١) مدیتیشن از طریق تمرکز
٢) مدیتیشن از طریق تفکر
مدیتیشن از طریق تمرکز:
در مدیتیشن از طریق تمرکز فرد توجه خود را بر روی تنفس، تصویر واقعی یا خیالی، یک صدا، کلمه یا عبارتی که به آرامی یا با صدای بلند تکرار می شود (مانترا)، و یا بر حرکات مشخص مانند حرکات تای چی، یوگا ، چی کونگ متمرکز می کند. به دنبال تمرکز، نگرانی و اضطراب محو شده احساس آرامش جای آن را می گیرد. این آرامش اثرات فیزیولوژیک مفیدی بر بدن دارد.
درمدیتیشن از طریق تفکر:
فرد از تمامی توجه خود برای آگاهی استفاده می کند. تفکر درحالت آرامش و به منظور شناخت خویشتن صورت می گیرد و آگاهی از افکار ، احساسات طبیعی، قوه ادراک و احساس به دست می آید. از این طریق سکون و آرامش ذهن ، تسلط بر خویشتن و خونسردی حاصل می شود. یکی از روشهای ساده مدیتیشن پنج دقیقه ای روزانه نوشته سلن ییگر selen yeager استفاده نمائید. در این روش ساده، فقط کافیست شما مکانی آرام وبدون مزاحمت پیدا کنید وبنشینید فراموش نکنید که پشت شما باید مستقیم وبدون خمیدگی(قوز)باشد دستان خود را به حالتی کاملا آرام و راحت در کنار خود قرار دهید، اجازه دهید تا چشمان شما به طرف پایین نگاه کند البته از خیره شدن به زمین خودداری نمایید وبسیار آرام وعمیق ومنظم نفس بکشید، با تمرکزو احساس سرشاراز شکر گزاری ازآفریدگار یا قدرت بی انتها ادامه دهید. اگر کمی افکارشما شناور است اشکالی ندارد،اگر احساس سنگینی چشم داشتید چشمان خود را ببندید، بسیار آرام باشید واین تمرین را هر روز ادامه دهید اگر دو بار در روز این تمرین را انجام دهید و زمان آنرا به بیست دقیقه برسانید بسیار موثرتر خواهد بود.نگران نباشید به راحتی آنرا انجام خواهید داد و تاثیر شگفت انگیز آنرا خواهید دید.
:تاثیرمدیتیشن موفقیت در کار
یکی از ترسهای رایج این است که مدیتیشن باعث میشود تا شخص، رویایی، فراموشکار و بدون محرک و انگیزه شود. این استنباط دقیقاً برخلاف حقیقت است. البته این کاملاً واقعیت دارد که معیارهای شخص تغییر میکند، مراقبت و دقت شما بیشتر خواهد شد و ضرورت جنگ مداوم با زندگیتان و با اطرافیانتان را از دست خواهید داد،ولی اینکه انسانی رویایی و بی تفاوت میشوید کاملاً غیر واقعی است. اگر خیال و اعصابتان آسوده و آرام باشد و به زمان حال تمرکز نمایید، بیشتر و بهتر میتوانید در کار و یا زندگی روزمره، کارآیی بهتر و بیشتر داشته باشید.
اگر دچار مشکلی شده باشید و به این مشکل در زمان حال نگاه کنید متوجه خواهید شد که نسبت به گذشته با قاطعیت خیلی بیشتر و مؤثرتری از عهدة مشکلات بر میآیید. آیا این رؤیا است؟ در حقیقت عدة زیادی از مردم، خلاف آنرا تجربه میکنند. همینطور که افراد در ساهاجا یوگا پیشرفت میکنند، بطور طبیعی به یک حالت رقابت بدون سرآسیمگی دست مییابند، به تدریج به جستجوی صلاح خود و دیگران میپردازند، بصورت تکیه گاهی برای دیگران در میآیند و همه مایلند با آنها مشورت نمایند. ما نمیگوییم که بطور خودکار، مدیر مسئول شرکتتان خواهید شد اما مطمئناً متوجه خواهید شد که چگونه اطرافیان شروع به احترام گذاشتن به نظریات شما مینمایند.
