همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

تکامل تاریخ از نظر قرآن چگونه است؟

تکامل تاریخ از نظر قرآن چگونه است؟

تکامل تاریخ از نظر قرآن چگونه است؟
با نظر و تأمل در قرآن کریم پی می‌بریم که توجیه آن براساس تکامل تاریخ به شیوۀ انسانی ـ فطری است. از منظر قرآن کریم از آغاز جهان همواره نبردی پیگیر و بی‌امان میان گروه حق و باطل برپا بوده است. قرآن با اشاره به مبارزۀ افرادی از طراز ابراهیم و موسی و عیسی و محمد(ع) و پیروان مؤمن آن‌ها از سویی، و گروهی دیگر از طراز نمرود و فرعون و جباران یهود و ابوسفیان و امثالهم بر تکامل تاریخی فطری عملاً صحه گذاشته که در این نبرد و ستیزها گاهی حق و گاهی باطل پیروز شده است، ولی البته این پیروزی و شکست‌ها بستگی به یک سلسله عوامل اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی داشته است.
از‌نظر قرآن، جهاد مستمر پیش‌برنده‌ای که از فجر تاریخ وجود داشته و دارد ماهیت معنوی و انسانی دارد، نه مادی و طبقاتی.


اعتراف می کنم پس هستم!

اگر می گوئیم که "گناه" نداریم خود را گمراه می کنیم که راستی در ما نیست اگر به "گناهان" خود اعتراف کنیم او امین و عادل است تا "گناهان" ما را بیامرزد و ما را از هر ناراستی پاک سازد، اگر بگوئیم که "گناه" نکرده ایم او را دروغگو می شماریم و کلام او در ما نیست... اول یوحنا ( ا : 8 - 10 )
یکی از عواملی که در جوامع انسانی، چه در جامعۀ کوچک خانواده و چه در جامعه ای بزرگتر نظیرملت باعث بی عاطفگی و سنگدلی آدم ها و در نتیجه شقاق و جدائی می شود "گناه" است، مثلاّ در جامعۀ ابتدائی سدوم و غموره خداوند می فرمایند: - گناهان آنها بسیار عظیم است! آنها دلسنگ و بی رحم شده بودند و به التماس های لوط پیامبر بی اعتنا ماندند!

 

بعد از این برادران سنگدل یوسف را می بینم که غبطه و حسادت آنها را چنان بی عاطفه کرد که به فقدان و مرگ برادر کوچک خود احساسی نداشتند! باز می بینیم، علیرغم آیات و علائمی که موسی به فرعون نشان می دهد، اما او حق را بجانب خود می داند و سنگدلانه به شیوۀ پیشین ادامه می دهد و کوچکترین تمایلی مبنی بر رهائی قوم از خود نشان نمی دهد!

یکی دیگر از عواقب "گناه" جدائی وایجاد فاصله است، یوسف پیامبر و برادرانش سالهای مدید از هم دور افتادند وما بین آنها فرسنگها فاصله افتاد، بهمین ترتیب فرعون از مردمی با جمعیت عظیم جدا شد! بنابراین"گناه" علت اصلی سنگدلی و جدائی انسانهاست، این ویژگی حتی در مناسبات انسان و خالق هم صادق است! والدین اولییۀ ما، حاضر به اعتراف به "گناه" خود نشدند، آدم آنرا بگردن حوا انداخت و حوا آنرا به شیطان نسبت داد، و خداوند با حزن و غم بسیار، از آنها جدا شد و پدر ما "آدم ابوالبشر" که با خداوند مانوس و همدم بود و با او راه می رفت از بهشت بیرون رانده شد!

