همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

رحلت پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد مصطفی (ص)

در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن ‏سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت ‏خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که ‏پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزدیک شده و بازگشت ‏به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى ‌گذارم و مى‌‏روم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن ‏وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود».

در حجه‌‏الوداع در هنگام رمى‏ جمرات فرمود: «مناسک خود را از من ‏فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید».

روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین ‏و نگرانند. پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و على بن‌ابى‏طالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده‏ اند شما از مرگ ‏پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که‏ جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم ‏پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد».

روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود:  «کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شده‌ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام».

در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود:

«اى مردم! آتش فتنه‏‌ها شعله ‏ور گردیده و فتنه‏‌ها همچون پاره‏هاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار می‌کنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت می‌رسید».

آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد:  «ای رسول خدا، می‌ترسم طاقت این کار را نداشته باشم».

پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.

فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود:  «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید».

ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست».

هنگامی که علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نواده‌های پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم».

سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.

آیا قبل حضرت آدم انسان های دیگری بودند؟ آیا تمدن داشتند؟

آیا قبل حضرت آدم انسان های دیگری بودند؟ آیا تمدن داشتند؟

 

روایات متعددی درباره انسان هایی قبل از حضرت آدم (ع) داریم که به وجود انسان هایی قبل از حضرت آدم دلالت می کند.

 

امام صادق(ع) فرموده اند: شاید شما گمان می‏کنید که خدای عزّ وجلّ غیر از شما هیچ بشر دیگری را نیافریده است. نه، چنین نیست؛ بلکه هزار هزار آدم آفریده که شما از نسل آخرین آنها هستید.[۱]

 

همچنین امام باقر(ع) فرموده اند: خدای عز وجل از روزی که زمین را آفریده، هفت عالم را در آن خلق (و سپس منقرض کرده است) که هیچ یک از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده‏اند و خدای تعالی همه آنها را ازپوسته روی زمین آفرید و نسلی را بعد از نسل دیگر ایجاد کرد و برای هر یک، عالمی بعد از عالم دیگر پدید آورد تا در آخر، آدم ابوالبشر را بیافرید و ذریه ‏اش را از او منشعب ساخت...[۲]

 

همچنین بعضی از مفسرین در ذیل آیه مربوط به اعتراض فرشته ها به خلقت انسان، احتمال علم فرشته ها، از سابقه موجودات قبلی ساکن در زمین سخن گفته اند:

 

«قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ[بقره/۳۰] گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مى ‏آورى که تباهى کنند و خونها بریزند؟»

 

در تفسیر نمونه می نویسد: «بعضى دیگر از مفسران معتقدند پیشگویى فرشتگان بخاطر آن بوده که آدم نخستین مخلوق روى زمین نبود، بلکه پیش از او نیز مخلوقات دگرى بودند که به نزاع و خونریزى پرداختند پرونده سوء پیشینه آنها سبب بدگمانى فرشتگان نسبت به نسل آدم شد!»[۳]

 

بنابراین از منظر دینی مسلم است که قبل از حضرت آدم (ع) انسان های دیگری بر روی کره زمین زندگی می کرده اند. اما درباره جزئیات زندگی آنها، باید دقت کنیم که این مسائل، یکی از مصادیق غیب است و ما به آن دسترسی نداریم. و نمی توانیم همه جزئیات را کشف کنیم. و باید به همان مقداری که در روایات بیان شده است، بسنده کنیم. یکی از مصادیقی که در روایات راجع به آن صحبت شده است، نسناسان است. که قبل از خلقت حضرت آدم (ع) نسل آن ها نابود می شود.

 

حضرت علی (ع) می فرمایند: وقتى که خداى متعال اراده کرد که خلقتى را به دست قدرت خود ایجاد کند، و این امر بعد از گذشت هفت هزار سال از خلقت جنّ و نسناس در زمین بود، آنگاه خداوند از طبقات آسمانها پرده برداشت و به ملائکه فرمود: به زمین بنگرید و اهل آن از جنّ و انس را ببینید، پس وقتى که نگاه کردند و اعمال معصیت آمیز آنها را دیدند، بر ایشان بسیار دشوار بود، آن وقت گفتند: پروردگارا تو عزیز و قادرى و اینها خلق ضعیف تو هستند که با روزى تو زندگى مى‏کنند ولى تو را نافرمانى و معصیت مى‏ نمایند و تو از آنها انتقام نمى ‏گیرى، وقتى که پروردگار سخن آنان را شنید فرمود: من مى‏خواهم در زمین جانشینى قرار دهم که حجت من در زمین من باشد، ملائکه گفتند: تو منزّهى از اینکه در زمین موجودى را بیافرینى که همان طور که جنّیان در زمین فساد مى‏ کردند، در آن فساد و و خونریزى کنند، پس این خلیفه را از ما قرار بده چون ما تو را معصیت و نافرمانى نکرده و تو را به ستایشت تسبیح مى‏گوئیم و تقدیس مى‏ نمائیم، آنگاه خداى عزّ و جل فرمود: همانا من چیزى را مى‏ دانم که شما نمى‏ دانید، اراده کرده ‏ام که به دست قدرت خود خلقى را بیافرینم، و از ذریّه او پیامبران و بندگان صالح و امامان هدایت یافته ‏اى قرار دهم و آنها را جانشینان خود بر خلقم در زمین قرار دهم و زمین خود را از لوث نسناس پاکیزه سازم و جنّیان عصیانگر را منتقل کرده و آنها را در هوا و در اقطار زمین سکونت دهم و بین آنها و خلقم حجابى قرار دهم.[۴]

 

نکته ای که باید به آن توجه داشت اینکه انسان های امروزی همه از نسل حضرت آدم (ع) هستند هیچ ربطی به نسل های قبلی انسان ها ندارد. و ظاهر آیات قرآنی به خوبی این مطلب را نشان می دهد. که در موارد مکرر انسان ها را با تعبیر "بنی آدم: خطاب قرار داده است:

 

«یا بَنِی آدَمَ [اعراف/۲۷] ای فرزندان آدم!»

