همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

روابط ایران و آذربایجان در بستر عوامل بی ‌اعتمادی

سال گذشته و در زمان رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌  جمهوری، یکی از وعده‌های عمده دکتر روحانی، بهبود روابط با کشورهای همسایه و اولویت قائل شدن حوزه سیاست خارجی برای این پانزده کشور پیرامونی بود. به‌  همین ‌منظور آقای روحانی 21 آبان ماه در راستای تحقق این وعده و دیدار با مقامات جمهوری آذربایجان، امضای چند سند همکاری‌ تجاری بین دو کشور و همچنین پاسخ به سفر 20 فروردین الهام علی‌اف، عازم این کشور خواهد شد، اما روابط ایران و آذربایجان پر است از مسائل و دغدغه‌های گوناگون، که در پرتو آن، در کنار همکاری، بی ‌اعتمادی و سوءظن نیز به پارادایم حاکم بر روابط دو کشور تبدیل شده است. بنابراین، بهبود روابط و موفقیت در حل مشکلات و عوامل ناکامی مناسبات دوجانبه، مستلزم شناخت این مسائل و بررسی عناصر واگرا در روابط دو کشور است.از زمان استقلال جمهوری آذربایجان، عموماً این همسایه شمالی نمایانگر یکی از حوزه ‌های جدید در رقابت ایران ـ آمریکا و رژیم صهیونیستی بوده است. در نگاهی کلی ‌تر و به ‌لحاظ تاریخی نیز، قفقاز جنوبی همواره به‌ عنوان یک کریدور تجاری و محلی برای رقابت بین امپراتوری‌های روسیه، عثمانی و ایران عمل کرده است؛ هرچند امروزه تجارت کشورهای قفقاز جنوبی اغلب از طریق دریا انجام می‌شود (که تا حدی به ‌دلیل از بین رفتن زیر ساخت‌ها در قفقاز است) اما آنها نقش خود را به‌ عنوان میدان نبرد قدرت‌های بزرگ‌تر از یاد نبرده‌اند. در این میان، اگرچه آذربایجان تا اوایل دهه 1990 مستقل نبود، اما در طول دو دهه گذشته خود را به‌ عنوان یک کشور تثبیت کرده و بیشتر درباره امنیت ملی خود نگرانی دارد تا منازعات گسترده‌تر منطقه‌ای.قوم‌گرایی، حضور پررنگ آمریکا در آذربایجان و فعالیت‌های آن، تردد مقامات و گروه‌های رژیم صهیونیستی در خاک این کشور، سکولاریسم، اختلافات عمیق درمورد تقسیم دریای خزر و مسائل انرژی و همچنین نظامی‌گری در آن، درگیری‌های مرزیِ پراکنده و جهت‌گیری‌های ضد ‌ایرانیِ باکو، مناسبات ایران و آذربایجان را با چالش‌های جدی مواجه کرده است. با وجود این، آذربایجان در میان سیاست‌های ایران در قفقاز حائز نقش مرکزی و تعیین ‌کننده است؛ اما این روابط در اغلب موارد تحت تأثیر رابطه نزدیک آذربایجان با آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دارد. با عنایت به چنین مواردی، ظرف دو دهه گذشته، روابط ایران و آذربایجان چندان گرم و عمیق نبوده است.لذا این روابط، بیشتر از ترکیه و روسیه، از آمریکا و رژیم صهیونیستی متأثر بوده و از عوامل بسیار متفاوتی نیز نشئت می‌گیرد: مجاورت جغرافیایی، اشتراک نژادی، پیوندهای اقتصادی، جوامع پراکنده آذری زبان در ایران، دغدغه‌های بازار آزاد، منابع انرژی و رقابت دو کشور درمورد مسیر ترانزیت انرژی. بنابراین، اختلافات پیچیده درون منطقه‌ای باعث محدود شدن روابط دو کشور شده است و خسارات جانبی رقابت آنها را می‌توان در سایه نفوذ و حضور آمریکا و رژیم صهیونیستی در این کشور کوچک همسایه تنها در حجم مبادلات اقتصادی بسیار اندک، پانصد میلیون دلار در سال مشاهده کرد.