از پی آمد های دیگر " گناه" حس بی مسئولیتی است که در مورد آدم و حوا گفته شد! اما آخرین و مهمترین ویژگی، بهم خوردن نظم و تعادل است! فردی که درختی را قطع می کند، یا با ماشین دودزا می راند در حقیقت به چرخۀ تولید اکسیژن و پاکی محیط زیست آسیب می رساند که موجبات گرم شدن زمین و آب شدن یخ های قطبی را فراهم آورده که به نوبۀ خود باعث سیل و زلزله می شود که بی خانمانی و مرگ آدم ها را در پی دارد! کتاب مقدس راجع به پیآمد غائی و نهائی "گناه" می گوید: نتیجۀ "گناه" مرگ است. و مرگ یعنی از حیات دور افتادن و جدائی انسان از نعمت زندگی! در زبان یونانی گناه معادل به هدف نزدن و خطا در نشانه روی است! 
عبارت: "مگر چه خطائی از من سر زده که مستوجب این عقوبت هستم" شاید از فرهنگ یونانی وارد زبان پارسی شده باشد! نقشه و طرح اولییۀ خداوند ازاسکان آدم و حوا در بهشت عدن، ایجاد سعادت و حصول ابدیت برای آنان بود! اما آنها خطا کردند و از هدف خدا دور شدند هر دو دل خود را سخت کردند و حاضر به اعتراف به خطای خود نشدند! 
ممکن است برای عده ای نجات از گناه آنچنان معنای عمیقی در بر نداشته باشد و اینکه خداوند پسر خود را فدیۀ گناهان ما کرد، چنان سطحی و نامفهوم است که برای عده ای چاره ساز نیست! روزی به فردی بشارت می دادم، طرف با تاکیدی استفهامی پرسید: - عجیب است! چطور این اتفاق افتاد اصلاً چرا خداوند یگانه پسر خود را برای ما داد مگر خدا نمی دانست که انسان صاحب عقل و هوش است و روزی بلاخره بر ضعف های خود فائق می آید! 
کتاب مقدس "گناه" را توارثی می داند و نه معلول ضعف انسانی! ومی گوید در اثر ضعف نیست که ما مرتکب گناه می شویم بلکه این گناه است که باعث ظهور و بروز ضعف در انسان می شود!! ( پیدایش3 : 19 و مزمور51 و2 سموئیل 13 - 1 - 6 )! شخص دیگری دلیل می آورد که: اخلاقیات موضوعی طبقاتی است و کلان سرمایه داران از همه گناهکارترند! اما کتاب مقدس می گوید که همه بدون استثناء گناه کرده اند! از آنجائیکه کلام خدا به قضیه عمومیت می دهد پس بنا برعدالت خداوند، همه به یک اندازه گناهکارند! بنابراین گناه کوچک و بزرگ ( صغیره و کبیره) خلاف واقع است چون ما در وضعیتی نسبی زندگی می کنیم و "نسبت" به توانائی مالی، و "نسبت" به موقعیت اجتماعی و "نسبت" به وضعیت شغل خود، گناهکار شناحته می شویم بعبارت دیگر زندگی در دنیای نسبیت ها، یعنی اقرار ضمنی به عدم کاملیت و این یعنی قرارگرفتن در وضعیت "گناه"! در نتیجه "گناه" هم تبیین یک وضعیت است و هم بیان نامتعادل پندار، گفتار و رفتار انسانی است!
به زبانی دیگرتنها کسی که همیشه به هدف می زند می تواند ادعا کند که خطائی از او سر نزده و او کسی است که "هر روز پیروز زندگی است" و هر روز به هدف زده و پاداش می گیرد، اما چون به هدف زدن مستلزم نشاط دائمی، جوانی پایدار و تاثیر نپذیرفتن از اختلالات عصبی و تغییرات جوٌی است بنابراین بهدف زدن دائم و همیشگی غیر ممکن است! خداوند وضعیت انسان را اینگونه شرح می دهد که : "همگی" اعم از یهودی و یونانی، برده و آزاد، شاه و گدا از هر ملت و مذهب، چه زن و چه مرد، نزد او مساوی و برابرند و همه "گناهکارند" و در عالم واقع این وضعیت بین خدا و انسان حجاب شده است! 
هنگامی که دزد طرف راست عیسی معترف به گناه خود شد پردۀ هیکل پاره می شود، دریده شدن و فرو افتادن پرده، شاید نماد حجابی باشد که با اعتراف به "گناه" از میان برداشته می شود! اشعیا ی نبی به همین ترتیب وضعیت خود را در یک بیداری روحانی بر رسی می کند و به حال زار خود می گرید، طوریکه لابه و فغانش به عرش می رود ( اشعیای 6 ) یوحنای رسول در نامۀ اول خود که در ابتدای این نوشته آمده، می نویسد: اعتراف به "گناهان" باعث نجات شده، و وضعیت ما را عوض می کند در نتیجه، زندگی جاوید را نصیب ما می سازد. اما اصرار بر معصومیت و انکار "گناه" فقط خود فریبی است! یوحنا اضافه می کند: با این "انکار" اجازه نمی دهیم حقیقت پیروز شود و به تفتیش درون ما بپردازد! بنا به استدلال "رسول محبت" با اصراربراینکه گناهکار نیستیم مرتکب دو خطا می شویم اول خود را فریب می دهیم "گمراه می سازیم" و از سوی دیگر خالق امین را قابل اعتماد نمی دانیم!


