانم غلامی که این مطلب رو واسم ایمیل کردند

منبع اصلی :سایت خبری تحلیلی جوان امروز http://javantoday.mihanblog.com/post/265

افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند فکر کنند و درست انتخاب کنند. باورتان نمی شود؟ در اینجا می خواهیم شما را با 10 وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر آشنا کنیم. گاهی اوقات زن و شوهرهایی را می بینیم که هیچ تناسبی با هم ندارند، مشکلات زیادی در زندگی مشترک شان دارند و به نظر می رسد از همان اول، ازدواج شان نادرست بوده است. 

در این مواقع با خودمان می گوییم چطور آنها همدیگر را انتخاب کرده اند؟ مگر از همان اول متوجه نبودند که تا این حد با هم اختلاف دارند؟ شاید فکر کنید که آنها در زمان انتخاب، آگاهی و منطق درستی نداشته اند، یا اساسا آدم های عجیب و غریبی هستند که توانسته اند دست به چنین انتخابی بزنند! اما بیشتر مواقع این طور نیست! 


مساله این است که در خیلی از موارد، افراد در هنگام انتخاب همسر در شرایطی قرار می گیرند که نمی توانند فکر کنند و درست انتخاب کنند. باورتان نمی شود؟ در اینجا می خواهیم شما را با 10 وضعیت خطرناک برای انتخاب همسر آشنا کنیم که اگر خود شما هم در چنین شرایطی قرار بگیرید ممکن است ندانسته مرتکب همان اشتباهات آشکار شوید.

1 – زیبایی خیره کننده

شما دختر زیبایی هستید و هم خودتان و هم اطرافیانتان انتظار دارید همسری که انتخاب می کنید به اندازه خودتان زیبا باشد؛ شما پسر خوش تیپ و خوش هیکلی هستید و دوست دارید همسری داشته باشید که از این لحاظ هم سطح خودتان باشد؛ شما به تازگی با فردی آشنا شده اید که بسیار زیباست و واقعا شما را مجذوب خودش کرده است؛ همین جا بایستید: شما به شدت در معرض خطر انتخاب نادرست قرار دارید!

شکی نیست که همه ما زیبایی را دوست داریم و به سمت آن جذب می شویم، اما وقتی نقش زیبایی در انتخاب ما بیشتر از حد معقول باشد، دردسرهایمان هم شروع می شود. بهتر است قبل از اینکه کسی را برای خودتان انتخاب کنید، اولویت هایتان را مشخص کنید: با اینکه زیبایی برایتان اهمیت زیادی دارد، اما چه چیزهایی هست که برایتان از زیبایی اهمیت بیشتری دارد؟ چه معیارهایی را حاضرید فدای زیبایی کنید و از چه معیارهایی به هیچ وجه حاضر نیستید بگذرید؟ آیا اگر این فرد این همه زیبا نبود، بازهم او را انسان خوبی می دانستید.


2 – پرستیژ و موقعیت اجتماعی ویژه

می گویند لازم نیست خانم ها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا بشوند خانم دکتر، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا می زنند!

موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا می برد. عناوین و موقعیت های چشمگیر به راحتی می توانند سایر خصوصیات فرد را تحت تاثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد. در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج می کنیم، اما با «خود» او زیر یک سقف می رویم – شما در داخل خانه دیگر «خانم دکتر» نخواهید بود!

اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنید: آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایتان انسان قابل قبولی بود؟ غیر از موقعیت خاص، چه ویژگی های دیگری دارد که شما را به خود جذب می کند؟

 


3 – شیفتگی و عشق بی اندازه

مسلما عشق یکی از لازمه های ازدواج است، اما قطعا برای ازدواج کافی نیست. اگر فقط از روی عشق ازدواج می کنید، منتظر باشید که روزی فقط به خاطر نفرت از هم جدا شوید!

یکی از خطرناک ترین شرایط انتخاب همسر زمانی برای شما پیش می آید که «عاشق» می شوید. در این حالت شما آن قدر تحت تاثیر هیجانات و احساسات هستید که نمی توانید درست ببینید و درست تصمیم بگیرید. قبول این مساله برای کسانی که در اوج عشق هستند بسیار سخت است. مغز در حالت هیجان زدگی نمی تواند به طور طبیعی فعالیت کند. بنابراین ما به جز خوبی چیزی نمی بینیم. 

