نگذارید فرزندتان تنها بماند!!
راهنمای والدین برای دوست یابی فرزندان نوجوانشان
دوسـت برای نوجوان ازاهمیت زیادی برخوردار است ، وقتی نوجوان ناراحت است ومشکلی دارد دوستانش از او حمایت میکنند.
اگرچه دوست در سراسرزندگی انسان نقش مهمی دارد اما دردوران نوجوانی این نقش پررنگتر میشود، زیرا نوجوان دوست دارد دراوقات فراغت مدت بیشتری را دوراز خانواده و درکنار دوستان خود سپری کند.
در ضمن نیاز نوجوان به حمایت اجتماعی دراین سن بیشتر است ؛ زیرا از یک طرف به دلیل تغییرات جسمی و عاطفی، نوجوان احساس ناامنی می کند و حمایت دوستان برای او مهم است واز طرف دیـگـــردوســتـــان نـــوجـــوان، اورا در یـــادگـیــری مهارتهای اجتماعی وارتباطی کمک میکنند.
خوب است کـه نوجوان با کسانی که با او مـتـفـاوت هـسـتـند دوست شود ، وقتی او با شخصیتهای جدید ارتباط برقرارکند، افقهای دید او وسیع ترمیشود، دیدگاههای جدیدی یافته و با دیگران بهتر ارتباط برقرارمیکند.
نوجوان برای دوست یابی تمایل زیادی دارد وبرای هماهنگ کردن خود با دیگران بسیار مشتاقانه عمل میکند .
ارتباط فرزند با دوستانش برای والدین نگران کننده است،زیرا میترسند که فرزندشان تحت تاثیر رفتارهای بد آنها قرار گیرد.
والدین باید به صورت غیرمستقیم بردوستان نوجوان خود نظارت داشته باشند ؛ زیرا این دوستان گاهی باعث میگردند تا نوجوان با مشکلات زیادی روبه روشود.
بهترین روش برای قضاوت کردن درمورد دوستان فرزند نوجوانمان ، شناخت کامل
آنها میباشد.
برای شناخت بیشتر آنها ، راحتترین کار این است که تشخیص دهید آیا آنها تاثیرات منفی و ناخوشایندی روی فرزند نوجوان تو دارند یا خیر؟
برای ازبین بردن نگـرانی خـود از جانب دوستان فرزند نوجوان خود میتوانید کارهای زیر
را انجام دهید:
الف) دوستان فرزند خود را بشناسید
با دوستان جدید فرزند خود دوست شوید و وانمودکنید که زندگی آنها برای شما جالب است. با ترتیب دادن مهمانی، تولد و… آنها را در خانه خود گردهم جمع کنید.
این کار علاوه بر اینکه خیال شما را از بـابـت فـرزنـدتان راحت میسازد، باعث میشود که دوستان او را نیز بهتر و بیشتر بشناسید.
ب) داشتن برنامه صحیح برای سرگرم کردن فرزندتان
بهترین راه برای محدود کردن زمانی که فرزندتان بادوستان نامطلوب می گذراند ، این است که کارهای دیگری برای او درنظر بگیرید. فعالیتهایی را ترتیب دهید که فرزندتان دوست دارد، مثلا به او کمک کنید که وارد یک تیم فوتبال شده ویا نام او را در یک کلاس هنری بنویسید .
خلاصه اینکه او را درگیر برنامههایی کنید که دراجتماع فعال ترباشد.
ج) والدین او را ببینید
سعی کنید مادر و پدر دوستان فرزندتان را بشناسید. ملاقات شخصی بهتراست،اما اگراین کارمشکل است میتوانید تلفنی با آنان ارتباط برقرارکنید. با آنها دوستانه و بی غرضانه صحبت کنید واصل کلام را اینگونه عنوان کنید: بچههای ما وقت زیادی را با هم صرف میکنند ؛ بنابراین می خواستم خودم را معرفی کرده و قوانینی را که برای فرزندم دارم
به شما بگویم.
د) او را زیر نظر داشته باشید
وقتی فرزندتان با دوستان بد رفت و آمدمی کند حواستان کاملا به او باشد.
