همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

همه چیز از همه جا

جدیدترین اخبار روز ، دانلود آهنگ جدید ، دانلود جدیدترین فیلم ها و سریال ها ، دانلود عکس و مقاله ، دانلود نرم افزار

حضور ما در جمع 4 تیم مانند بودن در فینال است/ 2 ساعت قبل از بازی به تهران رسیدیم

سرمربی تیم بسکتبال هفت الماس قزوین گفت: حضور ما در جمع 4 تیم برتر جام ملی همانند بودن در فینال است.

محمدرضا اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، در مورد شکست مقابل مهرام در مرحله پلی‌آف جام ملی بسکتبال اظهار داشت: ما برای این مسابقه سه مصدوم داشتیم و با 9 بازیکن به تهران آمدیم. از سوی دیگر 2 ساعت قبل از بازی به سالن رسیدیم.

وی ادامه داد: از مسئولان فدراسیون بسکتبال برای گرفتن اتاق در سالن آزادی درخواست کردیم اما آنها اعلام کردند تیم ملی جوانان در اردو به سر می‌برد و نمی‌توانیم این کار را انجام دهیم. آنها به ما اعلام کردند 35 نفر در اردو حضور دارند و اتاق‌ها پر است و این در حالی بود که تنها 24 بازیکن در اردو حاضر بودند. فدراسیون بسکتبال در این زمینه با ما همکاری نکرد و مجبور شدیم همان روز بازی به تهران بیاییم که این موضوع بازیکنان ما را خسته کرده بود.

سرمربی تیم بسکتبال هفت الماس قزوین در خصوص دیدار با مهرام عنوان کرد: حضور ما در جمع 4 تیم همانند حضور در فینال است. بازیکنان ما با مهرام قابل مقایسه نیستند. آنها هر کدم از بازیکنانشان چندین بازی ملی دارند در حالی که در تیم ما یک بازیکن 14 ساله حاضر است.

اسلامی گفت: ما در کوارتر اول و آخر چندان خوب نبودیم و این موضوع کار را برای ما سخت کرد اما در کوارترهای دوم و سوم بهتر از حریف بودیم و پیروز هم شدیم اما به هر حال در اواخر بازی تجربه بازیکنان مهرام کمک زیادی به آنها کرد تا پیروز شوند.

وی در خصوص اینکه آیا برای لیگ حرفه‌ای بازیکن خارجی جذب می‌کنید یا خیر، گفت: مسئولان باشگاه فعلا با این موضوع موافقت نکردند به احتمال زیاد باید بازی‌ها را آغاز کنیم و اگر نیاز بود در این زمینه تصمیم‌گیری خواهد شد.

داستان زنددگی یه دختر(واقعیته)

یه ختری بود از اول عاشق پسر عمش بود همیشه خدا خدا میکرد که اونم دوسش داشته باشه دختره پسره رو داداش صدا میکرد ولی هر وقت میگفت داداش تودلش میگفت من نمیخوام فقط داداشم باشه

 خلاصه سالها گذشت تا اینکه پسره دانشگاه قبول شد و بعد چن وقت بگوش دختره رسید که پسره عاشق یه دختر تو دانشگاه شده و باهاش رابطه داره و وقتی دختره این موضوع رو شنید دیگه ناامید شد ازاینکه پسره هم دوسش داره ولی بازم هروقت دختر اسمی از پسره میشد دلش میلرزید دختره  از روی اینکه نمیدونم چی رفت با سه نفر دوس شد و  این دختر محرم اصرارش دختر عمش بود دختره از روی سادگی فکر میکرد که اگه بگه با این همه ادم  رابطه دارم این همه دوس پسر دارم جذاب میشه هربار پیش دختر عمش میگفت بافلانی رابطه دارم