اگر نخواهیم از اصطلاح «عشق کور» در این مورد استفاده کنیم، می توانیم بگوییم مغز عاشق، همه چیز را از پشت عینک عشق می بیند و از پشت این عینک هم همه چیز بهتر از آنچه که هست دیده می شود مگر بد است؟ نه. فقط مشکل اینجاست که ما نمی توانیم همیشه با این عینک به دنیا نگاه کنیم چه بخواهیم چه نخواهیم این شیفتگی و این هیجانات دیر یا زود فروکش می کند.

اگر عاشق هستید، بهتر است مدتی صبر کنید و از رابطه فاصله بگیرید تا این تب در شما فروکش کند و بتوانید با دخالت بیشتر عقل، درمورد زندگی آینده تان تصمیم گیری کنید.


4 – احساس تنهایی شدید

تنهایی های دوران مجردی گاهی برایمان تحمل ناپذیر می شود. وقتی دوستان متاهل دور هم جمع می شوند اما ما به دلیل مجرد بودن نمی توانیم در جمع شان باشیم. وقتی با جمعی از بچه های فامیل به مسافرت می رویم و همه با همسرشان هستند به جز ما. وقتی همکارانمان آخر وقت در حالی به خانه شان برمی گردند که همسرشان با یک غذای گرم در انتظارشان است اما ما به خانه ای می رویم که در و دیوار منتظرمان است و...، ته دلمان به این فکر می کنیم که چرا من باید این قدر تنها باشم؟ و درست همین جاست که زنگ های خطر به صدا درمی آید.

تنهایی مفرط ساده تر از آنچه فکرش را بکنید می تواند شما را در معرض انتخاب اشتباه قرار دهد. وقتی در تنهایی به حال خودتان تاسف می خورید، کسی پیدایش می شود که می تواند شما را از دست این غول تنهایی و این همه غم و غصه نجات دهد و ادامه داستان!

افراد تنها به راحتی می توانند تنهایی شان را با دوستان و آشنایان تا حدی برطرف کنند و به فکر حل این مساله از طریق ازدواج نباشند. بعد از اینکه از عمق تنهایی ما کاسته شد، می توانیم تصمیمات بهتری برای خودمان بگیریم.



5 – عجله

«برای من دیگر دارد خیلی دیر می شود.» آیا چنین ندایی را از دوستان می شنوید؟

شما آخرین فرزند خانه هستید که مجرد مانده، تنها پسر مجرد فامیل در طیف سنی خودتان هستید، همه دوستانتان ازدواج کرده اند. چشم مادربزرگ و پدربزرگتان به شماست که نوه شان را ببینند. شما خواهر بزرگ تر هستید و ازدواج خواهر کوچکترتان در گرو ازدواج شماست و آخرین آرزوی مادر و پدرتان برای خوشبختی شما این است که شما را در لباس دامادی / عروسی ببینند. یا اصلا سن شما بالا رفته و احساس می کنید برای ازدواجتان دیر شده است. هیچ کدام از این موارد مشکل خاصی به شمار نمی رود؛ به شرطی که شما را وادار به انتخاب عجولانه و نسنجیده نکند.

در هر انتخابی، وقتی ما در شرایط اضطرار و عجله قرار می گیریم، امکان اشتباه کردنمان چندین برابر می شود و زمانی که این انتخاب به بزرگی انتخاب شریک زندگی باشد، حساسیت آن هم چندین برابر می شود. پس ارزشش را دارد که با این فکر مبارزه کنید. یک راه حل ساده: به همه کسانی که احساس می کنید از سوی آنها تحت فشار هستید – ازجمله ندای درون خودتان – بگویید که اصلا قصد ازدواج ندارید!


6 – سن پایین

شاید خیلی ها طرفدار ازدواج در سن پایین باشند، اما شما اگر فکر می کنید هنوز به سن مناسب ازدواج نرسیده اید، هرگز تن به ازدواج ندهید.

این که دقیقا چه سنی برای ازدواج مناسب است را نمی شود تعیین کرد، این مساله در فرهنگ ها و در افراد مختلف تفاوت زیادی دارد. اما اکثر روان شناسان امروزی معتقدند به طور کلی در جامعه شهری فعلی سنین زیر 20 سال می تواند برای ازدواج پرخطر باشد. ازدواج سالم نیاز به بلوغ های چندگانه دارد که بسیاری از آنها در سنین پایین حاصل نمی شود. بسیاری از افراد در سنین آغاز جوانی هنوز نمی دانند که از زندگی چه می خواهند و در سال های بعد اولویت هایشان تغییرات زیادی پیدا می کند. ضمن اینکه در این سنین معمولا احساسات ما بر عقلمان چیره است.