روزی از دوستی سؤال می کردم: چرا عده ای به "گناه" خود اعتراف نمی کنند؟ پاسخ داد: بیشتر مردم، بفکر کسب مدرک تحصیلی و دریافت عنوانی حر فه ای و تلاش برای تثبیت موقعیت اقتصادی خویش اند و در عین حال طالب کسب لذت اند و بسیار تمایل دارند از آنچه زندگی به آنها عرضه می دارد لذت ببرند! البته همۀ اینها، مطالباتی درست و مشروع اند، اما مگرکل هستی و همۀ زندگی به این ها ختم می شود و آیا خداوند در زندگی ما نباید نقشی داشته باشد و آیا رابطه داشتن با خالق آنچنان بی معنی است که آدم باید دربست گرفتار خویشتن خویش شود! آری! مشکل از آنجا شروع می شود که ما بیشتر بدنبال تحقق ارادۀ انسانی خود در زندگی هستیم تا طالب ارادۀ او! و این امر چنان اغوا گر، و فریبنده است که نقشی برای خداوند در سناریوهای مهیج خود در زندگی قائل نمی شویم! این خودکفائی و بی اعتنائی از آنجا ناشی می شود که اصولاً "ضریب خطا" در تحقق بر نامه های ما جائی ندارد و همواره به هوش و تفکر انسانی خود بیش از حد بها می دهیم و برنامه های خود را بی کم و کاست قابل تحقق می دانیم و اصولاً این موضوع برایمان بی معنی است که خداوند طالب ارتباط با ما بوده و بی صبرانه در انتظار رابطه ای صمیمی است تا ضریب خطای ما را در زندگی به حداقل برساند ( لوقای 15)*! همۀ رنج های بنی آدم به این خاطر است که به خطا کار بودن خود باور ندارد!


چندی پیش با خانم مسنی گفتگوی دوستانه ای راجع به مصرف برق داشتم! او عادت داشت تمام لامپ های خود را از ساعت 7 بعدازظهر تا پاسی ازشب روشن نگهدارد، علت این سهل انگاری را جویا شدم و چون زن بظاهراً مومنی بود به او اعتراض کردم که: " مگر نمی داند که این کار اسراف است و ریخت و پاش در نظر هرکس و همۀ ادیان امری مذموم و نکوهیده است" در جواب گفت: "برق من مجانی است" فهمیدم که کنتور و سیم های برق را دستکاری کرده! وقتی به او گفتم که: کار او از نظر دولت جرم محسوب شده و در نظر خدا تقلب به حساب می آید بسرعت واکنش نشان داد و گفت: - همه اینکار را می کنند پس بگذارم دولت گردن کلفت بخورد! از این "ضد استدلال" خنده ام گرفت و همزمان متاسف شدم، بحث بی فایده ای بود، ناچار سکوت کردم! در عوض به ماجرای پولس رسول پرداختم که با وجود مقام برجسته اش در سطوح عالی الهیاتی هیچگاه خود را عالم و الهی دان معرفی نکرد! با وجودیکه از جانب حضرت حق بورسی آسمانی گرفت و در سیاحتی ملکوتی به عالم بالا ربوده شد و عجایب شگفتی دید که نه چشمی تجربه کرده و نه گوشی تا به آن لحظه شنیده بود اما همواره به ضعف های خود مفتخر و معترف بود و در همه حال اعتراف می کرد که در قتل استیفان اولین شهید مسیحی معاونت داشته و از لباس سنگسارکنندگان مراقبت می کرده و همیشه اعتراف می کرد که در شمارافراد متعصب و تاریک اندیشی بوده که برای قلع و قمع باورمندان مسیحی در راه دمشق کور شده و در اثر لطف و مرحمت عیسای ناصری شفا یافته است.!

