رادیو بینالمللی چین (CRI): تاج در کارتونها و فیلمها نماد پادشاهی است. شخصیت پادشاه همیشه یک تاج بر سر دارد و پرنس نیز زمانی پادشاه میشود که تاج را بر سر میگذارد. در خیلی از داستانها هم دعوا سر تاج رخ میدهد.
اگر دقت کرده باشید، بیشتر تاجها دارای یک الماس بزرگ در وسط و نیز جواهرات کوچک و بزرگی بر روی بدنه هستند. به همین علت نگهداری و نمایش یک تاج در موزه، ممکن است سارقان را وسوسه کند. همچنین وجود الماس و جواهرات ریز و درشت دور تاج، آن را سنگین میکند. اما چرا در طول تاریخ، پادشاهان راحتطلب، به جای تحمل سنگینی وزن تاج روی سر خود، چیز دیگری را برای نماد پادشاهی خود انتخاب نکردند؟
راز استفاده پادشاهان و ملکهها از تاج چیست؟ جواهرات در حقیقت همان سنگهای طبیعی هستند که ظاهری جذاب دارند و گاهی پس از تراشکاری زیباتر میشوند. در طول تاریخ، ساختن تاج پادشاه بر عهده شخص جواهرساز بوده است. گاهی ساخت یک تاج ماهها یا سالها طول میکشید. علت طولانی شدن زمان اتمام ساخت تاج، دستور پادشاه برای جستوجوی سنگهای خاص بوده است. آیا پادشاه و جواهرساز تنها در پی زیبایی ظاهری و یا افزایش ارزش و بهای سنگهای تاج بودهاند؟ آیا انتخاب سنگهای جواهر، اصول خاصی داشته است؟
متن کامل منشور کوروش کبیر
برگردان و ترجمه متن کامل این منشور چنین است:
خط 1. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَک - کـَ - دی - ای)، ...
خط 2. ... همه جهان.
از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که میتواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو میشود.
خط 3. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط 4. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط 5. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.
خط 6. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهایی ناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری.
خط 7. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مَـردوک»(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.
خط 8او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن خود مردم را نابود میکرد ... همه مردم را.
خط 9. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.
خط 10. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همه باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانه شان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.
خط 11. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط 12. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش» پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط 13. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همه مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر «سیاه سر» (منظور همه انـسانها) دادگرانه رفتار کرد.
خط 14. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشه نیکِ این پشتیبان مردم خرسند بود.
خط 15. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.
خط 16. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره میسپردند.
خط 17. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـَ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.
خط 18. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط 19. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط20.منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه جهان.
از این جا به بعد، روایت به صیغه اول شخص و از زبان کورش بازگو میشود:
خط 21. پسر «کمبوجیه»(کـَ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوه «کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره «چیش پیش» (شی - ایش - بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
خط 22. از دودمانی کـه همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل» (بـِ - لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـَ بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛
خط 23. همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
خط 24. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط 25. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درمانده بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
خط 26. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
خط 27. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه سپاهیان من،
خط 28. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همه شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛
خط 29. و همه پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همه مردم سرزمینهای دوردست، همه پادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همه چادرنشینان،
خط 30. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)
خط 31. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)، «زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ - ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.
خط 32. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همه مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همه مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط 33. هم چنین پیکره خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
خط 34. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،
خط 35. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»
خط 36. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی مردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه مردم جامعهای آرام فراهم ساختم. (صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم) ...
خط 37. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران…
خط 38. ... باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور-اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) را استوار گردانیدم ...
خط 39.... دیوار آجری خندق شهر را،
خط 40 ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
خط 41. ... به انجام رسانیدم.
خط 42. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ...
خط 43. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط 44. ...
خط 45. ... برای همیشه!
جنگی قرارداد.وی بزرگترین دشمن خود که سکاها بودند را باجنگ
نتوانست شکست دهد سعی کرد که با صلح و طرح برنامه ای مشخص
انها را نابودکند.وی تمامی سران سکاها را به دربار دعوت نمود وپس
انکه انها با شرابهای کهن و مردافکن مست شدند دستور داد که همه را
بکشند.وی در دوران پادشاهی توانست آشور یها را به زانو دراورد.
یکی از مهمترین وقایع پادشاهی وی فتح لیدی بود پس از سالها
نبرد بالیدی همچنین کسوفی که در سال28مه سال585روی داد(این
رویداد را تالس یونانی پیش بینی کرده بود)تاثیر بزرگی بر این نبرد
نهادوانهاخسوف راعلامت خشم خداوند دانسته و دست از جنگ با
هووخ شتر برداشتندو با وساطت بخت النصرپادشاه بابل رود هالیس
را به عنوان مرز بین دو کشورمشخص نمودوپادشاه لیدی دختر زیبای
خویش رابه ایختوویگو. پسر هووخشتر داد.