درصورتی که سن زیادی ندارید اما در موقعیت ازدواج قرار گرفته اید، مشخص کردن برنامه و خواسته های آینده زندگیتان می تواند کمکتان کند: ایا این ازدواج چیزی است که شما را مطابق اهدافتان پیش ببرد؟ آیا اصلا به جایی رسیده اید که بتوانید هدفی کلی برای خود برگزیده و تصویری از آینده تان ترسیم کنید؟

 


7 – شناخت ناقص

دو سال است که با کسی قرار ازدواج گذاشته اید و به قصد شناخت برای ازدواج با هم در ارتباط بوده اید، اما این ارتباط شما محدود به کافی شاپ رفتن آخر هر هفته همراه دوستان یا ارتباط تلفنی بوده است. بگذارید خیالتان را راحت کنم: اگر 20 سال هم آخر هفته ها با این فرد بیرون بروید،هر روز ساعت ها با او تلفنی صحبت کنید، بازهم شناخت شما نسبت به او کاملا ناقص است! وقتی با یک نفر ازدواج می کنیم، درواقع با کل وجود او و با همه ابعاد زندگی اش، خانواده اش، گذشته اش، آینده اش، افکار و اخلاقش و همچنین با جسم او ازدواج کرده ایم؛ در مثال بالا شما فقط بُعد «کافی شاپ» یا به عبارتی بُعد «تفریحی» فرد را شناخته اید، یا با شخصیت مجازی او (که معمولا بسیار متفاوت از شخصیت حقیقی است) آشنا شده اید و این هرگز شناخت کافی برای یک ازدواج خوب به حساب نمی آید. 

احتمال شکست در ازدواجی که براساس شناخت کافی صورت نگیرد بسیار بالاست. ما زمانی می توانیم به شناخت کامل تر برسیم که با همه ابعاد وجودی فرد و در شرایط و موقعیت های مختلف رو به رو شده باشیم.









8 – بحران روحی

در رابطه ای شکست خورده اید، هنوز یک ماه از اتمام رابطه قبلی تان نگذشته، هنوز زخم هایی که از ارتباط ناموفق قبلی خورده اید خوب نشده و هنوز غم و غصه دارید و به حال و هوای عادی زندگی تان برنگشته اید: حال شما و نیاز شما به یک همدم را درک می کنم، اما الان اصلا فرصت مناسبی برای تصمیم گیری در مورد ازدواج نیست.

بحران روحی به هر علتی ممکن است ایجاد شود: ممکن است به تازگی عزیزی را از دست داده باشید، از کار اخراج شده باشید، بیمار باشید، پدر و مادرتان از هم جدا شده باشند یا هر مساله دیگری که باعث ناراحتی شما شده باشد. در حالت بحران، ذهن ما فعالیت طبیعی ندارد و امکان اشتباه در این وضعیت بالاست. ممکن است کسی که الان به نظرمان همسر مناسبی می آید، بعد از عبور از بحران، دیگر چندان مناسب به نظر نرسد و خودمان هم ندانیم چه شد که حاضر شدیم با چنین فردی ازدواج کنیم. این نوع ازدواج ها دقیقا مصداق «از چاله به چاه افتادن» است.




9 – سرخوشی و هیجان

در عروسی دخترخاله تان که خیلی به شما خوش گذشته با کسی آشنا شده یاد که انگار دقیقا همان کسی است که همیشه در رویاهایتان به دنبالش بودید. احساس بسیار خوبی نسبت به او دارید و وقتی به او فکر می کنید شادی وصف ناپذیری را در خود احساس می کنید. احساس خوبی است! اما اگر هنوز رابطه تان جدی نشده، دست نگه دارید. چون دقیقا در لبه پرتگاه انتخاب غلط قرار گرفته اید!

هیجانات مثبت، درست مثل هیجانات منفی، ما را در معرض انتخاب غلط قرار می دهد. اسم این حالت را «جوزدگی» می گذارم. در بعضی شرایط ما کاملا «جو زده» می شویم و کارهایی می کنیم که شاید در حالت عادی به آن فکر هم نکنیم. وقتی در میهمانی به ما خوش می گذرد، عملکرد مغز ما متفاوت از حالت عادی است و در واقع فیلترهایی که ما برای انتخاب شخص مناسب برای خود داریم تا حد زیادی از کار می افتد. اشتباه بزرگی است که بخواهیم به انتخاب ذهنمان در چنین حالتی اعتماد کنیم.