چن وقت گذشت عصر بود دختره بون هیچ منظوری به پسرعمش اس داد و یکوچولو باهم جرو بحث کردن و تموم شد شب بود دورو بر ساعت یک دختره دید صدای پیام گوشیش در اومد رفت برداره دید شماره پسر عمشه یخورده که حرف زدن سر حرف باز شد و پسر عمه شروع کرد به گفتنه حرفاش تموم این مت که دختره فک میکرد فقط اون به پسره علاقه داره نگو پسره هم عاشق دختره بود و نمیتونسته بگه خلاصه همه چی دس شده بود عشقی که تو دل مخفی شده بود و این دوتا بهم گفتن تااینکه پسره پیش خواهرش موضوع رو میگه همون دختر عمه که محرم اصرار دختره بوده دخترعمه برمیگرده همه چیرو بدون هیچ اطلاعی میگه و همه چی رو بهم میریزه ختره همون شب برمیداره قرص میخوره و حالش بهم میخوره ولی کسی از دردش خبر نداره

و این شد عاقبت این دوتا عاشق که بعد این همه مدت تازه داشتن بهم میرسیدن

من از طرف اون دختره به دخترعمه میگم خیلی بی معرفتی

بسلامتی همه اونایی که عشقشون تو سینه مخفیه و ابدی

ائمه؛ مغفولانِ مشهور در میان شیعه- چهره ی واقعی ائمه پنهان در غبار جهل، خرافه و غلو!!

 

مختصری از غلو و غالیان!!

 

"معلم عزیز" در پست "هارون: موسی بن جعفر؛ فتنه گر ِخون ریز!!!- مشابهت ادبیاتِ ظالمان در طولِ تاریخ!!!" نوشته اند که : "ممنونم از پاسخگویی تون. در پاسخ به من فرمودید بیان های غلوآمیز در مورد اهل بیت ... منظورتون اون شان و جایگاهی نیست که به عنوان مثال در زیارت جامعه کبیره آمده ؟؟؟

 

با توجه به اهمیت موضوع غلو و تفویض و آثار بسیار تاثیر گذار عقاید غالیان و مفوضه در معرفیِ غیر واقعیِ ائمه اطهار  که سیره ی آنان، امروز نیز توسط برخی دنبال می شود ( به نکته ی 4 و5 بیشتر توجه نمایید) و با توجه شرایط امروز جامعه متدینین! که خیلی نمی توان وارد جزییات این موضوع مهم شد و با یاد زحمات حضرت آیت الله صالحی نجف آبادی در این حوزه و دو کتاب" غلو-درآمدی بر افکار و عقاید غالیان در دین " و " عصای موسی"  معظم له،چند نکته ی مختصر را در این  موضوع عرض می کنم:

 

 

1- "عقایدی که از ویژگى غالیان شمرده شده عبارتند از:

الف: اعتقاد به الوهیت پیامبر(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) یا یکى از اولیاى الهی؛

ب: اعتقاد به این که تدبیر جهان به پیامبر(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) یا ائمه اهل بیت(ع) یا افرادى دیگر واگذار شده است؛ به این معنا که خداوند پس از خلقت پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام همه ی امور عالم از جمله خلق و تدبیر و روزی دادن و... را به آنها سپرده است."

 

"از دوره امام رضا (ع) تمایلات غلو آمیز نسبت به ائمه به اندیشه‌ی تفویض تنزل یافته و در قالب آن ارائه می‌شده است.  از این رو، ترویج عقاید شرک آمیزِ تفویضی بر اعتقادِ کفرآمیز غلو تفوق می‌یابد. بر طبق این اندیشه که در میان غالیان گسترش یافت خداوند پس از خلق پیامبر و یا ائمه، امور خلق، آفرینش، روزی رسانی و مدبریت عالم را به آنها تفویض نموده است. مهمترین ویژگی اعتقادی آنها تفویض امور عالم توسط خداوند به پیامبر و امامان است. طبق این ادعا ائمه حادثند و مخلوق اما پس از خلقتشان توسط خداوند متعال، خلقت و مدبریت عالم را بر عهده دارند."