(1)به ‌طور کلی، از زمان فروپاشی شوروی، کم‌وبیش رویکرد تهران، عمل‌گرایی و تأکید آن بر ثبات منطقه بوده است. با وجود تنش‌هایی درمورد مجموعه‌ای از مسائل، ایران یک سیاست دوستانه و غیر مقابله‌ جویانه را در منطقه پیش گرفته است؛ چیزی که تاکنون آذربایجان به آن پاسخ مثبت درخور نداده است. در این چهارچوب اما، مذهب و قومیت بیش از آنکه به روابط بین آذربایجان و ایران کمک کرده باشد از آن ممانعت به‌عمل آورده است. به ‌لحاظ مذهبی، هرچند اکثریت جمعیت آذربایجان را شیعیان تشکیل می‌دهند، اما برخلاف ارمنستان که مسیحی‌اند، و روابط بسیار نزدیکی با ایران دارند؛ تشیع هیچ‌گاه موجب همگرایی و نزدیکیِ دیدگاه دو کشور ایران و آذربایجان نشده است، چه برسد به اینکه همچون سوریه و عراق شراکت و اتحاد راهبردی دو کشور را درپی داشته باشد. حکومت علی‌اف در آذربایجان ـ با نگرانی‌های مشابهی که به دوران شوروی سابق باز می‌گردد ـ می‌ترسد که ایرانِ شیعه و اسلام سیاسی، مشروعیت آن را تضعیف کرده و یک اپوزیسیون قدرتمند را ایجاد کند. رهبری سکولار آذربایجان، به اشتباه، دکترین ج.ا.ایران در قلمرو مذهب را خطری برای بقای رژیم خود می‌داند. از همین ‌رو باکو به ‌جای وحدت اسلامی بر ملی‌گرایی آذری تأکید می‌کند و به ‌دنبال حذف مذهب از محیط سیاسی خود بوده است؛ این کشور معمولاً ایران را به پشتیبانی از روحانیون شیعه در آذربایجان متهم می‌کند و ادعا می‌کند که هدف تهران، براندازی رژیم علی‌اف است.(2) در مقابل، ایران این تأکید نژادی را تلاشی در جهت تحریک تجزیه‌طلبی در میان آذری‌های ایران تلقی می‌کند و آذربایجان را به  ‌دلیل وارد کردن قدرت‌های خارجی همچون آمریکا و رژیم صهیونیستی و درخواست حق دسترسی به مواد معدنی در دریای خزر، متجاوز به حقوق خود می‌داند.به  ‌لحاظ قومیت نیز، اظهار نظرهای همیشگی مقامات آذربایجان درمورد تقاضای «یکپارچگی» موجب افزایش سوءظن ایران شده است. در  این  ‌راستا، پارلمان آذربایجان لایحه‌ای را برای تغییر نام «جمهوری آذربایجان» به «آذربایجان شمالی» پیشنهاد کرد که ادعای ضمنی «اشغال آذربایجان جنوبی» از سوی ایران را مطرح می‌کرد. هرچند این پیشنهاد موجب واکنش عمومی مستقیم تهران نشد، اما به کاهش تدریجی مناسبات آذربایجان و ایران کمک کرد و باعث شد تا ایران سفیر خود را در مه 2012 فرا بخواند. این تنش‌های قومی همچنان ادامه دارد و بعید است که در کوتاه‌ مدت رفع شود مگر آنکه دولت آذربایجان تأکید خود بر ملی‌گرایی کاذب قومی را تعدیل کند و به تحریک‌های خود پایان دهد.یکی دیگر از متغیرهای محرک در رابطه ایران و آذربایجان، روابط نزدیک آذربایجان با رژیم صهیونیستی بوده است که باعث چاپ مقاله معروفی به قلم «مارک پری» در مارس 2012 در نشریه فارین پالیسی شد مبنی ‌بر‌ اینکه احتمال دارد رژیم صهیونیستی از پایگاه‌های نظامی آذربایجان برای حمله به ایران استفاده کند و بر  این‌باور بود که رژیم صهیونیستی از این پایگاه‌ها برای فرود هواپیماها پس از حملات، انجام مأموریت‌های سوخت‌گیری مجدد در حین پرواز یا شروع مأموریت‌های شناسایی برای تحلیل‌های پیش و پس از حمله استفاده خواهد کرد؛ موضوعی که خشم ایران را درپی داشت. هرچند باکو رسماً این ادعا را رد کرد، باوجوداین، ارتباطات رژیم صهیونیستی با آذربایجان در سال‌های اخیر در سایر حوزه‌ها تقویت شده است و گزارش‌ها نشان می‌دهد که این رژیم 6‌/‌1 میلیارد دلار اسلحه به آذربایجان فروخته است. این قرارداد شامل انتقال برنامه‌ریزی ‌شده پهپادها (UAV  ) علاوه ‌بر موشک‌های ضدهوایی و ضدکشتی است.(3)نظر به حضور و اثرگذاری آمریکا و رژیم صهیونیستی در آذربایجان که با یک نظام معنایی منفی برای ایران همراه است؛ تجارت بین ایران و آذربایجان نیز با وجود مرز مشترک، بسیار کمتر از تجارت آمریکا و رژیم صهیونیستی با آذربایجان است. هرچند شاخص پیچیدگی اقتصادی (MIT  ) نشان می‌دهد که تراز تجاری آذربایجان با آمریکا و رژیم صهیونیستی نامتوازن‌تر از تراز روابط تجاری آن با ایران است (بیشتر به ‌صورت نفت خام که کاملاً قابل مبادله است و می‌توان به ‌سادگی به کشورهای دیگر صادر کرد)، اما مبادلات آن دو به آذربایجان هنوز هم به ‌تنهایی بیشتر از تجارت دوجانبه باکو با تهران است. منابع دولتی در باکو مدعی هستند که «هرچند روابط تجاری با ایران برای اقتصادی با محدودیت‌های اقتصاد آذربایجان مفید است اما نسبت به روابط اقتصادی با آمریکا ارزش کمتری دارد».