ارزش یورو در مقابل دلار آمریکا اکنون به همان سطحی رسیده که در زمان نخستین عرضه این پول درسال ۱۹۹۹ در آن قرار داشت. آخرین کاهش ارزش یورو باعث شده که اکنون هر یورو معادل ۱.۱۷۴ دلار آمریکا ارزش داشته باشد و گفتنی است آخرین باری که ارزش یورو تا این حد پایین آمده بود به نه سال قبل باز می گردد. با توجه به سیاست های مدنظر بانک های مرکزی اروپا و آمریکا می توان انتظار داشت که روند کاهش ارزش یورو همچنان ادامه داشته باشد. روبل روسیه نیز این روزها در حال تجربه کاهش ارزش است به طوری که ارزش واحد پولی روسیه نسبت به دلار در سال جاری میلادی به میزان ۱۶ درصد کاهش یافته است. روبل روسیه در سال ۲۰۱۴ میلادی نیز کاهش ارزشی ۴۱ درصدی را تجربه کرد.
هرچند که یورو و روبل در کاهش ارزش مشترکند اما عواقب آن برای اقتصادهای منطقه یورو و روسیه کاملا متفاوت است. بانک مرکزی اروپا به طور خود خواسته تلاش می کند تا با سیاست های پولی انبساطی از ارزش یورو بکاهد تا بدین ترتیب جلوی منفی شدن تورم در منطقه یورو را بگیرد، به مزیت رقابتی صنایع منطقه یورو بیافزاید و کسب و کار در این منطقه را رونق ببخشد در حالیکه بانک مرکزی روسیه به شدت تلاش می کند که جلوی کاهش بیشتر ارزش روبل را بگیرد. برآورد شده که تورم در روسیه در ماه های پیش رو ممکن است به ۱۷ درصد نیز برسد و کاهش درآمدهای نفتی روسیه دورنمای تقویت روبل را نیز کمرنگ تر کرده است. همچنین احتمال دارد که دولت روسیه پس از سال های تجربه کردن مازاد بوجه امسال به کسری ۳ درصدی بودجه مواجه شود و همچنین اقتصاد این کشور نیز رشد منفی ۴ درصد را تجربه کند.
یادداشت شماره 330
دومینیک دوویلپن : داعش فرزندزشت غرب است
دومینیک دوویلپن نخست وزیر پیشین فرانسه به دنبال ماجرای پاریس اعلام کرد : « سیاست های غرب عامل گسترش کانونهای تروریسم در جهان است . گروه تروریستی داعش فرزند زشت این سیاست متبکرانه و بی پایه [ ما ] است » .
دوویلپن در گفتگو بایک شبکهی تلویزیونی فرانسوی ، اقدام باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا در بارهی تشکیل ائتلاف بینالمللی ضد داعش را نیز « خطرناک و بیارزش » دانست و اعلام کرد که تشکیل چنین ائتلافی خود سبب گسترش کانونهای تروریستی میگردد .
وی هم چنین تصریح کرد : « زمان آن رسیده است که آمریکا و اروپا از تجربهی جنگ افغانستان درس بگیرند » .
دو ویلپن گفت : « در سال 2001 [ هنگام یورش به افغانستان ] ما در جهان یک کانون تروریسم داشتیم ؛ اما اکنون پس از گذشت 13 سال از عملیات نظامی در افغانستان ، عراق ، لیبی و مالی ، بر اثر سیاست های متضاد ما ، کمابیش 15 کانون تروریستی ایجاد شده اند .
دوولپن ، شمار تروریستهای داعش را میان 20 تا 30 هزارتن اعلام کرد و جنگ [ غرب ] را در خاورمیانه ، در حکم ریختن بنزین بر روی آتش دانست .
دوویلپن همچنین افزود : « وارد هرجنگی که بشویم ، ناچار برای حل مشکل ناتوانی و بی لیاقتی خود در پاسخ دادن به تهدیدات تروریستی ، جنگ دیگری را به راه بیاندازیم » .
دومنیک دوویلپن هنگامی که آمریکا ـ انگلیس به بهانهی برخورداری صدام حسین از جنگافزارهای کشتارجمعی در پی لشگرکشی به این کشور بودند ، وزیر امورخارجهی فرانسه بود . در آن زمان ، فرانسه هم گام با روسیه و آلمان با این اقدام آمریکا ـ انگلیس مخالف کردند .
