مختصری از غلو و غالیان!!
"معلم عزیز" در پست "هارون: موسی بن جعفر؛ فتنه گر ِخون ریز!!!- مشابهت ادبیاتِ ظالمان در طولِ تاریخ!!!" نوشته اند که : "ممنونم از پاسخگویی تون. در پاسخ به من فرمودید بیان های غلوآمیز در مورد اهل بیت ... منظورتون اون شان و جایگاهی نیست که به عنوان مثال در زیارت جامعه کبیره آمده ؟؟؟
با توجه به اهمیت موضوع غلو و تفویض و آثار بسیار تاثیر گذار عقاید غالیان و مفوضه در معرفیِ غیر واقعیِ ائمه اطهار که سیره ی آنان، امروز نیز توسط برخی دنبال می شود ( به نکته ی 4 و5 بیشتر توجه نمایید) و با توجه شرایط امروز جامعه متدینین! که خیلی نمی توان وارد جزییات این موضوع مهم شد و با یاد زحمات حضرت آیت الله صالحی نجف آبادی در این حوزه و دو کتاب" غلو-درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین " و " عصای موسی" معظم له،چند نکته ی مختصر را در این موضوع عرض می کنم:
1- "عقایدی که از ویژگى غالیان شمرده شده عبارتند از:
الف: اعتقاد به الوهیت پیامبر(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) یا یکى از اولیاى الهی؛
ب: اعتقاد به این که تدبیر جهان به پیامبر(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) یا ائمه اهل بیت(ع) یا افرادى دیگر واگذار شده است؛ به این معنا که خداوند پس از خلقت پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام همه ی امور عالم از جمله خلق و تدبیر و روزی دادن و... را به آنها سپرده است."
"از دوره امام رضا (ع) تمایلات غلو آمیز نسبت به ائمه به اندیشهی تفویض تنزل یافته و در قالب آن ارائه میشده است. از این رو، ترویج عقاید شرک آمیزِ تفویضی بر اعتقادِ کفرآمیز غلو تفوق مییابد. بر طبق این اندیشه که در میان غالیان گسترش یافت خداوند پس از خلق پیامبر و یا ائمه، امور خلق، آفرینش، روزی رسانی و مدبریت عالم را به آنها تفویض نموده است. مهمترین ویژگی اعتقادی آنها تفویض امور عالم توسط خداوند به پیامبر و امامان است. طبق این ادعا ائمه حادثند و مخلوق اما پس از خلقتشان توسط خداوند متعال، خلقت و مدبریت عالم را بر عهده دارند."
توجیه اینان تمسک به این نوع از احادیث بود که از امام علی نقل شده که حضرت فرموده است:
"إیّاکم والغلوّ فینا، قولوا إنّا عبید مربوبون، وقولوا فی فضلنا ماشئتم - مبادا درباره ما غلوّ کنید، بلکه بگویید ما بنده و پرورده خداییم در این صورت هر چه درباره فضیلت ما مى خواهید بگویید."
یا از امام صادق نقل کرده اند که فرمود:
"اجعلونا مخلوقین وقولوا فینا ما شئتم فلن تبلغوا»؛ (ما را مخلوق خدا بدانید و درباره (مناقب) ما هر چه مى خواهید بگویید که به نهایت آن نخواهید رسید) ."
( بنظر می رسد مفوضه و تابعان امروزی آنان! در فهم درست این احادیث و الزامات منطقیِ مفاهیم " بنده" ، "مربوب بودن" و "مخلوق بودنِ" ائمه به خطا رفته اند)
2- "شیخ مفید مفوضه را گروهی از غلات میداند که تمایز آنها از بقیه غلات، اعتراف به حدوث و مخلوق بودن امامان است و نفی قدم از ایشان مینمایند. علیرغم معترف بودن به حدوث، نِسبَتِ خلق و روزی به امامان میدهند و مدعیاند که خداوند تنها ایشان را خلق نموده است و آنگاه خلق عالم را به آنان محول نموده است. شیخ مفید آنان را از اصحاب اباحه معرفی و مجوس و نصاری را به شریعت و عبادات نزدیکتر از آنان در نظر میگیرد."