احساس خویشاوندی با دیگران
عشق و تعادل محبت خالصانه بین انسانها، عشقی معصومانه که هیچ انگیزه و محرک مادی ندارد و به دنبال مزد و جایزه نیست. در ساهاجا یوگا شما به سرعت زیبایی و قدرت احساس خویشاوندی با مردم را تجربه خواهید کرد، آن خویشاوندی که بالاترین مزدش محبت است. والدین کودکان تازه به راه افتاده، نوع محبتی را که کودک ابراز میکند درک خواهند کرد، عشقی که محبت عادی کودک بیگناه و معصوم نسبت به والدینش دارد. کودک هیچ چیز از والدین نمیخواهد، جز آنکه متقابلاً مورد محبت قرار گیرد. در ساهاجا یوگا شما لبخندهایی در اطرافتان خواهید دید که بیانگر همان احساس کودکانه است. هیچ مزدی در مقابل آن لبخند لازم نیست. حتی اگر غیبتان بزند و بعد از یک سال برگردید، شما لبخندها را به همان شکل خواهید یافت. این غنای احساسی، ناشی از بیداری خصوصیات روحی شما از طریق مدیتیشن است. همانطوری که مدیتیشن میکنید، با عشق شما به انرژی کندالینی چاکراها پاک میشوند و منجر به بیداری حالات زندگی در آن مراکز میشود. برای نمونه، همان طوری که مثلاً چاکرای ششم شما پاک میشود، انسان بخشنده تری میشوید و هیچ کینه ای را نگه نخواهید داشت. این امر بر راههایی که دیگران را به شما مربوط میسازد نیز اثر میگذارد. آنها بطور محسوسی در کنار شما احساس آرامش میکنند، شما هم در مقابل همه بردبارتر میشوید. مسلماً تمام اینها نسبی هستند و نمیتوان انتظار داشت که فقط به دلیل وجود شما، مردم بتوانند بر مشکلات جدی خود ظرف یک شب غلبه نمایند ولی قطعاً اکثر مردمیکه با شما کار میکنند و یا خویشاوند شما هستند متوجه تغییر رفتار شما خواهند شد. در حقیقت همان طوری که متوازنتر و ملایمتر میشوید، احتمالاً اولین شاخص درک تغییر در شما از طرف نزدیکان شما اعلام خواهد شد. این حقیقت یک دلگرمیاست
در حجهالوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: «مناسک خود را از من فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید».
روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و على بنابىطالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده اند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد».
روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: «کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شدهام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام».
در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:
«اى مردم! آتش فتنهها شعله ور گردیده و فتنهها همچون پارههاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار میکنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت میرسید».
آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، میترسم طاقت این کار را نداشته باشم».
پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.
فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید».
ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست».
هنگامی که علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نوادههای پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم».
سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پانزده سال پیش به دین اسلام مشرف شدم و برای مرگ دقیقه شماری میکنم! با وجود هدیه مقدسی چون قرآن خیالم راحت است و مأیوس و ناامید نیستم...
پیامم برای کسانیکه دنبال حق هستن اینه که: تحت تاثیر مطبوعات مبتذل کشورهای غیرمسلمان قرار نگیرین و قضاوت بیجا نکنین، هرچیزی امکان پذیر است، حداقل یک بار در طول زندگیت قرآن بخوان، فقط یکبار و از خودت بپرس آیا این حق نیست؟! بعضی از شما حق را خواهید دید بعضی نه! ماشاالله از این کتاب! حق را درک خواهید کرد!
حقیقت؛ روشن، ساده و واضح است...
پیام پیتر چیفلد ملقب به سعید اسلام در بستر مرگ بعلت بیماری سرطان | لینک دانلود ویدیوی سعید اسلام