آدینه 26 دیماه 1393
هوشنگ طالع
خیلی سال قبل ، از شخصی به نام عبدالحمید مولانا ( از اساتید معتبر دانشگاههای آمریکا که به گفته خودش تمام سفرای آمریکایی در تمام دنیا ، حداقل 4 واحد درسی با وی گذرانده اند !!! ) ، موضوع استراتژی سیاست کیک و چکش آمریکاییها را در حالی که آب از لب و لوچه وی می ریخت !!؟ را شنیدم و به عنوان یک ایرانی فارغ از هر نوع تمایلات سیاسی و شخصی ، بسیار تاسف خوردم که دنیای به اصطلاح مدرن و در راس آنها آمریکاییها ، چگونه به ما نگاه می کنند !؟ - از بالا به پایین !!!!
دیشب خبری نظرم را جلب کرد که خاطرات آن روزها و دیدار با مولانا و نگاه از بالا به پایین را برایم زنده کرد :
سناتورهای دموکرات و جمهوری خواه آمریکا درمورد متن طرح قانونی تحریمات مضاعف علیه ایران به توافق رسیدند و با وجود مخالفت دولت"باراک اوباما" امیدوارند هفته آینده بحث درباره آنرا آغاز کنند. دفتر کنگره آمریکا روز چهارشنبه اعلام کرد "میچ مک کونل"رهبر اکثریت جمهوری خواه در سنا قصد دارد طرح قانونی تحریمات مضاعف علیه ایران را در اواخر فوریه یا اوایل مارس به رای گیری بگذارد. طبق این طرح اگر ایران درباره کاهش برنامه هسته ای خود با گروه"1+5" میانجیان بین المللی ( روسیه، آمریکا، بریتانیا، چین ، فرانسه و آلمان) به توافق نرسیده و مذاکرات دو طرف که قرار است تا روز 30 ژوئن به نتیجه برسد، شکست بخورد، تحریم ها علیه تهران گسترش خواهد یافت. هر چند طرح قانونی سناتورها اعمال تحریمات علیه ایران تا روز 30 ژوئن را در نظر نمی گیرد، دولت آمریکا و شرکای وی در گروه"1+5" میانجیان معتقدند تصویب آن بر محیط بحث ها این گروه با تهران تاثیر منفی گذاشته و رسیدن به توافق جامع با جمهوری اسلامی را دشوار خواهد کرد. یادآور می شود گروه"1+5" و ایران در ماه نوامبر سال 2013 میلادی در دور نوبتی مذاکرات خود در ژنو به توافقی تحت عنوان "طرح اقدام مشترک" (توافقنامه بینابینی) دست یافتند که طبق آن تهران فعالیت ها در چارچوب برنامه هسته ای را در راستای اثبات خصلت صلح آمیز برنامه هسته ای جمهوری اسلامی کاهش داده و دسترسی کارشناسان بین المللی به تاسیسات اتمی برای بازرسی های دقیق تر را تامین می کند و در مقابل تحریم های بین المللی علیه ایران کاهش و تخفیف یافته و از جمله دارایی های توقیف شده ایران به تدریج آزاد می شوند . ابتدا قرار بود توافق جامع و نهایی در خصوص فعالیت هسته ای ایران تا 20 ژوئیه سال 2014 حاصل شود اما دیرتر مدت مذاکرات برای رسیدن به توافق جامع تا 24 نوامبر سال 2014 میلادی و بالاخره در آخرین دور گفتگوی دو طرف تا 30 ژوئن سال 2015 تمدید شده است .
همه می دانیم که دنیای امروز و تمام دولتهای متخاصم که سالها در کنار صدام وحشی تمام توان خود را گذاشتند تا کشورمان و دینمان و حیثیتمان را بر باد دهند و سالهاست که به همین سیاست مزورانه خود ادامه می دهند ، جایی برای اطمینان نگذاشته اند . هر چند آثار کاغذ پاره ادعایی دولت نهم و دهم ، کشورمان را در خیلی از جاها در تنگنا گذاشته است ، اما امیدوارم با درایتی که از آقای ظریف می شناسیم ، موضوع مذاکرات ، حداقل در سطح به سطح پیگیری گردد . طی این سالها دیدیم که به هیچ دولت بیگانه ای نمی توان اعتماد کرد ، اما سیاست در مذاکرات مطلب دیگری است که باید از طریق مقتضی و به پشتوانه بالغ بر 177000 شهید 16 تا 25 ساله آنرا با اقتدار پیش برد .
حواسمان به کیک جلوی رو و چکش بالای سرمان باشد . / رضا اصلاحی
برخی تشکلهای یهودیان در تظاهرات یک شنبه شعار غالبی را که از روز حادثه تروریستی در همه جا حاکم شده است و از نام نشریه شارلی ابدو گرفته شده، از( Je Suis Charlie ) به معنای من شارلی هستم به( Je Suis Juif ) به معنای من یک یهودی هستم، تغییر دادند و تراکتهای آن را در میان جمعیت پخش کردند.