 

توجیه اینان تمسک به این نوع از احادیث بود که از امام علی  نقل شده که حضرت فرموده است:

"إیّاکم والغلوّ فینا، قولوا إنّا عبید مربوبون، وقولوا فی فضلنا ماشئتم - مبادا درباره ما غلوّ کنید، بلکه بگویید ما بنده و پرورده خداییم در این صورت هر چه درباره فضیلت ما مى خواهید بگویید."

 

یا از امام صادق نقل کرده اند که فرمود:

"اجعلونا مخلوقین وقولوا فینا ما شئتم فلن تبلغوا»؛ (ما را مخلوق خدا بدانید و درباره (مناقب) ما هر چه مى خواهید بگویید که به نهایت آن نخواهید رسید) ."

 

( بنظر می رسد مفوضه و تابعان امروزی آنان! در فهم درست این احادیث و الزامات منطقیِ مفاهیم " بنده" ، "مربوب بودن" و "مخلوق بودنِ" ائمه به خطا رفته اند)

 

2- "شیخ مفید مفوضه را گروهی از غلات می‌داند که تمایز آنها از بقیه غلات، اعتراف به حدوث و مخلوق بودن امامان است و نفی قدم از ایشان می‌نمایند. علیرغم معترف بودن به حدوث، نِسبَتِ خلق و روزی به امامان می‌دهند و مدعی‌اند که خداوند تنها ایشان را خلق نموده است و آنگاه خلق عالم را به آنان محول نموده است. شیخ مفید آنان را از اصحاب اباحه معرفی و مجوس و نصاری را به شریعت و عبادات نزدیک‌تر از آنان در نظر می‌گیرد."

 

3-"امام رضا(ع) در رد این فرقه (کسانی که برای ائمه  چنین می فرمایند: کسی که گمان کند خداوند عزوجل کار آفرینش و روزی را به حجت های خود (پیامبر(ص) وائمه علیهم السلام)واگذار کرده است، قائل به تفویض شده و مشرک شده است."

 

 

یادی از 17 دی سال 1356، قیام انقلابی زنان مشهد علیه حکومت پهلوی :غلامرضا آذری خاکستر

هفدهم دی‌ماه 1356 در تاریخ انقلاب اسلامی برای شهر مشهد فصلی جدید محسوب می‌شود؛ زیرا در این روز تعدادی از زنان مسلمان مشهد برای نخستین‌بار علیه حکومت پهلوی دست به اعتراض زدند. حضور زنان در این اجتماع سیاسی نوعی اعتراض به تشکیلات حکومت پهلوی و درخواست آزادی زنان دربند بود. هرچند به‌خاطر مسائل امنیتی و کنترل مطبوعات، این موضوع در مطبوعات چندان بازتاب نیافت، اما حضور زنان در این راهپیمایی سرآغازی برای مبارزات مردم شهر مشهد قلمداد می‌شود.


در پی فعالیت‌های مؤثر مدرسۀ اسلام‌شناسی و حمایت سایر مدارس علمیۀ بانوان، زنان مشهد با به دست گرفتن قرآن و پلاکارت به یک راهپیمایی آرام اقدام کردند. مأموران دولتی با حمله به صفوف زنان و ضرب و شتم آنها، هفده نفر از آنان را دستگیر و به کلانتری شماره پنج مشهد اعزام کردند.