مثلا اگر تغییررفتاری ، نمرات پایین، رفتار خشن ،حالت های غیرمعمول و… دارد بدانید که دوستان بد، تاثیر خود را روی او گذاشتهاند شما باید هرکاری که میتوانید انجام دهید تا ارتباط او با آنان قطع شود. اگرلازم است از معلمهایش، مشاور مدرسه یا یک پزشک روانشناس کمک بگیرید.
هـ) قوانین و نظرات خود را برای فرزندتان بازگو کنید
برای جلوگیری از نفوذ همسالان بد در او، برای او قوانین مشخصی در نظر بگیرید و اطمینان حاصل کنید که به همه آنها واقف است. این قوانین را طوری ترتیب ندهید که درمخالفت مستقیم با دوستان فرزندتان باشد ؛ بلکه آن را بازنگری و نسخه ای از قوانین خانوادگی جلوه دهید و او را ازعواقب تخلف ازاین قوانین مطلع کنید.
همانگونه که بیان شد نوجوانی یکی از مراحل حساس زندگی است ، والدین با کمک
به فرزند نوجوان خود درزمینه گزینش دوست می توانند به نوجوان درگذر ازاین مرحله
به مراحل بعدی و درکل زندگی اورا کمک نمایند.
دوست هرکس،نشان دهنده هویت وموقعیت خاص او درزندگی است ، تا آنجا که گفته میشود”بگو با که دوستی تا بگویم کیستی / برای حفظ و تعمیق هویتی راستین، گزینش یک دوست مناسب ضروری است.
قرآن کریم نیز دوست خوب را بهترین یاری دهنده نسان دررسیدن به اوج سعادت دانسته و درمقابل، دوست بد را مهمترین عامل ناکامی و فرو غلتیدن درشوره زار شقاوت معرفی کرده است.
ترجمه : خلیل پارسا منبع : سایت سوزی میحراب
و یه ای کاش و آهی از ته دل برای گذشته ها ، یه حس دلتنگی
اینا این روزا زیاد برام تکرار می شه
دیروز رفتم دیدن دختر همسایمون
اون سن بارداریش یه ماه از من کمتر بود و حالا فرشتشو کنارش می دیدم
لبخندی تلخ رو صورتم بود پشتش گریه ای بود که فقط اجازه منو واسه ریختن می خواست
با خودم ای کاشهایی می گفتم ولی داشتم خودمو اذیت می کردم
خیلی با خودم کلنجار رفتم تا برم دیدنش
ولی گفتم تا کی می خوای دوری کنی از همه اونایی که تو رو به یاد گذشته می ندازن
وقتی اومدم خونه به همسرم گفتم کجا رفتم و چی دیدم
اونم گفت خیلی زود زایمان نکرده اون که سنش از بچمون کمتر بود
بچمون ، بچمون این کلمه آتیشم زد
بعد اون اتفاق هیچ وقت در موردش با همسرم صحبت نکردم تا ناراحت نشه
اونم اشتیاقش واسه داشتن یه فرزند رو همیشه از من پنهون می کنه تا یه وقت ناراحت نشم
ولی تو رفتارش کلامش می شه همه چیو خوند
شب دوستمو دیدم همونی که گفتم پولش از پارو بالا می ره ولی فرزند نداره
گفته بودم حامله شده
گفت می بینی کار خدارو ، اون همه قرص و دارو اون همه آمپول و آی یو آیی که بی نتیجه بود هیچ اثری برام جز ناراحتی نداشت و حرفای دکتری که پشتش یه قطع امید از بارداری بود
ولی حالا با یه قرصی که دزش از اون همه دارویی که می خوردم کمتر بود و دکتر اونو به خاطر اینکه به من بفهمونه دیگه هیچ داد دیدی چطور تبدیل به یه امید شد
یه خداروشکر ازته دل فقط همین
دیشب این دومین خوشحالی بود که داشتم که بعد اون آه و ایکاش
الآن ماه پنجشه همه چیزش خوبه و از خدا می خوام که تا آخر هم خوب باشه و ناامیدش نکنه
دلم خیلی گرفته
