تیمهای پیکان، متین ورامین،شهرداری ارومیه و میزان خراسان در ادامه دیدارهای هفته یازدهم لیگ برتر والیبال،حریفان خود را از پیش رو برداشتند.
نتیجه دیدارهای باقیمانده هفته یازدهم لیگ برتر والیبال:
ارتعاشات صنعتی ایران یک – پیکان تهران 3
وزارت دفاع یک – متین ورامین 3
شهرداری ارومیه 3 – پارس مهر فارس صفر
میزان خراسان 3 – شهرداری زاهدان یک
عصر چهارشنبه گذشته هم 2 دیدار برگزار شد که در آن نوین کشاورز با نتیجه 3 بر 2 سایپا را شکست داد و شهرداری تبریز با نتیجه 3 بر یک موفق به شکست جواهری گنبد شد. ملاقات مدال آوران بازیهای آسیایی و پاراآسیایی اینچئون با مقام معظم رهبری، علت تعویق 4 دیدار از هفته یازدهم لیگ برتر والیبال بود.
دقیق یادم نیست، فکر کنم کتابی که تولستوی در آن برای کودکان داستانهای کوتاه نوشته بود را می خواندم. وی در مقدمه کتابش نوشته بود که "من قصد نتیجه گیری در پایان هر داستان را ندارم و یقین دارم که خوانندگان نتیجه لازم را خواهند گرفت". این همان چیزی است که در این کتاب می خواهم از تولستوی تقلید کنم. دوست ندارم نتیجه گیری ها و حلاجی ها هم بر دوش نویسنده باشد و حتی دوست ندارم به نتیجه گیری شما کمک کنم. من از نوشتن این کتاب منظوری داشته ام که شما آن را خواهید فهمید! البته لزومی هم ندارد که به روی من بیاورید!
کوهِ دَکَلی تبلور سرگذشتی زیبا و مهیج از پسرک چوپانی است بنام "دلخان" که افراد و اتفاقات پیرامونش او را شیفته "کوهستان" می کند، برخی خواسته و برخی ناخواسته. او که آخرین فرزند خانواده است در سایه سنگین " خان آقا" که پدری پر اُبهت و تندخو است به چوپانی مشغول می شود و روزها و سالهای درازی را در کنار گله ها و گوسفندانِ خاموش و بی نظر و با همدمی چون کوهستان سپری می کند. خان آقا که در ابهتش به کوه می ماند تنها یک مسیر موفقیت در ذهن دارد که با تمام قوا می خواهد دلخان را در همان مسیر قرار دهد. اما چون روش هدایتش "اجبار"است ناخواسته دلخان را به مسیری سوق می دهدکه باب میل خان آقا نیست ...
حواسم پرت شده بود و کم بود تا همه داستان را همینجا تشریح کنم و بزنم زیر حرفی که از تولستوی یاد گرفته ام. به هر حال مطمئنم که "دِلخان" را دوست خواهید داشت. پسری صورت سوخته، تپل و گِردآلو که با سرگذشت زیبا و عجیب عشق به کوه و کوهستان در وجودش شکل می گیرید، پرورانده می شود و در نهایت راهی صعود بلندترین کوه دنیا یعنی"اورست" می شود.
متن فوق نوشته ابوالفضل زمانی نویسنده کتاب "کوه دکلی" است. علاقمندان می توانند برای سفارش کتاب با شماره 09198180419 و یا ایمیل abolfazl_sbu@yahoo.com تماس حاصل نمایند.