آیت‌الله شیخ‌ابوالحسن شیرازی نخستین راهپیمایی بانوان علیه رژیم ستم شاهی را در مشهد ساماندهی کرد. علاوه‌براسناد و مدارک منتشر شده راجع به نخستین راهپیمایی زنان در مشهد، بخشی از خاطرات شاهدان این موضوع می‌تواند سرآغازی برای پژوهش در این زمینه باشد. خانم صدیقه مقدسی (دختر آیت‌الله شیرازی) از جمله افرادی بوده که در این ماجرا دستگیر و بازداشت ‌شده است. وی به‌صورت گذرا به این موضوع اشاره کرده و بدون پرداختن به دلایل راهپیمایی و اثرات این حرکت در مشهد، فقط مسئلۀ دستگیری خود را عنوان کرده است . (1)
" هوا سرد بود، برف هم می‌آمد. من و خانم اسکویی صبح زود پرچم بر می‌داشتیم و می‌رفتیم جلوی کوچۀ چهارباغ می‌ایستادیم. خانم‌هایی که می‌آمدند و عبور می‌کردند متوجه می‌شدند که راهپیمایی است. 17دی 1356 عده‌ای از بانوان اسلام‌شناسی مشهد قرار بود راه بیفتند و راهپیمایی کنند. این راهپیمایی در واقع علیه عده‌‌ای از خانم‌هایی بود که هر سال به‌مناسبت 17 دی (روز کشف حجاب)، تاج گل می‌بردند و به مجسمۀ رضاشاه تقدیم می‌کردند. در این روز قرار بود یک تعداد از خانم‌ها از فلکه آب راه بیفتند. من هم به فلکۀ آب آمدم، دیدم تعدادی خانم چادرمشکی بدون هیچ پرچمی نشسته‌اند و یا راه می‌روند.
من رفتم جلو وگفتم: راهپیمایی از اینجاست؟ گفتند: بله
بالاخره تا وقتی که شدیم پانزده نفر. آهسته، آهسته حرکت کردیم و کم کم پرچم باز کردیم که نوشته بودند «ما زنان ایران این روز را روز شومی می‌دانیم». آن روز زنان زیادی جمع شدند و جمعیتی گرد آمد به نظرم حدود دویست‌ یا سیصدنفر می‌شدیم. نزدیک بازار سرپوشیده که رسیدیم از دور دیدم ماشین‌های ارتشی به‌سوی ما می‌آیند. به آن خانم‌هایی که در میدان شاه جمع شده بودند خبر رسانده بودند، خانم‌های محجبه دارند با چوب و چماق می‌آیند، آنها ترسیده بودند. گفته بودند، ما از اتوبوس پیاده نمی‌شویم و به آقایی که همراهشان بود گفته بودند: این تاج گل ها را ببرید ما پیاده نمی‌شویم. به آنها گفتند، ما دورتادور مجسمه را پلیس گذاشته‌ایم و کسی این جا نیست. خانم‌ها با ترس و لرز پیاده شده، گلها را روی مجسمه قرار داده و سریع رفته بودند.
نزدیک چهارراه خسروی که رسیدیم، دیدم نیروهای نظامی پیاده شدند. خانم‌ها همان طور جلو می‌رفتند. من هم داخل جمعیت بودم. تعدادی از زن‌ها را گرفتند. آنها داد می‌زدند، مردم دست از استقامت برندارید. آنها را انداختند داخل ماشین.
یکی از آن کسانی که دستگیر شد، خانم مقدسی دختر آقای شیرازی بود. از آن جمعیت یکی دو نفر مرگ بر شاه می‌گفتند. نظامیان هم زنان را با باطوم می‌زدند. مأموران به سوی تظاهرکنندگان حمله کردند و زن‌ها را با باطوم می‌زدند و وقتی به پرچم رسیدند آن را پاره کردند.
من زدم رفتم توی بازار سرشور، همان‌طور که می‌دویدم لنگه کفشم افتاد. با خودم گفتم برگردم لنگه کفش را بردارم زشت است و از طرفی باید این کاسب‌ها هم نفهمند. چون هنوز تعدادی ازبازاری‌ها موافق این نوع حرکت‌ها نبودند. آنها می‌گفتند: به زن چه که بیاید و داخل خیابان دادوبیداد را بیندازد؟