(4) از دیگر سو، ایران به ‌طور پیوسته از مشارکت در شبکه خط لوله درحال گسترش آذربایجان منع شده است. هرچند تهران با خط لوله گاز ترانس آناتولی (تاناپ) و بخش شرقی نابوکو مخالفت کرد (و پیشنهاد کرد که به‌جای آن، گاز حوضه خزر از طریق شبکه ایران منتقل شود) اما آذربایجان از شرکت تجارت بین‌المللی نفتیران برای مشارکت در میدان گازی و «خط لوله شاه‌دنیز» دعوت کرد، اما از آن به بعد، امکان سرمایه‌گذاری ایران در صنعت نفت آذربایجان کاهش یافته و از طرح‌های خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیهان، خط لوله ترانس ـ آناتولی و خط لوله نابوکو کنار گذاشته شده است. کاهش مشارکت ایران در بخش انرژی آذربایجان، امکان استفاده مالی و تکنولوژیکی آن از تخصص کشورهای غربی و اطلاعات موجود در این پروژه‌ها را از بین برده است، اما در عین‌ حال به کاهش توجه ایران به حفظ یک جریان درآمدی ثابت از این میدان‌ها کمک کرده و در نتیجه، یکی از نقاط اصلی همکاری با آذربایجان را محدود کرده است.ایران همیشه به ‌دنبال کسب درآمدهای ناشی از منابع دریای خزر یا کاهش صادرات آنها بوده است، اما با اعمال نفوذ آمریکا توفیق چندانی به ‌دست نیاورده است. زمانی روابط تهران ـ باکو به اندازه کافی خوب بود که امکان دستیابی تهران به اولین مرحله از صادرات گاز طبیعی آذربایجان را از طریق شرکت تجاری بین‌المللی نفتیران (یکی از زیرمجموعه‌های شرکت ملی نفت ایران) فراهم کرد و کمک نمود تا از تبدیل شدن رقابت بر سر دریای خزر به یک مسابقه تسلیحاتی جلوگیری شود. این مسیر با کاهش پیوسته روابط بین ایران و آذربایجان بسته شده و موجب مسکوت ماندن طرح تعیین مرز بستر دریای خزر و کنار گذاشته شدن ایران از قراردادهای ترانس خزر و قفقاز شده است.ازسویی، ایران آذربایجان را به ‌خاطر نقض اخلاق عمومی نظیر ممنوعیت حجاب در مدارس در سال 2010 و رژه سالیانه همجنس‌گرایان در طول مسابقات یوروویژن در سال 2012 مورد انتقاد قرار داد و آذربایجان را به پناه دادن به تروریست‌های رژیم صهیونیستی متهم کرد. درپی به شهادت رسیدن چند تن از دانشمندان هسته‌ای ایران، تهران اعلام کرد که آذربایجان به یکی از شبکه‌های موساد که در این قتل‌های هدفمند دست داشته‌اند پناه داده و به آن کمک کرده است. این موضوع به تقویت این احساس کمک کرد که آذربایجان به بخشی از مبارزه مخفیانه رژیم صهیونیستی علیه ایران تبدیل است.به‌ طور خلاصه، در حالی ‌که اختلافات نفتی و منطقه‌ای مشکلات زیادی را در مناسبات آذربایجان و ایران به ‌وجود آورده است؛ جنبه‌های قومی، مذهبی و فرامنطقه‌ای مناسبات ایران و آذربایجان مهم‌ترین جنبه‌های بر هم ‌زننده این روابط هستند. هرچند فاصله دیدگاه و سیاست‌های دو کشور در دریای خزر خطر اقتصادی بزرگ‌تری را درپی دارد، اما تاکنون تمام خسارات این رویارویی ناشی از این اختلافات فکری و راهبردی بوده است. بنابراین، در سفر پیشِ روی رئیس‌جمهور به آذربایجان که مسائلی چون انتقال یا خرید برق از آذربایجان، امضای چند سند همکاری، ساماندهی مسائل گمرکی، استفاده از رودخانه‌های مرزی، مسائل گازی و توریستی از مباحث مطرح و قابل بررسی در سفر آقای روحانی به آذربایجان عنوان شده است؛ اما می‌توان درک کرد که چرا جای توافقات سیاسی و امنیتی پایدار میان دو کشور همچنان خالی است.