3-"امام رضا(ع) در رد این فرقه (کسانی که برای ائمه چنین می فرمایند: کسی که گمان کند خداوند عزوجل کار آفرینش و روزی را به حجت های خود (پیامبر(ص) وائمه علیهم السلام)واگذار کرده است، قائل به تفویض شده و مشرک شده است."
منبع :http://www.webfaqt.com
به نام خدا و با عرض سلام .
قبل از هر چیز به خاطر ایمان راسخ و پایبندی به عقاید، به شما تبریک می گویم و از خداوند متعال توفیقات روز افزون شما را خواستارم.
همانطور که پیش از این عرض شد ملاک تشخیص غیبت، رنجش خاطر فرد موضوع سخن است. براین اساس آشکار نمودن عیب واشتباه پنهان یک شخص که مسلما وی مایل به این امر نیست از مصادیق غیبت به شمار میرود. اما بسیار دیده ایم که افراد اشتباه یا عمل خلاف شرع یا اخلاقی را مرتکب میشوند که زشتی آن در نظرشان زیباست و نه تنها از بابت کار خود شرمنده وپشیمان نیستند بلکه به رفتار خود میبالند! در این صورت صحبت کردن در مورد این موضوع اگر به قصد تحقیر وتمسخر وحتی تخریب شخصیت فرد نزد دیگران نباشد (چراکه همه از موضوع آگاهند و با گفتن یا نگفتن چیزی تغییر نمیکند) غیبت محسوب نمیشود.
مثلا اگر شما بگویید فلانی به حجاب اعتقاد ندارد غیبت نیست ولی اگر بگویید فلانی در بعضی محافل حجاب دارد و در بعضی دیگرندارد می تواند غیبت باشد چراکه معلوم است این شخص هنوز کاملا با خودش کنار نیامده که حجاب داشته باشد یا نه و به احتمال زیاد از اینکه بعضی افراد از بی حجابی اومطلع شوند ناراحت و خجالت زده میشود.
امیدوارم مسئله برایتان قابل درک شده باشد.
واما در مورد غیبت از فرد مسلمان وغیر مسلمان ، غیبت از غیر مسلمان کلا از موضوع غیبت خارج است زیرا پیامبر اکرم (ص) در تعریف غیبت فرموده اند: غیبت این است که ازبرادر (مؤمن )خود چیزی بگویی که خوش ندارد. بدان که اگر آنچه در او هست بگویی، غیبتش را کرده ای و اگر آنچه در او نیست بگویی، به او بهتان زده ای .[۱] ودر مورد غیر مسلمان اگر چه باز گو کردن عیب های او، غیبت به حساب نمی آید، اما اگر این کار موجب عادت نفس به غیبت کردن شود، پرهیز کردن بهتر است، زیرا بعضی از علماء اخلاق، انسان را حتی از کارهای مباحی که زمینه ساز گناه یا عادت به گناه و عادی شدن گناه هستند، باز می دارند.
در ضمن غیبت مسلمانان شناسنامه ای که به آن اشاره کردید ، غیبت به شمار میرود چرا که سنجش ایمان و اسلام افراد نه صحیح است و نه به گونه ای عادلانه ممکن.
و در آخر پیشنهاد میکنم به دنبال مصادیق فسق در رفتار دیگران نباشید چرا که موجب بدبینی و بددلی میشود و رشته های عاطفی میان افراد را پاره میکند . اگر در صدد امر به معروف و نهی از منکر هستید و از نحوه صحیح آن آگاهید این کار را انجام دهید در غیر صورت از عیب های دیگران چشم پوشی کنید و تا میتوانید آنهارا بپوشانید تا خداوند عیبهای شما را بپوشاند.
موفق و سربلند باشید.