خلاصه دوان‌دوان به خانه رسیدم. خانم طه گفتند: چی شده؟ از کجا می‌آیی؟ گفتم جریان این است و این اتفاق افتاده. هنوز ننشسته بودم، تلفن زنگ زد. گفتند: خانم دختر من را بردند شما‌ها خبر ندارید. خانم‌ها را جمع کنید بریم خونه سیدمحمد شیرازی آنجا تحصن کنیم. گفتم: خیلی خوب و دعوت کردیم از چند خانم که برای تحصن به منزل آقای شیرازی برویم.
کفش‌هایم را عوض کردم و رفتیم برای تحصن به منزل آقای شیرازی. این حرکت خیلی خوبی بود. خیلی از خانم‌ها آمده بودند. اول داخل حیاط بودیم. بعد خانم‌ها رفتند داخل اتاق‌ها و آقایان آمدند داخل حیاط. حیاط آن زمان را با چادر پوشانده بودند. کم‌کم علما آمدند. آقای شیرازی، آقای تهرانی و آقای فلسفی هم آمدند.
آقای شیرازی داد می‌زد: «دختر من را بردند داخل ساواک، شما این جا نشستید، مذاکره می‌کنید». خانم‌ها هم داد و بیداد می‌کردند. آن شب ما تحصن کردیم نزدیک سحر بازاری‌ها برنج آوردند و برنج پختند و بین مردم تقسیم کردند. نزدیک‌های اذان صبح بود که زنان دستگیر شده را آزاد کردند و خانم‌ها تحصن را پایان دادند.
خانم مقدسی را زیاد شکنجه نکرده بودند، ولی آن دختری را که شعار می‌داد، خیلی با باطوم زده بودند. بدنش هم ورم داشت و بستری بود. ولی بی‌احترامی به آنها نکرده بودند و اینها هم گفته بودند ما حجاب را می‌خواهیم، گفته بودند مبارزه با بی‌حجابی می‌کنیم هر‌کس می‌خواهد باشد..(2). 
به گفتۀ خانم فاطمه اعتمادی، موضوع راهپیمایی زنان مشهد در 17 دی‌ماه 1356 نوعی دل و جرئت دادن به مردها بوده است. طبق روایتی چون مردها می‌ترسیدند و گفتند : «زنها را راه بیندازیم تا مردها به غیرت بیایند» در واقع راهپیمایی زنان در این روز را یک نوع تشویق ودادن شجاعت به مردان برای حضور پررنگ در سایر حوادث می‌دانند.
رمضانعلی شاکری در شرح چگونگی این واقعه آورده است: 17دی ماه 1356/27محرم 1398، امروز از جانب حدود 120تن از بانوان اسلامی مشهد که اکثرشان دانشجو بودند، به‌منظور اعتراض به مراسم هفده دی (سالگرد کشف حجاب) که همه‌ساله در میدان شهدا (مجسمۀ سابق) برگزار می‌شد،(3)  وارد خیابان‌های شهر شده و راهپیمایی را از خیابان‌های بازرگان (خسروی‌نو سابق) و آزادی (شاهرضای سابق) و خیابان شهدا (نادری سابق) شروع کردند و به قصد ورود به میدان شهدا حرکت خود را ادامه دادند. در موقع حرکت شعار نمی‌دادند و شعارشان را روی پردۀ سفید نوشته بودند: «ما زنان خراسان، آزادی خواهران دربند را خواهانیم». نزدیک میدان شاه سابق، ماشین‌های نفر بر پلیس راه را بر تظاهرکنندگان بسته و با حملات خود آنان را پراکنده ساختند.
به‌قرار اطلاع پلیسی، در کوچۀ نو، جنب ادارۀ ثبت سابق، عده‌ای از بانوان تظاهرکننده را تعقیب می‌کرده‌اند که در این تعقیب، متجاوز از هفده‌تن از بانوان به پاخواسته دستگیر و بقیه پراکنده می‌شوند. آن‌گونه که شنیدم، بانوان دستگیر شده را به کلانتری پنج می‌برند و سخت مورد تحقیق و ایذا و شکنجه قرار می‌دهند. در هفته‌های بعد با اقدامات روحانیون مشهد، دستگیر شدگان آزاد می‌شوند. به اعتقاد صاحب‌نظران، این قیام علنی و دلیرانۀ بانوان اسلامی مشهد در ایام اختناق، اولین ضربه‌ای بود که در شهر مشهد، دستگاه استبداد و نظام حاکم را نسبت به بیداری و حرکت مردم مسلمان ایران هشدار داد .(4)