جنایتهای اخیر تروریستی در فرانسه صرفنظر از عوامل پشت پرده و برندگان بازی با برگه تروریسم، تلاشها و فعالیتهای گسترده سیاست خارجه رژیم صهیونیستی برای بهرهبرداریهای سیاسی از این تحولات را شاهد بود، از حضور بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی در تظاهرات دیروز شهر پاریس که بگذریم مجموعه ای از فعالیتهای گسترده محافل رسمی و لابی صهیونیستی در اروپا بلافاصله بعد از حملات تروریستی به مجله شارلی ابدو دنبال شد.
راهبردهای کلی سیاست خارجه رژیم صهیونیستی در تعامل با تحولات تروریستی فرانسه را می توان از ابعاد زیر بررسی کرد:
• سیاست پردازان صهیونیستی تلاش دارند با نا امن جلوه دادن اروپا، یهودیان مستقر در این کشورها را در راستای تغییر بافت جمعیتی سرزمینهای اشغالی، به فلسطین اشغالی دعوت کنند. از آنجا که یهودیان فرانسه بیشترین تجمع یهودیان در جهان بعد از اسرائیل و آمریکا به شمار رفته و بالغ بر ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار یهودی در این کشور زندگی میکنند، رژیم صهیونیستی از سالها پیش تلاشهای گستردهای برای جذب این یهودیان در سرزمینهای اشغالی انجام داده است.
سال 91 سالی پرالتهاب برای فضای سیاسی کشور بود؛ جریان کارگزاران همه هجمههای خود را بر دولت احمدینژاد و به بهانه احمدینژاد به همه اصولگرایان وارد میکرد و مدیریت کشور را به بنبست رسیده فرض میکرد. آنها تنها راهکار خروج از بنبست و بحران مدیریتی کشور را آمدن هاشمی به عرصه مدیریت اجرایی کشور میدانستند. این جریان بعد از انتخابات سال 84 و روی کار آمدن گفتمان عدالت از فضای سیاسی کشور کنار رفت اما حضور جریان انحرافی در دولت دهم بویژه در مباحث فرهنگی و اقتصادی فرصتی را به این جریان به محاق رفته داد تا به بهانه احمدینژاد به گفتمان عدالت و پیشرفت حمله کند و آن را فاقد کارآمدی نشان دهد. این موضوع با بحرانسازیهای واهی جریان سازندگی شروع شد. هاشمی که دولتش بنای انحراف در الگوهای اجتماعی را گذاشت و سیاستهای اقتصادیاش فشار تورم 50 درصدی را بر گرده مردم مستضعف جامعه گذاشت با القای بحران مدیریت در مصاحبه با روزنامه آرمان گفت: «مدیریتها هم واقعاً اشکال دارد. من سالها پیش تذکرات جدی دادم. این سبک مدیریت در نهایت نمیتواند خوب باشد. شاید بعضیها به سوءنیت منتسب میکنند اما اینگونه نیست. معتقدم مسؤولان، کشور و انقلابشان را دوست دارند و مسؤولیتشان را میفهمند ولی عدم کارآیی یک مساله است و باید در مسؤولیتها کارآیی باشد و شرایط یک مدیر چه در مقدمه یک بحران و چه در خود بحران شرایط ویژهای دارد که به اصطلاح بحران مدیریت و مدیریت بحران میگویند».
بعد از آن سلسله مصاحبهها درباره بحران مدیریتی در کشور شروع شد. حسن روحانی در همایش «برند برتر، کیفیت برتر» در جمعی از اصلاحطلبان با حمله به ادبیات خدمترسانی گفت: «مردم دلار نمیخواهند، صداقت و برنامه میخواهند. ما نیاز به نوکر نداریم نیاز به مدیر داریم. ما نیاز به نوکر مدیر داریم، نه نوکر خالی، تنها نوکر بودن کافی نیست».