بدیهیات روابط « واشنگتن- هاوانا»

در اهمیت تحولات در شرف وقوع آمریکا و کوبا همین بس که «شرق» در چهار شماره اخیر، چهاریادداشت صفحه اول خود را به این رویداد اختصاص داده است. موضوعی که احتمالا در روزها و هفته‌های آینده، در زمره مهم‌ترین عناوین خبری جهان تبدیل شده و تحلیلگران از زوایای مختلف به این رویداد مهم سیاسی خواهند پرداخت.  یادداشت کوتاه «برد-برد آمریکا و کوبا» که با حسن‌ظن سردبیر با عنوان «سرمقاله» روز شنبه ٢٩آذر روزنامه «شرق» به زیور طبع آراسته شد (احتمالا به‌دلیل اهمیت موضوع و نه محتوای یادداشت) یکی از مطالب مورد اشاره است که با نقدی تحت عنوان «کدام برد- برد؟» به قلم نویسنده فرزانه جناب فریدون مجلسی در شماره بعدی روزنامه دوشنبه اول‌دی‌ماه به چالش کشیده شد.  تحول در شرف وقوع بین کوبا که من آن را «ماندگارترین حکومت چپ جهان» نامیده‌ام و آمریکای «تحت زعامت باراک اوباما» که شباهت زیادی به موضوع مهم‌تر ایران و آمریکا دارد، ارزش آن را دارد که نقدی بر نقد بهانه‌ای برای پرداختن دگرباره به موضوع تحول باشد.  موضوع اصلی یادداشت «برد- برد آمریکا و کوبا» برخلاف آنچه که بیشترین قسمت یادداشت «کدام برد- برد؟» جناب مجلسی را به خود اختصاص داده، ارزیابی دوران ٥٠ساله فیدل بر این کشور نبود. نگارنده دیدگاه خود در این‌باره در مقاله‌ای تحت عنوان «کاسترو ٤٩سال حکومت در دهان کوسه» بیان کرده است؛ ضمن اینکه فارغ از ارزیابی آن از منظر ایدئولوژیک (که در نقد مذکور بسیار پررنگ شده) سایه سنگین «کاسترو» بر جنبش‌های ملی با گرایش‌های چپ سوسیالیستی (و نه کمونیستی از جنس شوروی سابق و مائوئیستی از نوع چین دوران مائو) آمریکای‌لاتین و همچنین کمک‌های کوبا به موج جنبش‌های استقلال که از دهه٦٠ آفریقا را فراگرفت، موضوعی است غیرقابل‌مناقشه. همچنین حمایت بلوک شرق به رهبری اتحاد جماهیر شوروی از حکومت انقلابی کوبا نیز در پرتو دوران جنگ سرد بر کسی پوشیده نیست.