یک سال بعد هووخشتردرسال584قبل از میلاددرگذشت او یکی از
پادشاهان بزرگ و کاردان ماد بود.که قوم خویش را از اسارت اشوریها
نجات بخشید و سکاها راشکست داد و کشورخویش رابزرگترین
وقویترین حکومتهادردنیای قدیم بود .حسن سهرابی.
پس از مرگش پسرش به پادشاهی رسید اما هیچ گاه پادشاهان
نتوانستند قدرت هووخشتر را به دست اورند.
راه مردان بزرگ که برای سعادت و سربلندی این دیار جان داده اند
هماره راهی جاودانه است.
به گزارش خبرگزاری ناظرنیوز به نقل از خبرگزاری رسمی عربستان، دفتر پادشاهی این کشور خاطرنشان کرد، ملک عبدالله هم اکنون با کمک لوله تنفس می کند که استفاده از این لوله موقتی است.
در این بیانیه تأکید شده که وضعیت عمومی ملک عبدالله مناسب است .
ملک عبدالله 90 ساله روز 28 مارس 2014 نیز در دیدار با باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا در ریاض از لوله تنفسی استفاده کرده بود .
پادشاه عربستان چهارشنبه گذشته به بیمارستان منتقل شد.
قدمت |
حکومت ها |
رویداهای مهم |
مهمترین مراکز باستانی |
200تا 10 هزار سال پیش از میلاد |
|
مرحله شکار و غار نشینی ( عصر پارینه سنگی ) |
غارهای ارتفاعات زاگرس |
10هزار تا 4 هزار پیش از میلاد |
پادشاهی جیرفت |
ساخت نخستین دهکده ها ، آغاز کشاورزی و ساخت ابزار سنگی ( عصر نوسنگی ) |
تپه های سیلک کاشان ، گنج دره هرسین ، حاحی فیروز نقده و علی کش دهلران ، جیرفت و شهداد کرمان ، شهر سوخته در سیستان و بلوچستان |
4 هزار تا 3 هزار پیش از میلاد |
پادشاهی عیلام ( دوره مقدم ) |
کشف فلز مس و ساخت نخستین ابزار فلزی ، اختراع چرخ سفالگری و آغاز شهر نشینی ، کشف رگه های طلا و نقره |
تپه های شوش ، سیلک کاشان ، گیان نهاوند ، تل باکون فارس ، تل ابلیس و تل یحیی در کرمان |
3 هزار تا 1500 سال پیش از میلاد |
پادشاهی عیلام ( دوره کهن ) |
کشف فلز مفرغ از ترکیب مس و قلع ، پیدایش سفال های خاکستری |
معابد و مقبره های لرستان و خوزستان |
1500تا 800 پیش از میلاد |
پادشاهی عیلام ( دوره میانه ) |
کشف و استخراج فلز آهن ،اوج شکوغایی امپراتوری عیلام ، ورود آریایی ها به ایران ، تاسیس حکومت های کوچک و مستقل |
زیگورات چغازنبیل و آرامگاه شوش مفرغ های لرستان، گورستان های مارلیک و املش در گیلان ، تپه حسنلو در آذربایجان و زیویه در کردستان |
از 800 تا 612 پیش از میلاد |
پادشاهی عیلام ( دوره نو ) |
سقوط امپراتوری عیلا م به دست آشوریان |
معبد شوش |
از 550 تا 330 پیش از میلاد |
امپراتوری هخامنشی |
بنیا نگذاری امپراتوری بزرگ هخامنشی به دست کورش کبیر ، فتح مصر توسط کمبوجیه ، ایجاد تشکیلات منظم اداری و نظامی به دست داریوش بزرگ |
کاخ های اسارگاد و پارسه ( تخت جمشید ) و آرامگاه های نقش رستم در شیراز ، کاخ آپادانا ی شوش و کتیبه بیستون کرمانشاه |
از 324 تا 248 پیش از میلااد |
پادشاهی سلوکی |
تهاجم اسکندرمقدونی و حکومت کوتاه مدت سلوکیان در ایران |
نقش هرکول در کوه بیستون |
از 248 تا 226 پس از میلاد |
امپراتوری اشکانی ( پارتی ) |
بنیانگذاری حکومت اشکانی بدست اشک اول ، اخراج سلوکیان از ایران ، آغاز نبرد های ایران و روم ، پیروزی ایرانیان در نبرد معروف حران |
معبد آنا هیتای کنگاور ، خرابه های شهر صد دروازه دامغان ، آرامگاه های دشت مغان و معبد هترا در عراق |
از 226 تا 651 پس از میلاد |
امپراتوری ساسانی |
شکست اردوان پنجم اشکانی و بنیانگذاری امپراتوری مقتدر ساسانی به دست اردشیر بابکان ، ادامه نبردهای ایران و روم ، شکست و اسارت امپراتوران روم به دست شاپور اول |
ویرانه های طاق کسری ، کاخ ها و نقش برجسته های فیروز آباد و بیشابور ، معبد تخت سلیمان در تکاب ، طاق بستان در کرمانشاه و نقش رستم در شیراز |