در شرایطی که رهبر انقلاب در خراسان شمالی از اتحاد سیاسیون و دوری از تنشهای سیاسی صحبت کردند و فرمودند: «در مدت باقیمانده تا انتخابات و در خود انتخابات، همت همه مسؤولان بر حفظ آرامش و اجتناب از جنجالی شدن فضای سیاسی کشور متمرکز باشد و مسؤولان، سیاستمداران، تریبونداران و مدیران عرصههای گوناگون نیز کاملا مراقب باشند با یک حرف یا عمل نسنجیده و اختلافی، موجب متلاطم شدن فضای سیاسی نشوند»، سلسله مصاحبهها ادامه داشت و محمدعلی نجفی که خود را برای انتخابات ریاست جمهوری آماده میکرد در مصاحبه با آسمان بر طبل «بحران مدیریت» هاشمی کوبید و گفت: «وضعیت فعلی یک فاجعه است و باید یک دولت ملی روی کار آید». همه اطرافیان هاشمی او را تشویق به حضور در عرصه انتخابات میکردند و با سیاهنمایی وضعیت کشور زمینهها را آماده میکردند. کلیدواژه کارگزاران این بود که «80 درصد مشکلات کشور از سوءتدبیرهای مدیریتی است» و اگر آیتالله هاشمی روی کار آید این مسائل حل خواهد شد. شاید خود هاشمی آن زمان میدانست به خاطر کهولت سن و خیلی مسائل دیگر تایید صلاحیت نخواهد شد و در مصاحبهای که شخصا انجام داد، گفت: «بنا ندارم در انتخابات آینده نامزد شوم».
جدیترین اظهارنظرها درباره حضور هاشمی در انتخابات را بعد از وی فرزند کوچکش در مصاحبه با نشریه مثلث انجام داد. یاسر هاشمی که ظاهرا از پدر خود یک اسطوره شکستناپذیر ساخته بود، گفت: «آقای هاشمی انقلاب را فرزند خود میداند و تلاش دارد کمک کند انتخابات در یک شرایط مطلوب برگزار شود». یاسر هاشمی در این گفتوگو حسن روحانی را گزینه مناسبی برای جانشینی پدرش در انتخابات معرفی میکند و میگوید: «حسن روحانی گزینه مورد علاقه هاشمی است که میتواند وحدت ملی را با هدایت هاشمی به سرانجام برساند».
کرباسچی، دبیر کارگزاران نیز حسن روحانی را بدل هاشمی دانست و معتقد بود او میتواند اعتدال را رعایت کند. وی تلاش کرد همفکرانش نیز در کنار روحانی قرار بگیرند. هاشمی با فشار اطرافیان در لحظات آخر به میدان انتخابات آمد و با رد صلاحیت خیلی سریع هم از این میدان خارج شد و همه پتانسیل هاشمی پشت روحانی جمع شد. این بار این روحانی بود که فرشته نجات کشور لقب میگرفت، فرشته نجاتی که همه هماهنگیها را برای اجرای هر کاری با هاشمی انجام خواهد داد.
روحانی نیز در کوران تبلیغات انتخاباتی بر این ناکارآمدیها و سوءمدیریتها تکیه میکرد، او میگفت میتواند هم چرخ اقتصاد را بچرخاند و هم چرخ سانتریوفیوژها را! و با همین شعارها هم رأی آورد.
روحانی از همان ابتدای انتخابات مدیریت صحیح را در «بستن با کدخدا» میدانست و تعامل با دنیا را راهکار برونرفت از مشکلات میدانست. او در اولین اظهارنظرهای انتخاباتیاش نیز دوباره به سراغ رابطه با آمریکا رفت و از 3 مرحلهای بودن رابطه با آمریکا گفت: «آمریکا یک واقعیت در دنیای امروز است که نمیتوانیم آن را انکار کنیم، چون یک ابرقدرت است. قدرت اول اقتصادی و علمی و نظامی را در دنیا دارد و در مجامع بینالمللی تأثیرگذار است. جمهوری اسلامی ایران هم یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در منطقه و جهان است. دلایل اینکه ما به این شرایط با آمریکا رسیدهایم، به خاطر اقداماتی بوده که آمریکا پس از پیروزی انقلاب آغاز کرده و اقداماتش منجر به روابطی پرتنش بین دو کشور شده است و بعد هم به روابط تخاصمآمیز رسیده است».
وی با بهانه قرار دادن منافع ملی درباره تایید رابطه با آمریکا گفت: «اینکه با آمریکا حرف بزنیم یا نزنیم و رابطه داشته باشیم یا نداشته باشیم، اصل نیست. اصل منافع و امنیت ملی ما است که باید ببینیم اهداف ما چگونه تأمین میشود».