[۱] الترغیب والترهیب :۳/۵۱۵/۳۱–بحارالانوار :۷۷/۸۹/۳-کتز العمال:
فرزندم باید بداند که همه ی مردم عادل و صادق نیستند، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد. به او بیاموزید به ازای هر سیاستمدار خودخواه، رهبر جوانمردی هم یافت می شود. به او بیاموزید که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست.
میدانم که وقت میگیرد اما به او بیاموزید اگر با کار و زحمت خویش یک دلار کاسبی کند بهتر از آن است که جایی روی زمین پنج دلار بیابد. به او بیاموزید که از باختن پند بگیرد و از پیروز شدن لذت ببرد. او را از غبطه خوردن برحذر دارید. به او نقش و تأثیر مهم خندیدن را یادآور شوید.
اگر میتوانید به او نقش مؤثر کتاب در زندگی را آموزش دهید. به او بگویید تعمق کند، به پرندگان در حال پرواز در دل آسمان دقیق شود. به گلهای درون باغچه و به زنبورها که در هوا پرواز میکنند، دقیق شود.
به پسرم بیاموزید که در مدرسه بهتر این است مردود شود اما با تقلب به قبولی نرسد. به پسرم یاد بدهید با ملایمها، ملایم و با گردنکشها ، گردنکش باشد. به او بگویید به عقایدش ایمان داشته باشد حتی اگر همه بر خلاف او حرف بزنند.
به پسرم یاد بدهید که همه حرفها را بشنود و سخنی را که به نظرش درست می رسد انتخاب کند.
ارزشهای زندگی را به پسرم آموزش دهید.
اگر میتوانید به پسرم یاد بدهید که در اوج اندوه تبسم کند. به او بیاموزید که از اشک ریختن خجالت نکشد.
به او بیاموزید که میتواند برای فکر و شعورش مبلغی تعیین کند، اماقیمت گذاری برای دل بیمعناست!
به او بگویید که تسلیم هیاهو نشود و اگر خود را بر حق می داند پای سخنش بایستد و با تمام قوا بجنگد.
در کار تدریس با پسرم ملایمت به خرج دهید، اما از او یک نازپروردهنسازید. بگذارید که او شجاع باشد، به او بیاموزید که به مردم اعتقاد داشته باشد.
نامه آبراهام لینکلن به معلم پسرش
لینکلن به معلم پسر خود نامه جالبی نوشته است که قسمتی از آن چنین است: او باید دریابد که همه انسان ها عادل و همه آن ها راستگو نیستند. اما به پسرم یاد بدهید که در ازاء هر انسان حیله گر، انسان های صادق و درستکار نیز وجود دارند.
به او بیاموزید که در ازاء هر سیاستمدار خود خواه، رهبری مدبر و کوشا نیز وجود دارد. به او یادآور شوید که در ازاء هر دشمن نیز دوستی وجود دارد.
به او بیاموزید که اگر با کار و تلاش خود یک دلار بدست آورد بهتر از این است که اتفاقی پنج دلار روی زمین پیدا کند. به او یاد بدهید که از شکست ها درس بیاموزید، از پیروزی ها لذت ببرید و به خاطر گذشته افسوس نخورد به او بگویید که کتاب می تواند چه نقش مهمی در زندگی او ایفا کند.
به او تفکر عمیق یاد آور شوید و این که پرندگان در حال پرواز در آسمان بنگرد، به گل های باغچه، به تلاش زنبورها و به پسرم یاد بدهید مردود شدن در یک امتحان بسیار بهتر از تقلب کردن است. همچنین با انسان های آرام به آرامی و با سرکش ها با سرکشی برخورد نماید.
به او بگویید که به اصول و عقایدش پایبند باشد، حتی اگر همه با او مخالف کنند. . این که سخن همه را بشنود و آنچه را به نظرش درست می رسد برگزیند. ... و در پایان به پسرم ارزش های زندگی را بیاموزید.