همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

سفر عشق اربعین 93

بسم رب الحسین...

این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟

 آری! دیوانگی عاقلانه انسان را به این وادی می کشاند. به راه پیمایی اربعین. راه پیمایی که نه،

بزرگترین اعلام عشق و ارادت تاریخ در بزرگترین همایش تاریخ!

بزرگترین اعتراض تاریخ، به بزرگترین ظلم تاریخ، در بزرگترین رزمایش تاریخ !

این شعر را بارها شنیده بودم که: دور حرم دویده ام صفا و مروه دیده ام، هیچ کجا برای من کرببلا نمی شود؛ اما در سفر اربعین آن را حس کردم با اینکه سفرهای دیگری هم به کربلا داشتم ( عرفه و عاشورا) اما اربعین چیز دیگری بود:

1-    حسین علیه السلام چه کرده و خدا در پاسخ کار خدایی اش، چه جوابی داده!!! که بعد هزار و اندی خون حسین هنوز می جوشد و داغش تازه است و عشق وصال به درگاهش پویا

2-    کار برای خدا چه ها که نمی کند!

3-    حس می کردی برای سفر عرفانی از «خلق به حق» راه میان بر باز کرده اند.

4-    یکی شدن دلها به سوی یک هدف و یک جهت و آن هم «امام معصوم» را لمس می کردی!

5-    گویا انسانیت غفلت شده و به روزمرگی سپرده شده، از نهایت وجود انسانها حرکت کرده، جریان یافته و ظهور پیدا کرده است.

6-    بیدار شدن فطرت انسانها و توجه خاص به ولی و امام خود و حرکت به سوی او، برای رشد و کمال، حس می شد چونان دانه ای که، در دل سرد زمین افتاده و با وجود آسفالت بودن روی زمین، آنقدر تلاش می کند تا روزنه ای بیابد و به سوی نور حرکت کرده و زمین را می شکافد

7-    مسیر مناسبی برای تفکر پیدا شده بود؛ گاهی حس «نوشتن» و «بی صدا فریاد زدن» در آن فضای معنوی خیلی سنگین بود. قلم کم می آورد ار بیان انچه چشم و دل به ان رسیده و قلب به حد انفجار می رسید که: خدایا اینجا چه خبر است؟؟؟

8-    در پیاده روی اربعین الهام گرفتم که درست است که از قطره کاری بر نمی آید اما قطرات هستند که سیلاب درست می کنند طوری که هر چه در مسیر است را ریشه کن کرده، با خود می برد. یک شیعه به تنهایی صدایش به جایی نمی رسد، اما وقتی جمع شدند سیل بنیان کن طاغوت شده زمینه احیای امر خدا را فراهم می کنند چونان کلام آن بزرگوار که فرمود: اگر همه مسلمانها یک سطل آب بریزند اسراییل را آب می برد! 

سوالات کتاب تفکر سیاسی، نویسنده:گلن تیندر

اگر بیگانگی انسانها در میان نبود تفکر سیاسی تحقق نمیافت. اساسی ترین پرسش در باره بیگانگی به ریشه اصلی آن بر می گردد.

بیگانگی و یگانگی

  1. آیا انسانها ذاتا از هم بیگانه اند؟
  2. اگر انسانها ماهیتا از هم بیگانه نیستند تفرقه و تعارض میان آنها چگونه قابل توضیح است؟
  3. با کدام قابلیت انسانی می توان انسانها را یگانه کرد؟
  4. به هر حال آیا انسانها برای غلبه بر تعارض و تفرقه خویش به خداوند نیازمندند؟
  5. آیا ممکن است همه مردم در جامعه واحد جهانی متحد شوند؟
  6. آیا بدون اضمحلال طبقات می توان به یگانگی حقیقی رسید؟

نابرابری و برابری:

نابرابری خود نوعی بیگانگی است که به طرزی خاص عام و نیرمند است. انسانها عملا در همه زمانها و مکانها به واسطه نابرابری از لحاظ شان و قدرت و ثروت از هم متمایز هستند.

  1. آیا انسانها ذاتا برابرند؟
  2. اگر برخی انسانها ذاتا از دیگران برترند چه کسی و با چه نشانه هایی می تواند آنان را بشناسد؟
  3. اگر انسانها ذاتا برابرند آیا تمام نابرابریهای متداول از قبیل ثروت و منزلت اجتماعی ناعادلانه است؟
  4. آیا با امحای نابرابریهای متداول بیگانگی لزوما از میان خواهد رفت؟

قدرت:

از آنجا که انسانها بیگانه اند برای تحقق نظم قدرت ضروری به نظر می رسد و چون انسانها نابرابرند قدرت به عنوان طریقتی که در آن فضایل اقلیت می تواند به نفع همگان باشد توجیه پذیر می نماید. همچنین بسیاری از کشمکش های سیاسی برای جداسازی انسانها و یا یگانه کردن آنها و ... مستلزم قدرت است.

برخی از دشوارترین پرسشها درباره قدرت منبعث از تشکیک اخلاقی آن است شاید قدرت اساسا بد باشد.

  1. آیا میان انسانها نظمی دیگر، سوای آنچه با قدرت خلق و ابقا می شود می تواند وجود داشته باشد؟
  2. آیا تصرف قدرت و استفاده از آن خوب است؟
  3. چرا باید اطاعت کنیم؟
  4. قدرت را به چه کسی باید تفویض کرد؟
  5. اگر هیچ کس شایسته تصاحب قدرت نیست انسان چگونه خواهد توانست با عزت و احترام زندگی کند؟

محدودیت های قدرت:

چون قدرت از لحاظ اخلاقی غیر قابل اطمینان است تعیین حدود مناسب آن یکی از مسائل اساسی مدنیت است.