به‌نظر می‌رسد، به‌واسطۀ جو امنیتی حاکم بر رسانه‌ها، این حرکت انعکاس صحیحی در مطبوعات آن زمان نیافته است.روزنامه آفتاب شرق سه روز پس از واقعه راهپیمایی زنان مشهد در روز 17دی ماه 1356 چنین توصیف کرده است:

 

در ساعت ده بامداد پریروز، هنگامی‌که مراسم روز هفده دی در میدان شاه مشهد ادامه داشت، حدود یکصد زن چادری که در میان آنها سه مرد نیز دیده می‌شد، درحالی‌که از خیابان نادری به‌سوی میدان شاه می‌رفتند، شعارهایی علیه این روز سر می‌دادند و شعارپارچه‌ای نیز حمل می‌کردند. بلافاصله، مأموران پلیس و انتظامی مداخله کرده و عده‌ای از زن‌های چادری و تظاهرکننده و سه مردی که به ظاهر کارگردان این تظاهرات بودند، به‌وسیلۀ مأموران بازداشت شدند. این‌گونه تظاهرات ضد اجتماعی که مغایر با شئون پیشرفت‌های مملکتی و مردمی است، موجب تآسف است؛ زیرا جوامع امروزی قادر نیستند با حذف زن از فعالیت‌های اجتماعی، نیمی از نیروهای خود را نادیده بگیرند


روزنامه خراسان نیز شش روز پس از این راهپیمایی با درج خبری به این موضوع چنین اشاره کرده است:

 

«اعضای سازمان زنان خراسان، طی اجتماعی در سالن این سازمان، تظاهرات گروهی از زنان مجهول‌الهویه را در 17 دی‌ماه 1356 در مشهد، در مخالفت با نهضت آزادی زن ایرانی محکوم کردند. در این اجتماع، نخست دبیر سازمان زنان خراسان، در سخنانی با اشاره به این تظاهرات که هم زمان با برپایی مراسم بزرگداشت روز هفدهم دی‌ماه در میدان شاه مشهد در خیابان نادری این شهر انجام شد، اظهار داشت ما زنان ایران که پنجاه‌درصد نیروی فعال مملکت را تشکیل می‌دهیم، از انقلاب اجتماعی ایران بیش از هر طبقۀ دیگر بهره گرفته‌ایم و ازاین‌رو در پاسداری از این موهبت، برای خنثی کردن تبلیغات سوء بیگانگان، به‌شدت مبارزه خواهیم کرد

غلامرضا آذری خاکستر

http://ohwm.ir/show.php?id=2520

رای وحدت‌رویه دیوان عدالت اداری درباره نقل‌وانتقال فرهنگیان

خبرگزاری فرهنگیان:

هیات عمومی دیوان عدالت اداری درباره موضوع نحوه نقل و انتقال فرهنگیان رای وحدت رویه‌ای صادر کرد.

 

 

 

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، بر اساس گردش کار این پرونده فردی به موجب دادخواستی اعلام کرده است که در رابطه با موضوع انتقال کارکنان زن آموزش و پرورش به تبع همسر، شعب دیوان عدالت اداری آراء متعارضی صادر کرده‌اند و به همین دلیل رفع تعارض و صدور رأی وحدت رویه را خواستار شده است.