در یادداشت مذکور به‌صورتی موجز (اشاره به بحران خلیج‌خوک‌ها و تهدید اتمی شوروی) به این موضوع اشاره کرده‌ام. با این وجود نمی‌توان این استدلال آقای مجلسی را پذیرفت که «اصولا آمریکا با شوروی طرف بود و با کوبای منهای شوروی که کاری نداشت»، چه آنکه نه فروپاشی ابرقدرت سابق نیز در سیاست آمریکا در قبال کوبا تغییری ایجاد کرد و نه ربع‌قرن پس از فروپاشی شوروی و رها کردن هاوانا به حال خود در فضای پسا جنگ سرد، تاثیری در تمایلات ضدآمریکایی فیدل کاسترو گذاشت. تعریض نقاد به کره‌شمالی و مقایسه آن با کوبا را به وقتی دیگر وامی‌گذارم و تنها به این نکته اکتفا می‌کنم که جنس این‌دو هم در شکل و هم در محتوا با یکدیگر متفاوت است؛ کمااینکه نمی‌توان به سرنگونی حکومت ملی سالوادور آلنده توسط پینوشه که نسخه ایرانی آن در ماجرای مصدق رخ داده بود را در قالب این جمله که «مس شیلی را هم استخراج می‌کرد و به کارگرانشان هم مزد می‌پرداخت که دولت‌ها بر سر میزان آن چانه‌زنی می‌کردند» خلاصه کرد و منکر مطامع غارتگرانه آمریکا در آمریکای‌لاتین شد. حرف اصلی سرمقاله نگارنده در روزنامه «شرق» هفته گذشته، تاکید بر عنصر «تغییر» در رویکرد هیات حاکمه آمریکا در مهم‌ترین پرونده‌های روابط خارجی این کشور در دوران اوباماست که تحول در شرف وقوع بین کوبا پس از ٥٠سال مخاصمه بین دوکشور در ذیل این تحول و در زمره آن تغییر است. با وجود نقش انکارناپذیر کانادا و واتیکان در میانجیگری بین واشنگتن و هاوانا، تردید نباید کرد «ابتکار عمل اوباما» در شکستن برخی انگاره‌های ضدکمونیستی و ضدتروریستی در اندیشه‌های لیبرال‌دموکراسی آمریکا و سیاست‌سازان آن است، که او را به دست‌دادن با رائول در مراسم ماندلا می‌کشاند. رویدادی که در صورت حضور روحانی در آن مراسم می‌توانست در مورد ایران نیز تکرار شود و مکمل تماس تلفنی برای شکستن یخ‌های قطور روابط منقطع ٣٥ساله و ترک بیشتر در دیوار بی‌اعتمادی بین دوکشور شود. رفتاری که من آن را وجه ممیزه «اوباما» و نگرش واقع‌بینانه و منطقی و درک درست وی از تحولات جهان که منافع آمریکا در شکلی جدید از روابط بین‌الملل را تامین می‌کند از اسلافش می‌دانم. همان‌گونه که در تحولات مربوط به پرونده هسته‌ای کشور «خواست و نیاز متقابل» ایران و ١+٥ و به‌خصوص آمریکا را وادار به نرمش‌هایی راهبردی برای حل‌وفصل دیپلماتیک کرد که مبتنی بر رویکرد برد- برد بود. در تحول روابط آمریکا -کوبا این گزاره یادداشت‌سوم «شرق» تحت عنوان «دیپلماسی تلفنی انقلابی پیر» به قلم «هادی اعلمی فریمان»، واقع‌بینانه است که گفته است: «آیا فیدل تسلیم شده و این پایان یک انقلاب است که در ٦٠سال گذشته جز رنج و فقر و سیستمی بسته و نسل‌هایی تباه‌شده چیزی برای کوبا به ارمغان نداشت؟ اما واقعیت این است که هم ایالات‌متحده و هم کوبا نه پیروز شدند و نه شکست خوردند، این بخشی از یک‌روند تغییر تاریخی سوسیالیسم به‌عنوان یک مدل ناکارآمد است که ملتی را به آزادی هدایت می‌کند؛ آزادی در اقتصاد، اندیشه و مالکیت فردی، ایالات‌متحده را نیز هرروز به سمت واقع‌گرایی بیشتر سوق می‌دهد.» پاسخ مثبت کوبا به دستی که اوباما به سوی رائول در مراسم ماندلا دراز کرد، تصمیمی است که «فیدل» در «هاوانا» گرفته و برادرش مجری آن است. به قول «هنری کیسینجر» حنای دیپلماسی با همه معجزاتش در غیاب تصمیم استراتژیک، رنگ می‌بازد!