داشتم کم کم همه چیو یادم می رفت ولی قرار گرفتن تو جمع و سوالای گاه و بیگاه مردم و نگاههای از روی ترحمشون سخت اذیتم می کنه
و باز خدای خوبم امید دارم و این امید که منو سر پا داره
تو سن کم داره یکی یکی موهام سفید می شه
ولی نمی ذارم به پای غم
هر روز که تو آینه چن تا تار سفید مو رو می بینم می گم ناراحت نشو اینا از کمبود یه عنصر تو بدنته
و اینجوری خودمو دلداری می دم
و مطمئنم که منم یه روز به ارزوم می رسم وتا اون روز صبر می کنم و از خدا می خوام نمی گم صبر ایوب ولی مقداری از صبرش رو به من بده و نذاره حرفها ، نگاهها منو اذیت کنه
خدا جون پشتم باش منو تنها نذار
نزول عذاب و آمدن طوفان
نوح (علیه السلام ) (همچنان که از سوره هود و مؤ منون استفاده مى شود) مشغول ساختن کشتى بود تا این که آن را به اتمام رساند و امر خداى تعالى مبنى بر نزول عذاب صادر شد و آن تنور (113) شروع به جوشیدن کرد. در این هنگام خداوند به او وحى کرد که از هر حیوان یک جفت نر و ماده سوار کشتى کند و نیز اهل خود را به جز افرادى که مقدر شده بود هلاک شوند، یعنى همسرش که خیانتکار بود و فرزندش که از سوار شدن امتناع کرده بود و نیز همه کسانى که ایمان آورده بودند، سوار کند.
از سوره قمر استفاده مى شود که همین که آنها را سوار کرد خداى تعالى درهاى آسمان را به آبى ریزان باز کرد و زمین را بصورت چشمه هایى جوشان بشکافت ، آب بالا و پایین براى محقق شدن امرى که مقدر شده بود دست به دست هم دادند رفته رفته آب زمین را فرا گرفت و بالا آمد و کشتى را از زمین جدا کرد.
مسافران کشتى حضرت نوح (علیه السلام )
در این که طى مدت طولانى دعوت نوح به خداوند چند نفر به او ایمان آوردند و در کشتى سوار شدند، اختلاف است . اما قرآن کریم به اجمال مى فرماید: ((و جز اندکى به او ایمان نیاوردند (114))).
جمعى از مفسران گفته اند، کسانى که به او ایمان آوردند، جمعا هشتاد نفر و به گفته برخى دیگر هشتاد و هفت نفر بودند که هفتاد و دو نفر آنها از مردان و زنان قوم او و شش نفر دیگر پسران و زنانشان بوده اند.
آنچه مسلم است ، ایمان آورندگان گروه اندکى بوده اند، که سه پسر نوح به نام هاى سام ، حام و یافث به همراه زنانشان از آنان بوده اند. مورخان معتقدند که تمام نژادهاى امروز کره زمین به سه فرزند نوح باز مى گردد، از نژاد حامى در منطقه آفریقا ساکنند و از نژاد سامى در خاورمیانه و خاور نزدیک سکنى دارند و نژاد یافث را ساکنان چین مى دانند.
داستان پسر نوح (علیه السلام )
قرآن کریم به همسر (115) و فرزند بى ایمان نوح اشاره مى کند که بر اثر انحراف و همکارى با گناهکاران از مسیر ایمان خارج شدند؛ حق سوار شدن بر کشتى نجات را نداشتند زیر شرط سوار شدن بر کشتى ایمان بود. همچنین قرآن ، به استقامت و استوارى این پیامبر بزرگ اشاره مى کند به طورى که محصول سالیان بسیار دراز و تلاش پى گیر نوح (علیه السلام ) در راه تبلیغ آیین خویش ، جز ایمان آوردن گروهى اندک نبود که حضرت نوح براى هدایت هر یک از آنان به سوى خدا به طور متوسط ده سال زحمت کشید! زحمتى که مردم عادى حتى براى هدایت و نجات فرزندشان تحمل نمى کنند.