وی در این زمینه ادامه داد:«شاید دولت آینده فرصتی بیابد که طی آن بتواند حداقل روابط ایران و آمریکا را که امروز تخاصمآمیز است، به یک رابطه توأم با تنش تبدیل کند. یک زمانی دولتها دنبال کاهش تنش بودند، حتی در رابطه با آمریکا اما امروز سطح روابط 2 کشور از تنش بالاتر است و رابطه ما با آمریکا در حد تخاصم است. در قدم اول دولت بعد باید تخاصم در رابطه با آمریکا را به تنش تبدیل کند و در مرحله دوم بکوشد تنش را کاهش دهد و حتی اگر توانست به تنش پایان دهد. پس از طی این 3 مرحله، میتوان به مراحل بعدی رابطه هم فکر کرد».
روحانی پیروز شد و همه منتظر بودند ببینند منتقدان مشکلات فعلی و کارگزارانی که مدعی بهبود وضعیت کشور هستند چه میکنند اما وی از همان ابتدا به سراغ تعامل با آمریکا رفت، اقتصاد داخلی را فراموش کرده و سیاست خارجه و تعامل با غرب را اصلیترین استراتژی خود قرار داد. توافقنامه پرانتقاد هستهای ژنو امضا شد که همچنان هیچ عایدی برای جمهوری اسلامی نداشته است.
در این یکسال و اندی بیتدبیریهای بسیاری در عرصه اقتصادی کشور شاهد بودیم که نمونه آن «نحوه توزیع سبد کالا»، «متوقف شدن مسکن مهر»، «سیاستهای ضد اقتصاد مقاومتی دولت»، «بسته شکست خورده خروج از رکود غیر تورمی» و... بوده است که به همه آنها باید عدم چرخیدن سانتریفیوژها و چرخهای اقتصاد و صنعت و تولید ملی را نیز اضافه کنیم.
روحانی در آخرین پرده از حُسن مدیریتهایش، همایش اقتصاد ایران را برگزار کرد؛ همایشی که همگان تصور میکردند در آن چند راهکار مدیریتی جهت بهبود وضعیت اقتصادی از سوی دولت بیان شود حال آنکه روحانی در نهایت تعجب همگان در این سخنرانی اعلام کرد: «در کشور ما سالها و دهههاست که اقتصاد به سیاست خارجی و داخلی یارانه میدهد، اقتصاد ما تا کی باید به سیاست یارانه بدهد؟ باید یک دهه امتحان کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی، معیشت و اشتغال جوانان مردم چگونه خواهد شد. من به عنوان مسؤول اجرای قانون اساسی دلم میخواهد شرایطی فراهم شود تا به این اصل قانون عمل کنیم و یک بار هم که شده آن چیزی را که برای همه مهم است و اهمیت دارد را از مردم بپرسیم».
روحانی در این همایش گفت ما در مذاکرات بر سر آرمانها مذاکره نمیکنیم: «تجربه سیاسی ما میگوید کشور با انزوا نمیتواند رشد مستمر داشته باشد این بدین معنی نیست که ما دست از اصول و آرمانها برداریم مگر کسی در میز مذاکره درباره اصول و آرمانها صحبت میکند، یک عده در توهمات زندگی میکنند، دنیای امروز بحث منافع است. تهدیدها، فرصتها و منافع مشترک اساس بحث سیاست خارجی است و اصول و آرمان در سیاست خارجی بحث نمیشود، مگر ما در مرحله اول در توافق ژنو آرمان و اصول را معامله کردیم. ما با هم حرف زدیم و توافق کردیم، مگر اصول بردیم تا معامله کنیم؟ تمام مذاکرات اینگونه است که میخواهد پلی بین خواست طرف و خواست ما وصل شود، آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست. اگر از آن طرف ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و فلان غنیسازی که به آن نیاز نداریم متوقف کنیم یعنی آرمان ما رفت؟»
روحانی تمام سرمایه خود را روی همین مذاکرات با غرب گذاشته بود؛ مذاکراتی که همه ملت بدان بدبین هستند. شاید نتیجهای که روحانی تا اینجا بهدست آورده همانی باشد که رهبر معظم انقلاب از آن به عنوان مرحلهای برای «بلوغ فکری جامعه» نام بردند. بلوغ فکری که 2 ثمره اصلی دارد؛ ثمره اول آنکه تنها راه برونرفت از مشکلات تکیه بر توان داخلی، منابع غنی و نیروهای متخصص و جوانی است که در کشور وجود دارند و میتوانند چرخ اقتصادی کشور را بچرخانند و دوم «اثبات ناکارآمدی رویکرد جریانی که سالها همگان را به سوءتدبیر مدیریتی متهم میکرد و خود را نماد کارآمدی و «کارگزاری» معرفی میکرد»، رویکردی که تنها راهکارش توسعه برونزا و «بستن با کدخدا» بود.