 

و اینکه حضرت آدم (ع) نیز به نسل های قبلی ربطی ندارد و مستقل از آنها خلق شده است، نیز مطلبی روشن است. از جمله دلایل آن اینکه در آیه ذیل به عدم وجود پدر برای حضرت آدم (ع) و خلق آن از خاک اشاره می کند:

 

«إِنَّ مَثَلَ عیسى‏ عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ[آل عمران/۵۹] مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: «موجود باش!» او هم فوراً موجود شد.»

 

[۱]. کتاب توحید، ج ۱، ص ۲۷۷.

[۲]. خصال، ج ۲، ص ۶۵۲، ح ۵۴.

[۳]. تفسیر نمونه، ج‏۱، ص: ۱۷۴.

[۴]. علل الشرائع، ج‏۱، ص: ۱۰۵.

 

منبع : شهر سوال

یلدا مبارک

آنگاه که تولد دختری بیگناه مایه ننگ عربها بود، آنگاه که زندگی برای دخترکان ساعتی به طول

نمی انجامید... نیاکان پاکمان بلندترین شب سال را شب تولد مینو (الهه زن) و میترا (الهه خورشید)

را بنام یلدا نام نهادند، گرامی داشتند و شادی کردند. 

یلدا، یادگار نام وطن و عروس زمستان است.

ای خدای مهربانم آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از بودنم و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید

کسی ازنبودنم و یاریم ده تا آخرین لحظات عمرم هر آنچه که شکستم دل نباشد، حیا نباشد، احترام

نباشد و عدالت و حق نباشد

 

یلدایتان مبارک...

 

گیاهان در قرآن

 

گیاهان در قرآن( انار)

در آن دو، میوه هست و نخل هست و انار هست.

      "رحمن/68"

نام قرآنی: رُمّان

 

اشارات قرآنی:

1- وهوالذی انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من اعناب والزیتون والرمانمشتبها وغیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لایات لقوم یومنون. (انعام/99)

اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز از جوانه های نخل، خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند. به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند.

2- و هوالذی انشا جنات معروشات و غیرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اکله و الزیتون والرمان متشابها و غیرمتشابه کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین.( انعام/141)

و اوست که باغهایی آفرید نیازمند به داربست و بی نیاز از داربست، و درخت خرماو کشتزار، با طعمهای گوناگون، و زیتون و انار، همانند، در عین حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد.

3- فیهما فاکهة و نخل و رمان.( رحمن/68)

در آن دو، میوه هست و نخل هست و انار هست.

در قرآن مجید سه جا از رمان نام برده است. در سوره انعام/141 درباره میوه این درختان توصیه مهمی شده است. در آن ذکر شده: چون ثمر آوردند از آنها بخورید و در روز درو، حق آن را بپردازید؛ معنی این دستور آن است که خداوند انحصار یا مالکیت فردی محصولات کشاورزی و نباتی را نمی پسندد.

 

به هیچ کس نزدیک شو

عشق.

آدمی معمولی باش، آنقدر معمولی که

به هیچ کس نزدیک شوی

گشایش اینجاست،

انفجار اینجاست.

تنها وقتی که درمیان نیستی، آدمی فوق العاده هستی!

اما دربارة این فکر نکن

و آرزوی آن را نداشته باش،

اگر تمنا و آرزو مداخله کنند- متوجهشان باش و بهشان بخند. 

اینها با آگاهی تو متوقف می شوند

و آن نیروی فراهم آمده را خنده مصرف می کند،

بعد از خنده است که آرامشی ژرف را تجربه می کنی.

آنگاه با رقص و نغمه،

حالت منفی ذهن به حالتی مثبت و سازنده استحاله می یابد.

تمنای کسی بودن و کسی شدن

به شدت منفی ست،

زیرا نفس، نفی و انکار وجود است. 

نفس، اصل انکار است،

اگر انکار را نفی کنی، مثبت و سازنده می شوی.

نفس، سرچشمة همة حقارت هاست،

اما حقة آن ظریف است،

زیرا نفس وعده ی عزت و بزرگی می دهد،

اما در انتها فقط حقارت را نصیبت می کند.

از این حقیقت رمز گشایی کن و آن را به روشنی فهم کن. 

کسی که بر حسب عزت و بزرگی می اندیشد،

همواره حقیر می ماند، 

زیرا اینها دو روی یک سکه اند.

بذرهای عزت و بزرگی را که بپاشی،

محصول حقارت و درماندگی درو می کنی،

اشتیاق بزرگی و عزت را در دل پروراندن

در انتها به حقارت می کشاندت

و هرآنچه که دوزخی ست در این حقارت گرد آمده است.

با خاکساری و تواضع شروع کن،

بدین سان به خدا نزدیکتری.

درواقع تو همان الوهیتی ،

اما نفس شکافی ایجاد نمی کند

تا از آن به الوهیتی خود نگاه کنی.

به عکس،

نفس، بهشت های دروغین می آفریند 

تا زمینه را برای دوزخ های تازه مهیا کند.

اگر به بهشت نفس داخل شوی، به دوزخ پا گذاشته ای!

از این امر آگاه باش و نیز از آنچه "خود" نامیده می شود  

که آفریننده ی همة عذابهای روی زمین است. 

نا خود باش، آنگاه همانی خواهی بود که هستی

و همیشه بوده ای

چیزی که موهبتی جاودانه است،

آزادی ست

وجودی کیهانی ست، برهمن است.

تات توان آسی

آن توئی، محبوبم.