در این وضعیت بهتر است مدتی صبر کنیم تا مغز به حالت عادی برگردد و مجددا درمورد این شخص فکر کنیم. در اکثر موارد انتخاب های هیجانی بعد از مدتی از چشم مان می افتند.

 



10 – چشم و هم چشمی

 

متاسفانه چشم و هم چشمی نیز چشم ما را به روی بسیاری از واقعیات می بندد و امکان درست دیدن را از ما می گیرد. اگر احساس می کنید در شرایطی هستید که میل به کم کردن روی اطرافیان از طریق ازدواجتان دارید، بهتر است دست از هر اقدامی در زمینه ازدواج بردارید.

از کجا می فهمیم که تصمیم گیری ما از روی چشم و هم چشمی است؟ از اینجا که مدام در حال مقایسه کردن مورد خودتان با مورد ازدواج کسی هستید که حسادت شما را برانگیخته و این خیال رهایتان نمی کند که ازدواج شما با این شخص چطور می تواند حال او را بگیرد و دل شما را خنک کند!

چشم و هم چشمی به طور خاص درمورد افرادی دیده می شود که از همسر خود جدا شده اند و همسر آنها مجددا ازدواج کرده است. در چنین شرایطی میل شدید به جبران کردن و کم نیاوردن در ما پدید می آید که ضریب خطا در انتخاب را تا حد زیادی بالا می برد. توصیه می شود برای این جبران و رو کم کنی، راه های دیگری به جز ازدواج را درپیش بگیرید!
 
 

راه های مقابله با بحران آب (1)

 چکیده: 


در زمینه مباحث خشکی و خشکسالی مباحث متعددی قابل طرح است که هریک به نوبه خو نیازمند توجه کافی است.. از دیدگاه مباحث اجتماعی و فرهنگی اصلاح نگرش به موضوع خشکسالی و بینش علمی و واقع گرایانه، که لازمه برنامه ریزی برای آینده است باید مورد تأکید قرارگیرد.. دیدگاههای تقدیرگرایانه و سطحی نسبت به این موضوع در بسیاری از اقشار جامعه قابل مشاهده است که نیاز به اصلاح دارد. اقدامات آموزشی بلندمدتی دراین زمینه لازم است لیکن در سال های خشک به دلایل متعدد این اقدامات می تواند از قوت بیشتری برخوردار گردد.  انگیزه ها و توجهات معطوف شده به پدیده خشکسالی، درسال های خشک را باید به فال نیک گرفت ولازم است محققان و اندیشمندان درحفظ دستاورد این توجهات برای سال های بعد، حتی اگر شرایط ترسالی حکمفرماگردد، بکوشند. دوره های خشکسالی فرصتی مغتنم برای فرهنگ سازی در خصوص لزوم بازنگری در مدیرت آب و اشاعه فرهنگ بکارگیری روشهای آبیاری مقتصدانه در مصرف آب است. اصلاح نگرش عملکرد «تن در هکتار» با «تن در ازای متر مکعب آب مصرفی» می تواند در این سال های خشک مورد تأکیدقرارگیرد. و یا فرهنگ ارزش اقتصادی آب در تولید محصول ، یا به عبارتی مقایسه ارزش اقتصادی محصول تولیدشده به ازای میزان آبی که مصرف تولید آن شده است. اگرچه خشکسالی نیز از جمله مباحثی است که «علاج واقعه قبل از وقوع بایدکردن» درآن صدق می کند، به هر تقدیر با بروز خشکسالی نیز می باید اقداماتی اندیشیده و بابرنامه در پیش گرفت تا از تعمیق خسارتها جلوگیری نماید. دراین راستا شناخت جامعه هدف که خسارات خشکسالی تأثیر بیشتری در آن دارد، مناطق ، اقشار آسیب پذیر و بهره برداران آسیب بیننده از این پدیده لازم است. عدم رسیدگی بموقع و مناسب به این اقشار می تواند پیامدهای خشکسالی هم برای جامعه و هم ازجهت تولیدات کشاورزی، برای سال های آینده سنگین ترکند. در اینجا با توجه به نوع فعالیتها کشاورزی و نیز باتوجه به دامداری و زندگی عشایری( در حد مقدورات این مکتوب)، محورهای برخورد با خشکسالی از جهت مسائل اجتماعی و فرهنگی بررسی گردد.   

سوالات کتاب تفکر سیاسی، نویسنده:گلن تیندر

اگر بیگانگی انسانها در میان نبود تفکر سیاسی تحقق نمیافت. اساسی ترین پرسش در باره بیگانگی به ریشه اصلی آن بر می گردد.