سالها پیش مقاله ای از استاد "باستانی پاریزی" می خواندم، استاد در بارۀ اعترافات پزشکی فرانسوی بنام "برنادت" نوشته بود، که اینک پرفسوری برجسته و سرپرست دپارتمان یکی از دانشگاه های مشهورفرانسه است! قبل از اینکه او به معروفیت و اشتهار برسد کتابی راجع به تشخیص های اشتباه خود هنگام معالجۀ بیماران نوشته و در این کتاب به خطا های خود اعتراف کرده و به روشنی شرح داده که: "هنگام معاینۀ فلان بیمار اگر به جای قرص "الف" مثلاً "ب" را تجویز می کرده، نتیجۀ بهتری حاصل می شد" او بعدها پی می برد که باید روی بیمار خود بیشتر کار می کرده و تست های دقیقتری انجام می داده است! او حتی شجاعت بیشتری بخرج داده و به عمل های اشتباه و جراحی های ناموفق خود اذعان نموده و اعتراف کرده که بجای جراحی پر هزینه، که خرج بیموردی بر دوش بیمار گذاشته، قادر بوده و می توانسته از روش های اورتوپدی و توانبخشی و یا حتی از کمک های اولییه مدد بگیرد اما اینکار را نکرده و در اثر عجله، بیمار را تا آخر عمر فلج و خانه نشین کرده است. اکنون اعترافات او انقلابی در اخلاق پزشکی ایجاد کرده و امروز کتاب او بعنوان مرجعی شناخته شده و دانشجویان پزشکی موظف شده اند تا از اشتباهات او عبرت گرفته و اعترافات او را به عنوان واحدی از دروس اجباری گذرانده و امتحان بدهند! اعتراف به "گناه" گام اول برای اصلاح است. خداوند "گناه" را پدیده ای درونی می داند که از بطن انسان جوشیده، ساخته شده و شکل می گیرد، ( انجیل مرقس 7 : 21 - 23 ). در زندگی روزانه بسیاری آدم های شیک و منظم را درحال تردد می بینیم اما کسی جرات نمی کند به آنها نزدیک شده و بگوید " آقا! خانم! شما گناهکارید" 
بسیاری از بیماران سرطانی از بیماری خود بیخبرند اما وقتی تحت پرتو نگاری قرار بگیرند، سلولهای تکثیر شده بر صفحۀ رونتگن ( اشعۀ ایکس ) حال درون را نشان می دهد. حال اگر بیمار به پزشک اعتراض کند که" بیمار" نیست در واقع خود را فریب داده است بعبارتی اگر بیمار نپذیرد که بیمار است او را نمی توان مداوا کرد و در صورت رضایت بیمار است که پزشک برای معالجۀ او "شیمی درمانی" تجویز می کند! زهی برکت بر شریعت خداوند که همچون عمل پرتونگاری، رفتار، گفتار و پندار گناه آلود را چون آینه ای رخشنده، بما می نمایاند. ( رومیان 7 : 7). چه ازقدیم گفته اند: آینه نقش تو چو بنمود راست \ خودشکن آئینه شکستن خطاست. 
و بر این اساس "پولس رسول" می نویسد لکن گناه از حکم فرصت جسته، هر قسم طمع را در من پدید آورد، زیرا بدون شریعت گناه مرده است، به عبارت دیگر چون حکم شد که طمع نورزم بمعنای این است که انسان اینکاره است و چون گفته شد دزدی نکن چون انسان دزد است! بقولی: گر حکم شود که مست گیرند \ باید هر آنکه هست گیرند! یعنی: همه گناه کرده و از جلال خداوند دور شده اند!