 

روزنامه شرق ، شنبه 6 دی ماه 93 ، ص 1 

لینک مطلب:

http://sharghdaily.ir/News/51218/

عربستان و جنگ قیمتها

  • پس از آن که وزیران خارجه ایران و عربستان در شهریور ماه در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک دیدار کردند تصور بر این بود که فصل جدیدی در نزدیکی روابط دو کشور گشوده شده است.
  • در آن دیدار وزیر خارجه کشورمان، محمد جواد ظریف، اعلام کرد که دیدار تاثیر مثبتی بر تلاشهایی خواهد داشت که برای اعاده صلح در منطقه در حال انجام است و افزود که برای توسعه روابط دوجانبه و پیشبرد همکاریها به عربستان سفر خواهد کرد. وزیر خارجه عربستان، سعود الفیصل، نیز اعلام کرد که ایران و عربستان دو کشور با نفوذ منطقه هستند و افزود که همکاری میان تهران و ریاض می تواند به گسترش صلح و امنیت در منطقه و جهان کمک کند. وزیر خارجه عربستان تا آنجا پیش رفت که اعلام کرد باید از اشتباهات گذشته پرهیز کرد تا بتوان به بحرانهای منطقه پایان داد.
    اما به فاصله تقریبا یک ماه از آن دیدار، اکنون لحن و رفتار سعودیها در قبال ایران تغییر کرده است.

مطالبی مختصر در مورد مواد مخدر و روش شناسایی افراد اهل آن

مطالبی مختصر در مورد مواد مخدر

و

روش شناسایی افراد اهل آن

تعریف مواد مخدر:

ترکیباتی است که موجب تغییر در کارکرد مغز، به صورت ایجاد حالات هیجانی، رفتارهای نابهنجار، عصبانیت و یا اختلال در قضاوت و شعور فرد میشود.

انواع مواد مخدر:  توان افزا یا محرک، سستی زا ، توهم زا. و هر کدام به دو دسته طبیعی و مصنوعی تبدیل میشوند.