بیگانگی و یگانگی

  1. آیا انسانها ذاتا از هم بیگانه اند؟
  2. اگر انسانها ماهیتا از هم بیگانه نیستند تفرقه و تعارض میان آنها چگونه قابل توضیح است؟
  3. با کدام قابلیت انسانی می توان انسانها را یگانه کرد؟
  4. به هر حال آیا انسانها برای غلبه بر تعارض و تفرقه خویش به خداوند نیازمندند؟
  5. آیا ممکن است همه مردم در جامعه واحد جهانی متحد شوند؟
  6. آیا بدون اضمحلال طبقات می توان به یگانگی حقیقی رسید؟

نابرابری و برابری:

نابرابری خود نوعی بیگانگی است که به طرزی خاص عام و نیرمند است. انسانها عملا در همه زمانها و مکانها به واسطه نابرابری از لحاظ شان و قدرت و ثروت از هم متمایز هستند.

  1. آیا انسانها ذاتا برابرند؟
  2. اگر برخی انسانها ذاتا از دیگران برترند چه کسی و با چه نشانه هایی می تواند آنان را بشناسد؟
  3. اگر انسانها ذاتا برابرند آیا تمام نابرابریهای متداول از قبیل ثروت و منزلت اجتماعی ناعادلانه است؟
  4. آیا با امحای نابرابریهای متداول بیگانگی لزوما از میان خواهد رفت؟

قدرت:

از آنجا که انسانها بیگانه اند برای تحقق نظم قدرت ضروری به نظر می رسد و چون انسانها نابرابرند قدرت به عنوان طریقتی که در آن فضایل اقلیت می تواند به نفع همگان باشد توجیه پذیر می نماید. همچنین بسیاری از کشمکش های سیاسی برای جداسازی انسانها و یا یگانه کردن آنها و ... مستلزم قدرت است.

برخی از دشوارترین پرسشها درباره قدرت منبعث از تشکیک اخلاقی آن است شاید قدرت اساسا بد باشد.

  1. آیا میان انسانها نظمی دیگر، سوای آنچه با قدرت خلق و ابقا می شود می تواند وجود داشته باشد؟
  2. آیا تصرف قدرت و استفاده از آن خوب است؟
  3. چرا باید اطاعت کنیم؟
  4. قدرت را به چه کسی باید تفویض کرد؟
  5. اگر هیچ کس شایسته تصاحب قدرت نیست انسان چگونه خواهد توانست با عزت و احترام زندگی کند؟

محدودیت های قدرت:

چون قدرت از لحاظ اخلاقی غیر قابل اطمینان است تعیین حدود مناسب آن یکی از مسائل اساسی مدنیت است.

  1. آیا عمل دولتها با استفاده از شر برای تحقق خیر موجه است؟
  2. حوزه قدرت سیاسی را چه چیز تعیین می کند: ملاحظات عملی آنی یا محدودیتهای از پیش مستقر؟
  3. آیا باید در جامعه فقط یک مرکز اساسی قدرت وجود داشته باشد؟
  4. آیا کسانی که تحت حکومت مبتنی بر قانون زندگی می کنند ضرورتا آزادند؟
  5. آیا اصلا دولتها می توانند به صورت خادمانی برای رسیدن به شناخت کامل درآیند؟

غایات قدرت:

باید در عین استفاده از قدرت آن را نیز مهار کرد از این رو تفکر سیاسی به ژرفکاوی درباره غایات قدرت می پردازد.

  1. آیا همه قدرتها صرفا در خدمت منافع اقویا هستند؟
  2. آیا باید بخش عمده امکانات تولید و توزیع در تصاحب دولت باشد؟
  3. آیا دولتها باید مسئولیت شکل دادن به اعتقادات افراد را بر عهده بگیرند؟
  4. آیا دولتها باید شکل دادن به خصال اخلاقی افراد را بر عهده بگیرند؟
  5. آیا دولتها باید بکوشند جوامعی بنا کنند که در آنها تمام غایات و آمال تحقق یابند؟

سرشت و معنای تاریخ:

  1. چه عاملی مسیر تاریخ را معین می کند؟
  2. آیا تاریخ به اقتضای سرشتش به سوی نوعی زندگی دنیوی بهتر برای انسانها پیش می رود؟
  3. آیا اصول اساسی واقعیت و حقیقت در جریان تاریخ دگرگون می شود؟
  4. آیا می توان از چنگ قانون گریخت؟