مردان برتر،راه ثابتی برای موفقیت در پیش گرفته اند.من آنرا فرمول نهایی موفقیت می نامم. در این راه اولین قدم آن است که نتیجه دلخواه را بدانید.یعنی دقیقا مشخص کنید که چه می خواهید. قدم دوم انجام عمل است وگرنه خواسته شما بصورت رویایی باقی خواهد ماند.باید قدم هایی بردارید که به عقیده خودتان به اغلب احتمال،شما را به هدف دلخواه می رساند. اقداماتی که ما میکنیم همیشه ما را به نتیجه مطلوب نمی رساند.بنابراین قدم سوم یافتن راهی برای کنترل است که بازتاب ها و نتایج اقدامات خود را بررسی کنیم و هر چه سریع تر بفهمیم که کارهایی که می کنیم ما را به هدف نزدیک یا از آن دور می سازد.باید بدانید دستاورد عملکرد شما چیست.خواه عملکرد شما گفتگو با کسی باشد یا عادات روزمره زندگی،اگرآن دستاورد دلخواه شما نیست،دقت کنید که عمل شما چه نتایجی به بار آورده تا اینکه بعنوان تجربه انسانی؛از آن چیز یاد بگیرید.سپس قدم چهارم را بردارید و آن ایجاد نرمش برای تغییر رفتار است تا به نتیجه مورد نظر برسید.اگر به افراد موفق توجه کنبد می بینید این قدم ها را برداشته اند.یعنی ابتدا هدفی برای خود برگزیده اند،چون تا هدفی در کار نباشد نمی توان به آن رسید.سپس شروع به اقدام کرده اند زیرا فقط دانستن هدف کافی نیست.آنها توانسته اند قیافه دیگران را بخوانند و عکس العمل هارا متوجه شوند،سپس رفتار های خود را سازگار کرده و تغییر داده اند تا بدانند چه حرکتی مناسب تر است.
هفت خصلت موفقیت:
1- عشق! همه افراد برای حرکت خود دلیلی یافته اند، هدفی تقریبا آزاردهنده که آنها را از درون خود می خورد و در عین حال انرژی مثبت می دهد و بسوی عمل، رشد و فزونی می راند.
2- ایمان! میان کسانی که موفق می شوند و آنان که شکست می خورند تفاوت عظیمی از لحاظ اعتقادات هست.عقیده ما درباره آنچه هستیم و آنچه که می توانیم باشیم دقیقا مشخص کننده آینده ماست. عشق و ایمان به منزله سوخت یا نیروی محرکه ای هستند که ماشین وجود را بسوی ترقی حرکت می دهند.اما حرکت اولیه کافی نیست.لذا برای رسیدن به مقصود باید برنامه هدفمند داشته باشیم.
3- برنامه ریزی! برنامه ریزی راهی برای سازمان دادن منابع و نیروهاست.
4- مشخص بودن ارزش ها! ارزش قضاوتی است اساسی، اخلاقی و عملی، در مورد اینکه چه چیزهایی دارای اهمیت می باشند. ارزش ها،نظام های اعتقادی خاص ما هستند که به ما می گویند چه چیزی در زندگی ما درست و چه چیزی غلط است.وقتی موفقیت های بزرگ را از نظر میگذرانیم تقریبا همیشه به کسانی بر میخوریم که به روشنی می دانند چه چیزی واقعا مهم است.
5- انرژی! حرکت بسوی زندگی بهتر با حالت سستی و افسردگی،تقریبا غیر ممکن است.افراد پیشرو همیشه در پی فرصت هستند.گویی فرصتهایی که که همه روزه پیش می آید به آنها نیش می زند و معتقدند که انسان هیچ وقت به اندازه کافی وقت ندارد.
6- جلب دوستی! افراد موفق قدرت فوق العاده ای در جلب دوستی دیگران دارند.
7- تسلط به فن ارتباط! نحوه ارتباط با دیگران و خودمان مشخص کننده کیفیت زندگی ماست. افراد موفق کسانی هستند که میدانند چگونه با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کنند و آنگاه آن تجربیات را به گونه ای به خود انتقال دهند که سبب شود تغییرات لازم را با موفقیت به وجود آورند.
v افراد موفق می خواهند به هر قیمت موفق شوند و این از خصوصیاتی است که آنها را از مابقی مردم متمایز می کند.برای رسیدن به موفقیت کارهای زیر را در نظر بگیرید:
ü . مجموعه آرزوهای خود را مدون سازید. فقط هدفها را یادداشت کنید و هیچ محدودیتی برای خود قائل نشوید
ü مهلتی برای هدف هایتان در نظر بگیرید.