علل و عوامل گرایش افراد به اعتیاد:

1. تاثیر مستقیم رفتار مخاطره آمیز والدین بر فرزندان. ( از کوزه همان بیرون تراود که در اوست)

2. تاثیر افراد و گروههای همسالان که دارای رفتار مخاطره آمیز باشند (تشویق به شجاعت)

3. عدم برخورد مناسب والدین و عدم جذب کودکان به والدین به دلایل ... موجب پیوستن فرزندان به همسالان در معرض خطر خواهد شد.

 

مضرات فردی مواد مخدر(اعتیاد):

1.تحمل درد : هر روز بیشتر از دیروز مصرف کردن تا نشئه شدن

2. پیدایش حالت خماری: در صورت عدم مصرف و کاهش مقدار مورد نیاز 1. سست، بی اراده، بی رمق، عدم داشتن قدرت انجام کار یا به عهده گرفتن مسئولیت.

3. تمایل دائم و تلاش های ناموفق برای کاهش یا قطع مصرف ماده.

4. مختل شدن فعالیت های اجتماعی  شغلی و تفریحی. خود را فردی گناهکار دانستن در اجتماع

5. تداوم مصرف ماده علی رغم آگاهی از عوارض آن، احساس درد کردن، عمر کم

 

باورهای غلط برای مصرف مواد مخدر ( توجیه مصرف) :

1.                   برای کاهش یا تسکین درد.

2.                   عقیده غلط دیگری که وجود دارد. القای باور غلط در مورد کاهش قند یا چربی یا دیابت توسط قاچاقچیان

3.                   برای کاهش آلام روحی و روانی و افسردگی . ( افسردگی بیماری قرن است )

4.                   کمک به مشکلات روابط جنسی به ویژه مردان

5.                   کمک به مشکلات رودهای و گوارشی.

6.                   عقیده از بین بردن خستگی مفرط ممتد و ایجاد سر خوشی کاذب.

7.                   با کاهش بیداری بیشتر خستگی خمودگی و ابر گرفتگی شعور ایجاد می کند. بیدار بودن و در حال جنگ فکری بودن.

 

بعضی از عوارض مواد مخدر:

1. عوارض جسمی : ناراحتی عصبی ، اضطراب و بی قراری ، عطسه ف ریزش مکرر آب از بینی و چشمها ، استفراق مکرر ، سوء هاضمه ، سوء تغذیه ، اختلالات گوارشی ، اختلالات قلبی و عروقی ، اختلالات مغزی ، تنفسی و ریوی ، عفونت های خطرناک ، ضعف بر غدد جنسی ، تغییر هورمون ها ، خارش بدن ، تیره شدن رنگ چهره و لب ها

تاثیر عوارض جسمی بر اطرافیان فرد معتاد در خانواده ... مشاهده می شود.

2.عوارض روانی : از دست دادن تعادل تا رسیدن به مواد در نهایت 1. کاهش هوشیاری و تیز بینی،تنبلی، بی تفاوتی، بی ارادگی و افسردگی، اضطراب ، غم و ناامیدی

3. اختلالات رفتاری:

1. دروغگویی، پرخاشگری، شب نشینی های مکرر

2. رفاقت های مجردی با افراد و دوستان

3. رفتار مشکوک و پنهان کاری در منزل و محل کار

4. گوشه گیری و انزوا

5. خروج از منزل خصوصا بعد از ظهر ها- دوستی با افراد مشکوک

6. عدم تمایل به مسافرت های دور

7. سرقت

8.قرض گرفتن پول

9. کمبود اعتماد به نفس

10. افسردگی

11. اضطراب

12. بی خوابی

13.پرخاشگری

                                                                             

پیامد های خانوادگی اعتیاد:                                  

1.      نابسامانی و فروپاشی خانواده :جهت تهیه مواد+ جهت پوشاندن خصوصیت انتقام جویی و تلاقی از همسر