برادر و خواهر گرامی: خدای نهان بین و عارف قلوب را بهیچ روی نمی توان فریب داد زیرا او سازنده و خالق ماست و اوست که از "بیماری" درونی ما با خبر است ومی خواهد با ما ارتباط برقرارکرده و از خطرات و پی آمد "گناه" ما را آگاه کند! اوخدائی است امین و قابل اعتماد! 
در "کتاب عزرا باب 10" احوال تبعیدیانی را می خوانیم که گناهبار و شرمسار به سرزمین اجدادی بازگشته اند! آنها هیکل خود را بسبب نزدیکی با زنان بیگانه آلوده کرده و عادات و افکار اقوامی را پذیرفته اند که شایستۀ قوم برگزیده و روحانی خداوند نیست! آنها در حضور کاهن به کرده های ناشایست خود معترف می شوند و زار زار می گریند، و چون گناه ورزیده اند آنگاه، قوچی به پادافره جرم از مذبح می گذرانند! ناگهان باران در می گیرد باران رحمت بر سر و روی آنها می ریزد و آنان را شستشو می دهد و قوم معترف، خارج خانۀ خدا، میلرزد و پس از پرداختن جریمه از گناهان پاک می شود! آری "او" خداوند و مالک هستی ما است و قادر است با چشم پوشی و "غمض عین" از خطا های نهان و آشکار ما درگذرد و همه را به بزرگواری و جلال خود ببخشاید! اوست مالک دو جهان و صاحب یوم الحساب! روزی که در حضور تخت داوری اش همگی خواهیم ایستاد، روزیکه دادستان الهی، کیفر خواست نهائی ما را خواهد خواند، آنگاه عذر "گناه" آوردن و بهانه تراشی بی فایده است! و آندم، چه فرحناک و جان افزا است وقتی که : خداوند "عیسای مسیح" دفتر حیات را بگشاید و نام برکت یافتگان را اعلام کند، آنها کسانی اند که به گناه خود در حضور او اعتراف کرده و در زمرۀ عادلان بحساب آمده اند، تا ازمجازات مستثنی شوند. زیرا او قادر است به خاطر اعتراف و توبه حقیقی، برگناهان ما خط بطلان کشیده و ما را سزاوار هستی جاوید اعلام کند! 
پس ای خداوند، من هم به گناهان خود اعترا ف می کنم و بسوی تو باز می گردم، چون می دانم که تو خداوند، به قیمت، به صلیب رفتن یگانه پسرت مرا عفو کرده ای و چون از آن مسیح شده ام مرا بخشیده ای تا قابل، همجواری با تو و شایستۀ حیات جاوید باشم! آمین. ( مکاشفه 20 : 15 و 22 : 27)