کنعان پسر نوح در زمره دشمنان آن حضرت به سر مى برد و به دین و آیین او ایمان نیاورده بود. در آن هنگام که آب از هر سو زمین را فرا گرفت و نوح و همراهانش در کشتى قرار گرفتند، ناگاه چشم نوح به کنعان افتاد که مانند دیگران براى نجات خود تلاش کرد و مى خواست به هر وسیله اى خود را از غرق شدن نجات دهد. به فرموده قرآن نوح فرزندش را که در کنارى جدا از پدر قرار گرفته بود مخاطب ساخت و فریاد زد: پسرم ! با ما سوار شو و با کافران مباش (116)، که فنا و نابودى تو را در بر خواهد گرفت . ولى آن فرزند لجوج و کوتاه فکر به گمان این که با خشم خدا نیز مى توان مبارزه کرد و فریاد برآورد: ((پدر! براى من نگران نباش . به زودى به کوهى پناه مى برم که دست این سیلاب به دامنش هرگز نخواهد رسید و مرا در دامان خود پناه خواهد داد (117))). نوح (علیه السلام ) باز ماءیوس نشد و بار دیگر به اندرز و نصیحت فرزند کوتاه فکر پرداخت تا شاید از مرکب غرور و خیره سرى فرود آید و راه حق پیش گیرد، از این رو گفت : ((فرزندم ! امروز براى هیچ قدرتى در برابر فرمان و عذاب الهى پناهگاهى وجود ندارد و تنها کسانى که مورد رحمت الهى قرار گیرند، اهل نجات هستند... (118))).
در این هنگام موجى برخاست و فرزند نوح را چون پر کاهى از جا کند و درهم کوبید ((و میان پدر و فرزند جدایى افکند و او را در صف غرق شدگان قرار داد (119))).
هنگامى که نوح فرزند خود را در میان امواج دید، عاطفه پدرى به جوش آمد و به یاد وعده الهى درباره نجات فرزندش افتاد و رو به درگاه خدا کرد و گفت :
((پروردگارا! پسرم از اهل من و خاندان من است و تو وعده فرمودى که خاندان مرا از طوفان و هلاکت رهایى بخشى (120))).
پروردگار در پاسخ نوح فرمود: ((اى نوح ! او از اهل تو نیست ! بلکه او عملى است غیر صالح و حال که چنین است ، آنچه را از آن آگاه نیستى از من تقاضا مکن . من به تو موعظه مى کنم تا از جاهلان نباشى (121))).
نوح دریافت که این تقاضا از پروردگار درست نبوده است و هرگز نباید نجات چنین فرزندى را مشمول وعده الهى بر نجات خاندانش بداند. از این رو به پروردگارش گفت : ((پروردگارا! من به تو پناه مى برم از این که چیزى از تو بخواهم که به آن آگاهى ندارم و اگر مرا نبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى ، از زیانکاران خواهم بود (122))).
دومین فرزند برومند حضرت علی و(1) در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت فاطمه ، که درود خدا بر ایشان باد، در خانه وحی و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامی اسلام (ص ) رسید، به خانه حضرت علی (ع ) و فاطمه را فرمود تا کودکش را بیاورد. اسما او را در پارچه ای سپید (2) (س ) آمد و اسما پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد، آن گرامی به گوش راست او اذان و به گوش چپ (3) او اقامه گفت . به روزهای اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش ، امین وحی الهی ، جبرئیل ، فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد ای رسول خدا، این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) چون علی برای تو بسان هارون (5) که به عربی (حسین ) خوانده می شود نام بگذار. (4)برای موسی بن عمران است ، جز آن که تو خاتم پیغمبران هستی .
و به این ترتیب نام پرعظمت "حسین " از جانب پروردگار، برای دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد. به روز هفتم ولادتش ، فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد، گوسفندی را برای کشت ، و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موی سر او (6) فرزندش به عنوان عقیقه (7) نقره صدقه داد.
ادامه درادامه مطلب...
|