2.      اختلال در روابط عاطفی و جنسی زوجین

3.      معتاد نمودن همسر

4.      روسپیگری به اجبار و اختیار

5.      خشونت علیه زنان

6.      انتقال ایدز

7.      اختلال در روابط پسر با فرزندان

8.      اختلال در روابط اجتماعی خانوادگی

 

 

تهیه و تنظیم: یوسف خانی 15/2/1393

 

 ذکر منبع: منابع متفرقه

تئوری هاوکینگ و پیدایش جهان

اخیراً یک نظریه‌ای از فیزیکدان معروف جهان هاوکینگ (Stephen Hawking) مطرح شد که موجب شگفتی جهانیان شده است و آن نظریه این است که جهان بدون خدا به‌وجود آمده است. علم ثابت کرده که جهان به طور خودبه‌خود به‌وجود آمده است. به قول وی با کمک نظریه کوانتومی (Quantum Theory) و جاذبه زمین می‌توانیم ثابت کنیم که جهان خودبه‌خود به‌وجود آمده است. در مقابل چنین نظریه‌ای پاسخ اندیشمندان اسلامی چیست؟ آیا تا به حال کسی هست از میان دانشمندان فیزیک و یا علمای مسلمان که این نظریه را رد کرده باشد؟
پاسخ اجمالی
1. در علم به معنای science آن هیچ گزاره صد در صد قطعی‌ای وجود ندارد و نظریه حاضر نیز از قاعده فوق مستثنا نیست. برخلاف هیاهوهای رسانه‌ای، خود دانشمند هنوز به قطعیتی که آنها طرح می‌کنند نرسیده است.
2. تلاش هاوکینگ برای یافتن نظریه واحدی که تمام پدیده‌های عالم را توضیح دهد، کوششی بلندپروازانه به نظر می‌رسد ولی در هر حال ادامه راه انیشتن برای تحقق رؤیای او، در واقع همان حرکت از کثرت به وحدتی است که در حکمت اسلامی از آن سخن به میان آمده است.
3. این‌که هاوکینگ به عنوان یک اندیشمند علوم طبیعی تا زمانی که در محدوده علوم طبیعی و بیان روابط بین پدیده‌ها اظهار نظر می‌کند سخن او دارای ارزش و اعتبار است و با ملاک‌های علمی قابل بررسی است؛ اما او با همین عنوان و با معیار علوم طبیعی نمی‌تواند در مورد مبدأ اولیه جهان هستی اظهار نظر کند؛ زیرا در این صورت وارد حیطه فلسفه شده است و سخن او با معیارهای فلسفی مورد بررسی قرار می‌گیرد در حالی که وظیفه علوم و محدوده اظهار نظر اندیشمندان علوم طبیعی، روابط بین پدیده‌ها است اما این‌که مبدأ اولیه پیدایش پدیده‌ها چیست؟ یک بحث فلسفی است.
4. این که تصوّر هاوکینگ و امثال او از خداوند متعال نادرست است. اینان خداوند را علتی در کنار علت‌های دیگر فرض می‌کنند؛ یعنی خداوند در صورتی بر سر کار است که ما نتوانیم برای پدیده‌های جهان هستی علت مادی بیابیم. اما اگر در جایی علت مادی وجود داشت نیازی به فرض وجود خداوند نداریم. در حالی که چنین خدایی تنها خدای اساطیری و توهّمی است؛ نه خدای حقیقی و عرفانی و هستی‌شناسانه.
5. حتی اگر این تئوری به زعم خود وجود خالقی برای جهان را نیز انکار می‌کرد باز نمی‌توانست خللی در اعتقادات دینی یک فرد مؤمن ایجاد کند؛ زیرا راه‌های ایمان به خداوند منحصر در نگاه به جهان بیرون و به تعبیر قرآن نگاه به آفاق نیست؛ بلکه مهم‌تر از سیر آفاقی سیر انفسی است که انسان از درون خود شناخت و عشق به خالق و مبدأ هستی را احساس و درک می‌کند.