ü از میان مهم ترین هدف هایی که برای امسال در نظر گرفته اید چند هدف را انتخاب کنید.
ü با این پنج قائده آنها را بسنجید:هدف ها را بطور مثبت بیان کرده اید؟بلحاظ حسی دقیقا برای شما مشخص هستند؟آثار جنبی آنها مشخص هستند؟ وقتی به آن هدفها رسیدید چه احساسی خواهید داشت؟(یعنی چه می بینید،چه می شنوید و چه چیزی را لمس و احساس می کنید؟) آیا این هدفها مورد پسند شما و دیگران است؟
ü منابع و امکانات مهمی را که برای رسیدن به اهداف در اختیار دارید روی کاغذ بنویسید( مثلا خصوصیات خوب اخلاقی،دوستانی که دارید،منابع مالی،تحصیلات،وقت،انرژی، سرمایه و...)
ü توجه خود را به مواقعی معطوف کنید که از امکانات به خوبی استفاده کرده اید.سه تا پنج مورد در زندگی را به یاد آورید که در کاری موفق بوده اید.توضیح دهید چه کردید تا به آن موفقیت دست یافتید.
ü بنویسید که برای رسیدن به اهداف چگونه فردی باید باشید؟مثلا اگر در نظر دارید رهبری جامعه ای را بعهده بگیرید و دگرگونی بزرگی ایجاد کنید،شرح دهید کسی که به چنان مقامی انتخاب می شود چگونه آدمی است.
ü موانع رسیدن شما به مقصود چه عواملی هستند.چه کارهایی را مرتبا باید انجام دهید تا به نتیجه دلخواه برسید؟اگر نمی دانید فردی را که قبلا در کار مورد نظر شما توفیق یافته مدل قرار دهید.
ü چهار هدف کلیدی را در نظر بگیرید و برای هریک اولین طرح مقدماتی قدم به قدم را تنظیم کنید.برای شروع از خود بپرسید اولین قدمی که برخواهم داشت چیست؟مطمئن ترین راه برای نیل به بهروزی و ترقی چیست؟این است که کسی را که قبلا به هدفهای مورد نظر شما رسیده مدلسازی کنید.
ü مدل هایی را برای خود بیابید. نام سه تا پنج نفر از افرادی که به اهداف مورد نظر شما رسیده اندبنویسید و در چند کلمه خصوصیات و رفتارهایی را که موجب موفقیت آنها شده است را مشخص کنید.اگر این اشخاص با شما شخصا صحبت می کردند به شما چه می گفتند؟همان را روی کاغذ بنویسید.
ü هدفهای گوناگون داشته باشید.
ü محیط کاملی را در ذهن طراحی کنید.اگر نتوانید تصویر روشنی از یک روز ایده آل در ذهن داشته باشید چگونه ممکن است عملا چنین روزی را در زندگی ایجاد کنید؟
دردناک ترین چیزهای زندگی دو چیز است:
یکی درد ناشی از انضباط و دیگر درد ناشی از تاسف و درد تاسف به مراتب سنگین تر است.
دعای پایانی(دعای ایرلندی):
خدا کند راه ها همیشه بر روی شما گشوده باشد، بادها پشتیبان شما باشند، آفتاب چهره شما را گرم کند و باران به نرمی بر کشتزارهای شما ببارد.........وتا روزی که یک بار دیگر در خدمت شما باشم، خداوند شما را در پنجه قدرت و رحمت خود حفظ فرماید.خداحافظ و حق نگهدار.