بحران آب

هنگامی که به اندازه کافی آب آشامیدنی مورد نیازوجود ندارد، خطر بحران آب حس می‌شود. با توجه به اینکه این مساله یک نگرانی جهانی است، سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌های جهانی مناطق گوناگونی را، مناطق دچار بحران آب در نظر می‌گیرند. دیگر سازمانها مانند سازمان غذا و کشاورزی، استدلال می‌کنند که هیچ بحران آبی در این مکان‌ها وجود ندارد، اما که باید گامهایی برای جلوگیری از بروز چنین بحرانی برداشته شود. نشانه‌ها چندین نشانه اصلی برای بحران آب وجود دارد. نبود دسترسی به آب آشامیدنی سالم کافی برای حدود ۸۸۴ میلیون نفر نبود دسترسی به آب بهداشتی کافی و دفع پساب برای ۵/۲میلیارد نفر برداشت زیاد از آبهای زیرزمینی که منجر به کاهش بازده کشاورزی می‌شود استفاده بیش از حد و آلودگی منابع آب آسیب رساندن به تنوع زیستی درگیری‌های منطقه‌ای بر سر منابع کمیاب آب که گاهی ناشی از جنگ است. بیماری‌های ساری از راه آب و نبود آب بهداشتی لوله کشی یکی از علل عمده مرگ و میر در سراسر جهان هستند. برای کودکان زیر پنج سال، بیماری‌های ساری از راه آب علت اصلی مرگ و میر است. در هر زمان، نیمی از تخت‌های بیمارستان در جهان توسط بیماران مبتلا به بیماری‌های ساری از راه آب اشغال شده است. به گفته بانک جهانی، ۸۸ درصد از تمام بیماری‌های ساری از راه آب توسط آب آشامیدنی ناسالم، نبود بهداشت و بهداشت نامناسب ایجاد می‌شود. آب توازن شکننده اساسی برای تامین آب سالم است، اما عوامل قابل کنترل مانند مدیریت و توزیع منابع آب خود سهم بیشتری در کمبود آب دارند. گزارش سازمان ملل متحد ۲۰۰۶ که بر مسائل مربوط به حکومت به عنوان هسته اصلی بحران آب متمرکز است، می‌گوید: "آب به اندازه کافی برای همه وجود دارد" و "کمی آب اغلب به دلیل مدیریت نادرست، فساد، نبود نهادهای مناسب، سستی بوروکراتیک و کمبود سرمایه‌گذاری هم در ظرفیت انسانی و هم در زیرساخت‌های فیزیکی است ". داده‌های رسمی همچنین نشان می‌دهند ارتباط روشن بین دسترسی به آب سالم و نسبت تولید ناخالص داخلی به درآمد سرانه وجود دارد.[۸] همچنین اقتصاددانان ادعا کرده‌اند که وضعیت کنونی آب به دلیل نبود حقوق مالکیت، مقررات دولتی و یارانه‌ها در بخش آب، باعث قیمت بسیار پایین و مصرف بیش از حد بالای آن است.[۹][۱۰][۱۱] پوشش گیاهی و زندگی وحش اساساً بستگی به منابع آب شیرین دارد. مردابها ،باتلاقها و مناطق ساحلی وابسته به منابع پایدار آب هستند، اما اگر دستیابی به آب کاهش یابد، جنگل‌ها و سایر اکوسیستم‌ها نیز به همان اندازه در معرض خطر تغییرات عمده خواهند بود. در مورد تالاب‌ها، با گسترش جمعیت انسانی مساحت قابل توجهی از حیات وحش گرفته شده تا برای منابع غذایی و خانه سازی استفاده شود. اما مناطق دیگری از کاهش تدریجی آب شیرین آسیب می‌بینند چون در بالادست، برای استفاده انسان از منابع آب انشعاب گرفته می‌شود. در هفت ایالت از ایالات متحده بیش از ۸۰ درصد از تمام تالاب تاریخی در دههٔ ۱۹۸۰ پر شده‌اند، تا اینکه کنگره آمریکا قانون "no net loss"را برای حفاظت تالابها تصویب کرد. در اروپا نیز از دست رفتن گستردهٔ تالابها و در نتیجه از دست رفتن تنوع زیستی رخ داده است. برای مثال بسیاری از باتلاقها در اسکاتلند با افزایش جمعیت انسانی گسترش و یا کاهش یافته‌اند. یکی از نمونه‌ها پورتلنتن موس (Portlethen Moss) و درابردین شایر (Aberdeenshire) است. بحران آب در ایران

نقدی بر مناظره حجةالاسلام اهری و میکائیل مسلمان

شب گذشته مناظره ای میان حجةالاسلام اهری به عنوان یک عالم شیعی و میکائیل مسلمان به عنوان یک اهل سنت از شبکه وصال فارسی به مدت بیش از دو سعت پخش گردید . هر چند این مناظره با یک مناظره استاندارد علمی فاصله بسیار زیادی داشت ولی برای این شبکه ماهواره ای که به تعصب و هتاکی و توهین ( که تقریباً شیوه شبکه های متعصب مذهبی است ) معروف است باید یک موفقیت به حساب آورد . چرا که در مقایسه با مناظره آقای انصاری و آقای شریفی در شبکه وصال حق که سراسر با کلمات زشت و رکیک و توهین و هتاکی همراه بود ، مؤدبانه تر و علمی تر بود . نکات قابل ملاحظه در این مورد :

1-   هر دو طرف سؤالاتی مطرح نمودند که طرف مقابل پاسخ قانع کننده ای ندادند ، و شاید اگر عالمان قوی تری نیز بجای این دو نفر بودند ، باز هم قضیه همین بود . چرا که زمانی که شخصی مکتب و مذهبی را دربست می پذیرد ، نمی تواند از عهده ی رفع تناقضات آن مذهب بر آید . حتا اگر مکتب و مذهب به تمامه حقی هم وجود داشته باشد فهم هر انسانی از آن مکتب ، انسانی و آمیخته با محدودیت ها و خطاهای انسانی است . فقط تشنگان حق و حقیقت و منصفان واقع گرا می توانند از هر مذهب آنچه را که حق است بپذیرند و آنچه را که باطل است رها کنند . آقای مسلمان به سخنان یک روحانی که 14 معصوم را خدای مخلوق معرفی می کرد و روایاتی از کتب شیعه استناد کرد که نه استناد به آن لزوماً منطقی بود و نه توجیه آن از سوی آقای اهری .