  1. آیا عمل دولتها با استفاده از شر برای تحقق خیر موجه است؟
  2. حوزه قدرت سیاسی را چه چیز تعیین می کند: ملاحظات عملی آنی یا محدودیتهای از پیش مستقر؟
  3. آیا باید در جامعه فقط یک مرکز اساسی قدرت وجود داشته باشد؟
  4. آیا کسانی که تحت حکومت مبتنی بر قانون زندگی می کنند ضرورتا آزادند؟
  5. آیا اصلا دولتها می توانند به صورت خادمانی برای رسیدن به شناخت کامل درآیند؟

غایات قدرت:

باید در عین استفاده از قدرت آن را نیز مهار کرد از این رو تفکر سیاسی به ژرفکاوی درباره غایات قدرت می پردازد.

  1. آیا همه قدرتها صرفا در خدمت منافع اقویا هستند؟
  2. آیا باید بخش عمده امکانات تولید و توزیع در تصاحب دولت باشد؟
  3. آیا دولتها باید مسئولیت شکل دادن به اعتقادات افراد را بر عهده بگیرند؟
  4. آیا دولتها باید شکل دادن به خصال اخلاقی افراد را بر عهده بگیرند؟
  5. آیا دولتها باید بکوشند جوامعی بنا کنند که در آنها تمام غایات و آمال تحقق یابند؟

سرشت و معنای تاریخ:

  1. چه عاملی مسیر تاریخ را معین می کند؟
  2. آیا تاریخ به اقتضای سرشتش به سوی نوعی زندگی دنیوی بهتر برای انسانها پیش می رود؟
  3. آیا اصول اساسی واقعیت و حقیقت در جریان تاریخ دگرگون می شود؟
  4. آیا می توان از چنگ قانون گریخت؟

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُّبِینٍ ﴿یاسین:١٢﴾ ما هر چیزی را در امام مبین گرداوری می کنیم.  وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ کِتَابًا ﴿نبأ:٢٩﴾ امام مانند یک کتاب است و انسانهای عادی مانند یک کلمه یا جمله ای از آن کتاب. همانگونه که کتاب، محیط بر کلمات و جملات درونش است امام نیز بر تمام انسانها و موجودات احاطه وجودی دارد، احاطه ای از نوع احاطه ذهن ما به محتویاتش. با این مقدمه می توان این فقرات عمیق و زیبای زیارت جامعه را می فهمید.

ذِکْرُکُمْ فِی الذَّاکِرِینَ وَ أَسْمَاؤُکُمْ فِی الْأَسْمَاءِ وَ أَجْسَادُکُمْ فِی الْأَجْسَادِ وَ أَرْوَاحُکُمْ فِی الْأَرْوَاحِ وَ أَنْفُسُکُمْ فِی النُّفُوسِ وَ آثَارُکُمْ فِی الْآثَارِ وَ قُبُورُکُمْ فِی الْقُبُورِ فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَکُمْ وَ أَکْرَمَ أَنْفُسَکُمْ وَ أَعْظَمَ شَأْنَکُمْ وَ أَجَلَّ خَطَرَکُمْ (زیارت جامعه)

یایاد شما در قلوب یادکنندگان،و نامتان در نامها،و تن هایتان در تن‏ها،و ارواحتان در ارواح،و جانهایتان در جانها،و آثارتان در آثار،و قبرهایتان در قبرهاست،چه‏ شیرین است نامهایتان،و گرامى است جانهایتان،و بزرگ است مقامتان،و عظیم است مرتبه بلندتاند.

وقتی موجودی مثل امام یا خدا احاطه وجودی بر ما دارند، احساس ما این است که آنها درون ما هستند. بنابر این وقتی فردی متذکر خود یا خدا می شود و به درونش توجه می کند چه بداند چه نداند، به امام هم توجه کرده است. اسم در معنای تکوینی اش همان صفات حقیقی مربوط به یک ذات است نه یک امر لفظی و ذهنی. هر صفتی که درون ماست، پرتوی از صفات امام و آن هم درواقع، پرتوی از صفات خداست.

عالم ماده، معلول عوالم بالاتر است. بنابراین موجودی که احاطه وجودی بر عالم دارد، علت عالم ماده و در نتیجه، علت همه اجساد همه انسانها نیز است. بعبارت دیگر، تمام عالم مادی و از جمله، جسم هر فردی را می توان جسد چنین روح بزرگی دانست. وقتی جسم آنها جسم همه انسانهاست، قبر همه انسانها نیز قبر آنهاست. ارواح و نفوس انسانها نیز پرتوی از ارواح و نفوس امام است زیرا مرتبه عالم مثال نیز که مرتبه وجودی نفوس است، مانند مرتبه ماده، معلول حقیقت امام و محاط در کتاب مبین است.

اگر کسی بواسطه تقوی و پاک شدن از آلودگی دنیا از مرتبه جزیی و محدود اسماء و صفات و نفس خود به مرتبه بالاتر خود که نزدیک تر به مرتبه امام است، برسد، از دغدغه ها و مشکلات مربوط به امور جزیی رها شده و شیرینی این آزادی از قید ماده را احساس می کند. بنابراین اسم آنها (که در حقیقت، مرتبه و برتر ما است) از اسم ما شیرین و نفس آنها از نفس ما کریم تر است.

تقدیم به جان جانان