اغلبِ ما فکر می کنیم پیشامدهای که اتفاق می افتند اگر خوب باشند،دست رنج خودمان بوده و اگر هم خدایی ناکرده بد باشند، نتیجه بد شانسی و گاهاً لج بازی خداست. خداوند در قرآن کریم فرموده : **وشاوِرهُم فِی الاَمرِ فاذا عَزمتَ فَتَوَکَّل عَلی اللهِ** یعنی (ای پیامبر) در کارهای آنان مشورت نما و زمانی که عزم انجام کار نمودی(تصمیم گرفتی) بر خداوند توکل کن ... بنده بارها به این واقعیت پی برده ام اگر برخدا توکل کنم وبهترین تلاش خود را ارائه دهم به زیباترین نتیجه خواهم رسید البته ممکن است صرفا پیروزی در کارها زیباترین نتیجه نباشد.مثلا در میان آشنایان ما شخصی دریک رشته ی دانشگاه کرمان پذیرفته نشد و قاعدتا چند وقتی به خاطر این قضیه ناراحت بود درهمان روزها به طور غافلگیر کننده ای اتوبوسی با 30-40 نفر از دانشجویان همان رشته ی دانشگاه کرمان واژگون شد وهمگی به دیار باقی شتافتند. در واقع خداوند تقدیر برتر را در قبول نشدن این شخص قرار داده بود .این آیه بسیار ارزشمند نیز حقایق زیادی را برای ما بیان می کند:**اِن اَرادَنی اللهُ بِضُرٍّ هَل هُنَّ کاشِفاتُ ضُرِّه ی اَو اَرادَنی بِرَحمَتهٍ هَل هُنَّ مُمسِکاتُ رَحمَتِه ی** یعنی اگر خدا بخواهد به من گزندی برسد آیا آنان دور کننده گزند او هستند ؟و اگر خدا رحمتی برای من بخواهد آیا آنان بازدارنده رحمت او هستند؟. در واقع خداوند با پرسیدن سوالاتی که قطعاً جوابشان منفی است (استفهام انکاری) خواسته به انسان بفهماند همه خوب و بد شدن ها به دست خودش است . این آیه با صراحت تمام می گوید خداوند بهترین پارتی شماست دنبال پارتی های دیگر نباشید! شخصی را می شناسم که با مدرک سیکل به عنوان آبدار چی در یکی از ادارات دادگستری کشوراستخدام شده بود این شخص به خاطر سخت گیری های مافوق خود تصمیم به ادامه تحصیل گرفت، با توکل به خدا و به هر ضرب و زوری که بود لیسانس و فوق لیسانسش را گرفت والان دانشجوی دکتری حقوق است و همان مافوق حالا باید جلویش لنگ پهن کند،اگرما آدم های سطحی نگربفهمیم که هیچکس جز خدا کارمان را راه نمی اندازد و توکل به اومنشا و مبدا رسیدن به بهترین سرنوشت است هیچ گاه حاضر نمی شویم جلوی یک شخص تا انگشتان پا خم شویم به امید آنکه روزی پارتی ما درفلان جا باشد.
احسان یغمایی در گفت و گو با chn عنوان کرد: قدمت تهران با کشف یک اسکلت به 7 هزار سال نمیرسد
اوایل آذر امسال کشف اسکلت 7 هزاره در منطقه مولوی، تهرانیها را هیجانزده کرد. سرپرست گروه باستانشناسی این کاوش هم آن را کشفی منحصر به فرد خواند که سابقه سکونت در محدوده شهری تهران را به هزاره پنجم پیش از میلاد میرساند. بااین وجود، این سوال همچنان به قوت خود باقی ماند، آیا میتوان از کشف یک اسکلت و چند تکه سفال به این نتیجه رسید که قدمت یک مکان چقدر است؟ خبرگزاری میراث فرهنگی – گروه میراث فرهنگی - اوایل آذر امسال کشف اسکلت 7 هزار در منطقه مولوی، تهرانیها را هیجانزده کرد. سرپرست گروه باستانشناسی این کاوش هم آن را کشفی منحصر به فرد خواند که سابقه سکونت در محدوده شهری تهران را به هزاره پنجم پیش از میلاد میرساند. هر چند این سوال همچنان به قوت خود باقی ماند، آیا از کشف یک اسکلت و چند تکه سفال میتوان به این نتیجه رسید که قدمت تهران 7 هزار ساله است؟ احسان (اسماعیل) یغمایی، باستانشناس نام آشنای ایران در پاسخ به این سوال به CHN میگوید: «من با اینکه دستاوردهای این کاوش را از نزدیک ندیدم اما عکس منتشر شده از آن نشان میدهد که حفاری خوبی صورت گرفته با این حال خیلی جسارت میخواهد که با پیدا کردن یک اسکلت قدمت جایی را به عقب برد.» او معتقد است که بسیاری از متون باقی مانده، از تهران به عنوان یک ده کوچک نام میبرند، بنابراین باید دستاوردهای باستانشناسان به اندازهای غنی باشد که بتوانند قدمت یک مکان را تعیین کند.» به گفته این باستانشناس، شهر، ماندگاری، سکونت و گذر هر کدام معانی ویژه خود را در باستان شناسی دارند. نمیشود از یک گور تک افتاده نتیجه گیری کرد که این مکان شهر، ماندگاری یا سکونتگاه بوده است. او باز تاکید میکند که با یک «تک خاکسپاری» نمیتوان نتیجه گرفت که تهران، شهر در شکل وسیع آن یا یک سکونتگاه در شکلی کوچکتر است. یغمایی از رسمی قدیمی یاد میکند و میگوید:«هنوز هم رسم است، وقتی فردی در مسافرت میمیرد، او را در جایی که از دنیا رفته، به خاک میسپارند. بنابراین یک «تک خاکسپاری» دلیل کافی برای اینکه سکونت جایی به هزاره پنجم پیش از میلاد باز میگردد، نیست. یک باستانشناس باید خیلی از نشانهها را باید کنار هم بگذارد و سپس نتیجهگیری کند. این در حالی است که محمد اسماعیل اسماعیلی جلودار، سرپرست هیأت باستانشناسی در خیابان مولوی تهران در مصاحبههای خود عنوان کرده که مواد فرهنگی این دوره کاملا شناختهشده است و در این مکان سفالها و مواد فرهنگی به همراه شواهد اندکی از معماری به دست آمده که دوره استقرار در این محوطه را به دوره سیلک یعنی 2 و 7هزار سال پیش میرسد. یغمایی میگوید: «اگر سفالهای به دست آمده برای دوره چشمه علی باشد، امری طبیعی است. ممکن است که فرد از چشمهعلی به جایی دیگر در حال سفر بوده و در مسیر خود مرده و از آنجاییکه وقتی فردی میمیرد به دلیل اعتقاد به دنیای پس از مرگ، اشیاءاش را با او دفن میکنند، اشیاء او نیز با خودش دفن شده است.» به گفته او، امروز وقتی ایلاتیها کوچ میکنند و به ییلاق یا قشلاق میروند، اگر در این راه یکی از افراد کوچانده پیر یا جوان بمیرد. او را در چند گورستان میان راه به خاک میسپارند. اگر شما از ایذه به دشت گل یا دشت سوسن که مسیر راه ییلاق و قشلاق بختیاریهاست بروید، در چند جا گورستانهایی میبینید، بدون آنکه نشانهای از ماندگاری یا سکونت در دور و بر آنها دیده شود. اینها در واقع خاکسپاری ایلات کوچانده است. حال پرسش این است آیا فرد به خاک سپرده شده در میدان مولوی تهران یک مسافر از یک کاروان یا کوچانده یک ایل بوده است؟ یا نشانههایی چون اتاق، اجاق و اشیاء روزمره زندگی نشان از یک سکونت یا ماندگاری ( نه نشانههای یک شهر) در آن محوطه پیدا شده است؟ به گفته او حتی در کاوشهای قیطریه، آقای کامبخش فر، سرپرست هیات باستانشناسی قیطریه در نتیجه تحقیقاتش عنوان کرد که اینجا یک گورستان است و دلیلی بر سکونت مردم نمیشود. با اینکه گورستان قیطریه بسیار بزرگ بود. یغمایی میگوید:«به فرض محال اگر یافتههایی معماری و خاکسپاریهای دیگر به دست آید، همه دال بر ماندگاری است نه شهر. چراکه شهر، سکونت، ماندگاری، تک خاکسپاری و گورستان هر یک مفاهیم خاص خود را دارد.»