2-    در این مناظره هر دو طرف مرتکب خلط مبحث شدند . موضوع اصلی استغاثه به غیر خدا بود ، ولی آن را با توسل و شفاعت خلط نمودند . و به همین دلیل سر رشته بحث را گم کردند .

3-   مجری برنامه نتوانستند بیطرفانه برنامه را اجرا و اداره کنند به عنوان نمونه فقط یکبار توی حرف مسلمان می پرید و یک دقیقه مانده به پایان وقت اعلام می کرد ولی برای اهری سه بار حرف ایشان را قطع می کرد 30 ثانیه مانده 10 ثانیه مانده.... علاوه بر این زیر نویس شبکه تا زمانی که اهری تذکر دادند کاملاً جانبدارانه بود .

4-   سؤالات بی پاسخ مسلمان :1- چه کسی به 12 هزار امامزاده اذن استغاثه بدانان را داده ؟ 2- چرا حضرت عیسی (ع) در آیه 117 آل عمران فرمود تا زمانی که در بین آنان بودم شاهد آنان بودم پس هنگامی که مرا میراندی تو مراقب آنان بودی ؟ 3- چرا علی (ع) در نهج البلاغه توسل به اولیا را در ردیف بهترین وسیله قرار نداده است ؟

5-   سؤالات بی پاسخ اهری : 1- اگر مرده ها نمی شنوند چرا پیامبر (ص) در جنگ بدر فرمودند شما از آنان شنواتر نیستید ؟ 2- اگر عیسی من دون الله است آیا کسی که او را صدا می زده تا شفایش دهد عمل شرک آمیزی مرتکب شده است ؟ اگر مرده ها نمی بینند و نمی شنوند ،چرا عایشه از زمان دفن جنازه عمر در کنار قبر پیامبر حجاب را رعایت می کرد ؟

6-   حال که هر دو طرف پاسخ های قانع کننده ای برای رقیب خود نداشتند ، بهتر نیست که تعصب را کنار بگذاریم و خود را حق مطلق و دیگران را باطل محض و مشرک و کافر ندانیم .و با هم مانند دو انسان فرهیخته کنار بیاییم و همدیگر را به رسمیت بشناسیم و قصد نابود کردن همدیگر را نداشته باشیم .

اهداف آموزشی فلسفه ی سوم دبیرستان

هدف های آموزشی کتاب« فلسفه »سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی

درس

عنوان درس

هــــدف های آمـــــــــوزشی

اول

فلسفه چیست(1)

 

 دانش آموز در این درس:

 

1- با ریشه ی لفظ «فلسفه» آشنا شود.

2- مفهوم اصطلاحات: فیلوسوفیا، فیلوسوفوس، سفسطه و سوفیست  را یاد بگیرد. 

3- آشنایی اجمالی با «سوفیست» ها و عقاید آنان پیدا کند.

4- با معنای فلسفه در بین مردم و ارتباط آن با کاربرد این لفظ به معنای یک دانش خاص آشنا شود.

5- با «مبانی فلسفی علوم طبیعی» و مفهوم آنها آشنا شود.

6- تفاوت نوع نگاه علمی و نگاه فلسفی به جهان و پدیده های طبیعی را درک کند.

7- با « فلسفه ی علوم طبیعی » و نقش فلسفه و تفکر فلسفی در پیشبرد علم و کمک به علوم تجربی آشنا شود.

دوم

فلسفه چیست(2)

فلسفه و علوم انسانی

 

 دانش آموز در این درس:

 

1- با ارتباط فلسفه با علوم مختلف انسانی (فلسفه ی علوم انسانی یا فلسفه های مضاف) آشنا شود.

2- تأثیر نوع نگاه به انسان و ماهیت انسان را در نظرات و دیدگاه های دانشمندان علوم انسانی بداند.

3- با نحوه ی ارتباط فلسفه با علومی همچون؛ روان شناسی، جامعه شناسی و ... بواسطه ی مسائل و موضوعات مشترک و یا وجود سؤالات و مسائل خاصی که در آن علوم نیازمند «تبیین عقلانی» هستند، آشنا شود.

سوم

فلسفه چیست(3)

مابعدالطبیعه

 

 دانش آموز در این درس:

 

1- با معنای مهم ترین بخش فلسفه یعنی «فلسفه اولی» یا «مابعدالطبیعه» آشنا شود.

2- تفاوت موضوع فلسفه را با علوم مختلف بداند و بتواند مقایسه کند.  

3- با مسائل خاص مورد بحث در فلسفه اولی آشنا شود.

 

چهارم

آغاز فلسفه

 

 دانش آموز در این درس:

 

1- با زمینه شروع تفکر فلسفی آشنا شده و چگونگی و چرایی آغاز فلسفه را بداند.

2- خواستگاه فلسفه را دانسته و با نام تعدادی از نخستین فلاسفه ی یونان باستان آشنا شود.

3- علت ظهور سوفسطائیان را بداند و بتواند نظریات فلاسفه را با  نظریات آنان مقایسه کند.

4- با نمایندگان سرشناس سوفسطائیان آشنا شده و مغالطات آنان را یاد بگیرد و بتواند مغالطات را با دلیل ردّ کند.

5- با سقراط به عنوان احیاگر تفکر اصیل فلسفی و سخنگوی واقعی فلسفه آشنا شود.

پنجم

شهید راه حکمت

(سقراط)

 

 دانش آموز در این درس:

 

1- با زندگینامه سقراط آشنا شود و به روش فلسفی او (روش دیالکتیکی) آشنا شود.

2- با اتهاماتی که علیه او در جامعه آتن وجود داشت، آشنا شود.

3- علت اصلی دشمنی جامعه آتنی با سقراط را بداند.

4- با محاورات سقراط و ملتوس درموضوع اتهامات وارده آشنا شده و به فن دیالکتیکی سقراط در این محاورات پی ببرد.

5- اهمیت زندگی براساس راستی و درستی ازنظر سقراط را بداند و بتواند نظریات او را دراین زمینه با دیگران مقایسه کند.

6- دلیل سقراط را در نترسیدن از مرگ و نگریختن از آن، بداند.

7- با پیام های سقراط به عالم فلسفه آشنا شود.  

ششم

گوهرهای اصیل و جاودانه

(افلاطون)

 

 دانش آموز در این درس:

 

1- با زندگینامه افلاطون و سبک فلسفی وی (روش دیالکتیکی)  آشنا شود.

2- نام کتاب های او را بداند و با موضوعات مورد بحث در این کتاب ها آشنایی پیدا کند.

3- به دو بحث «شناخت شناسی» و «هستی شناسی» که از اهمّ مسائل مورد بحث افلاطون است، وقوف پیدا کند.

4- با روش و نحوه ی بحث افلاطون درباب شناسایی در رساله ی تئتتوس آشنا شود.

5- «ویژگی های شناخت حقیقی» از نظر افلاطون را بداند. 

6- دلایل افلاطون را درباره ی نارسایی حواس و حقانیت شناخت عقلی یاد بگیرد.

7- با مهم ترین نظریه ی افلاطون یعنی «مُثُل» و «تمثیل غار» وی در این زمینه آشنا شود.

 

  هفتم

علت های چهارگانه

(ارسطو)

 

 دانش آموز در این درس:

 

1- با زندگینامه ارسطو و سهم و تأثیری که او در شکل گیری دانش بشری داشته، آشنا شود.

2- با روش فلسفی ارسطو یعنی «روش مشاء» و پیروان او آشنا شود.

3-  بداند که یکی از موضوعات مورد علاقه ی ارسطو، طبیعت و طبیعت شناسی است.

 4- اصلی ترین و کلی ترین عوامل هر تغییر را از نظر ارسطو بداند و با تعاریف «علل اربعه» از نظر ارسطو آشنا شود.

 (تهیه کننده: ناصرحسین بر سرگروه آموزشی فلسفه و منطق سراوان- سال تحصیلی1394– 1393)